کاغذین جامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

کاغذین جامه. [غ َ م َ / م ِ] (اِ مرکب) کنایه از عجز و بیچارگی باشد. (برهان) (انجمن آرا). درماندگی. (ناظم الاطباء). || تظلم. (برهان) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). کاغذی جامه. جامه ٔ کاغذی. کاغذین جامه ای بوده از کاغذ که متظلم میپوشید و نزد حاکم میشد و او درمی یافت که وی دادخواه است و به دادش میرسید. (حاشیه ٔ برهان چ معین). جامه ٔ کاغذ که فریادیان پوشند و در قدیم رسم بوده. (آنندراج از بهار عجم).
حاسدانم چون هدف بین کاغذین جامه که من
تیر شحنه از پی امن شبان آورده ام.
خاقانی.
کاغذین جامه هدف وار علی اﷲ زنیم
تا به تیر سحری دست قدر بربندیم.
خاقانی.
کاغذین جامه به خونابه بشویم که فلک
رهنمونیم بپای علم داد نکرد.
حافظ.
رجوع به کاغذین پیرهن شود.
- کاغذین جامه پوشیدن، دادخواه شدن و تظلم کردن:
کاغذین جامه بپوشید و بدرگاه آمد
زاده ٔ خاطر من تا بدهی داد مرا.
کمال اسماعیل.
رجوع به فرهنگ انجمن آرا ذیل کاغذین جامه شود.

فرهنگ معین

(~. مِ) نک جامه کاغذین.

فرهنگ عمید

جامۀ کاغذی، جامه‌ای بوده از کاغذ که شخص دادخواه بر تن می‌کرده و نزد حاکم می‌رفته تا به‌شکایت او رسیدگی کند، کاغذین‌پیرهن: کاغذین‌جامه به خوناب بشویم که فلک / رهنمونیم به پای علم داد نکرد (حافظ: ۲۹۲)،

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) جامه ای بوده از کاغذ که متظلم میپوشید و نزد حاکم میرفت و او در مییافت که وی داد خواه است و بدادش میرسید: } کاغذین جامه بخوناب بشویم که فلک رهنمونیم بپای علم داد نکرد. { (حافظ)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر