معنی جدی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(جُ دَ) [ع.] (اِ.) ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دُم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال.میخگاه، سپاهبد و سپاهبدان هم گفته شده. [خوانش: (جَ دْ وا) [ع.] (اِ.)]

بزغاله، برج دهم از بروج دوازده گانه، هزاره برانگیخته شدن زرتشت. [خوانش: (جَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

(نجوم) دهمین صورت فلکی منطقهالبروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد،
دهمین برج از برج‌های دوازده‌گانه، برابر با دی، بزغاله،
(نجوم) ستاره‌ای در نزدیکی قطب شمال، ستارۀ قطبی، جُدَی،

[مقابلِ شوخی] ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد،
ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است،
کوشا، کوشنده، پشت‌کاردار،
متین، باوقار،
[مجاز] حقیقی،
[مجاز] اصرارکننده،
[مجاز] شدید: حملهٴ جدی،
٨. (قید) از روی حقیقت،
٩. (قید) بااصرار، مُصِرانه: پیگیری جدی،

حل جدول

شوخی نیست

ستاره قطبی

بزغاله، ستاره قطبی، شوخی نیست

گویش مازندرانی

نان برنجی

فرهنگ فارسی هوشیار

سخی، بخشنده، جواد

فرهنگ فارسی آزاد

جَدْی، بزغاله- نام برج و هم از بروج فلکی برابر دی ماه. نام ستاره قطبی (جُدَی در فارسی)،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری