معنی نجوا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نجوا. [ن َج ْ] (ع اِ) سرگوشی. زیرگوشی. راز. (ناظم الاطباء). نجوی. رجوع به نجوی شود.

فرهنگ معین

(نَ) [ع. نجوی] (اِ.) آهسته حرف زدن، پچ پچ کردن.

فرهنگ عمید

سخن آهسته، زمزمه،
(اسم مصدر) آهسته حرف زدن دو تن با یکدیگر، درگوشی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پچ‌پچ، ترنم، درگوشی، زمزمه،
(متضاد) فریاد

فرهنگ فارسی هوشیار

سرگوشی، راز گفتن با یکدیگر

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر