معنی شهیر
لغت نامه دهخدا
شهیر. [ش َ] (ع ص) بزرگ نام آور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نامی بلندآوازه. (از اقرب الموارد). || جای معروف و مذکور. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (غیاث). || مشهور. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- شهر شهیر؛ شهر معروف و مشهور. (ناظم الاطباء).
- شاعر شهیر؛ سخت مشهور. نامی. (یادداشت مؤلف).
شهیر شدن
شهیر شدن. [ش َ ش ُ دَ] (مص مرکب) نامی شدن. مشهور شدن:
علی آن یافت ز تشریف که در روز غدیر
شد چو خورشید درخشنده در آفاق شهیر.
ناصرخسرو.
عربی به فارسی
برجسته , نامی , درخشان , ممتاز , مجلل
فرهنگ فارسی آزاد
شَهِیْر، معروف و مشهور- بزرگ و نامدار،
فرهنگ معین
(شَ) [ع.] (ص.) معروف، نامدار، نامور.
فرهنگ عمید
معروف و مشهور میان مردم، نامدار، نامور، نامی،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بنام، پرآوازه، سرشناس، شهره، مشهور، معروف، نامآور، نامدار، نامور، نامی،
(متضاد) گمنام
فارسی به انگلیسی
Famous, Illustrious
فرهنگ فارسی هوشیار
نامی بلند آوازه، مشهور
واژه پیشنهادی
نامدار
معادل ابجد
515