صندوق به فارسی | دیکشنری عربی

صندوق
  • () جعبه , قوطی , صندوق , اطاقک , جای ویژه , لژ , توگوشی , سیلی , بوکس , مشت زدن , بوکس بازی کردن , سیلی زدن , درجعبه محصور کردن , احاطه کردن , درقاب یا چهار چوب گذاشتن , جعبه کوچک , جعبه جواهر , صندوق یاتابوت , خزانه وجوه , صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند , صندوقه , درجعبه گذاردن , جعبه بندی (چینی الا ت) , وجوه , سرمایه , تنخواه , ذخیره وجوه احتیاطی , سرمایه ثابت یا همیشگی , پشتوانه , تهیه وجه کردن , سرمایه گذاری کردن , شاه سیم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر