معنی خرسند شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
خرسند شدن. [خ ُ س َ ش ُ دَ] (مص مرکب) تسلی. تسلیت یافتن. (یادداشت بخط مؤلف). || قانع شدن. راضی شدن. شاکر شدن. || شاد شدن. شادمان گشتن:
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم.
سعدی (طیبات).
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) قانع شدن، راضی شدن، شادمان گشتن.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.