خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل دوم سریال ترکی دختر سفیر

سریال ترکی دختر سفیر مجموعه تلویزیونی عاشقانه، درام ترکی است. این مجموعه تلویزیونی از تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۱۹ به کارگردانی امره کاباکوشاک شروع به پخش کرد. داستان و فیلمنامه مجموعه نوشته عایشه فردا اریلماز و صدف نهیر اردم (نویسندگان فصل اول سریال موفق تو بگو دریای سیاه) است و توسط کمپانی‌ های ان‌جی‌ام و او۳ مدیا تولید می‌شود. در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر فصل دوم سریال ترکی دختر سفیر می باشید. با ما همراه باشید.

فصل دو سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر

سانجار و ناره از جوانی یکدیگر را دیوانه‌وار دوست دارند، اما پدر این دختر مخالف رابطه آن‌ها بود. ناره و سانجار تصمیم می‌گیرند فرار کنند و مخفیانه ازدواج کنند. شب بعد از عروسی سانجار گمان می‌کند ناره به او خیانت کرده‌است و حرف‌های ناره را باور نمی‌کند، لذا او را از کلبه‌شان بیرون می‌کند. ناره خود را از صخره به پایین پرت می‌کند و به سختی مجروح می‌شود. ناره بعد از آن ناپدید می‌شود و داستان آن‌ها به افسانه ای تبدیل می‌شود که ترک‌ها برایشان شعر گفته‌اند. سانجار گمان می‌کند ناره به راحتی او را ترک کرده‌است و به دنبال زندگی تازه‌ای به اروپا رفته‌است. سال‌ها بعد ناره دوباره در زندگی سانجار ظاهر می‌شود. او در لحظه‌ای که سانجار قصد ازدواج دارد، با دختر بچه ای ظاهر می‌شود و تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را آغاز کند. سانجار پس از ورود دوبارهٔ ناره به زندگی اش، دوباره بهم می‌ریزد و سعی در بیرون کردن ناره از زندگی اش دارد اما با اتفاق‌های عجیب و مرتبط بهمی که در ادامه داستان می‌افتاد ورق بر می‌گردد و سانجار به دنبال حقیقت ۸ سال پیش می‌رود.

اسامی بازیگران

انگین آکیورک  Engin Akyürek ، نسلیهان آتاگل دوغلو Neslihan Atagül Doğulu، تولین یازکان Tülin Yazkan، غنچه جلاسون Gonca Cilasun و اوراز کایگیلاراوغلو Uraz Kaygılaroğlu میباشند.

تاکنون ۶۹ قسمت که جزء فصل اول این سریال بوده است پخش شده شما می توانید خلاصه داستان های فصل دوم این سریال را در این مطلب مطالعه کنید.


قسمت ۲۰۶ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۶ سریال دختر سفیر

ناره با گاوروک تماس می گیرد و ادرس محل زندگی در کشور هلند را برای آمدن سنجر و ملک و ماوی ایمیل می کند و می گوید خوشحال است…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۵ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۵ سریال دختر سفیر

گوون چلبی بنا به دعوت سنجر همراه با دسته گلی به عمارت می آید و همزمان دودو هم می آید و جلبی با دیدن او شرمنده می شود…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۴ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۴ سریال دختر سفیر

چهل روز بعد افه اغلوها برای استقبال از مهمت افه، پسر سنجر و ماوی اماده می شوند…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۳ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۳ سریال دختر سفیر

سدات با ایجاد سر و صداهای عجیب سعی می کند در دل ماوی و ملک وحشت ایجاد کند……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال دختر سفیر

سنجر به دفتر گوون چلبی می رود و می گوید: «اومدم مثل دوتا آدم صحبت کنیم. بعد از رفتن ناره، ملک بیمار شده…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۱ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۱ سریال دختر سفیر

پزشک گوون چلبی با توجه به سردرد های مکرر او بعد از آزمایش می فهمد که تومور بدخیم در مغز او رشد کرده…برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰۰ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۲۰۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۲۰۰ سریال دختر سفیر

سنجر در کنار دختر و زنش احساس خوشبختی می کند و ملک عکس ها و خاطراتی که پنج ماه با ماوی گذرانده اند را به پدرش نشان می دهد..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۹ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۹ سریال دختر سفیر

گاوروک به زهرا می گوید: «دیگه حتی نگاهمم نمیکنی تو از من گذشتی. »…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۸ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۸ سریال دختر سفیر

سنجر هنگام رانندگی متوجه می شود که در تعقیبش هستند و به جاده ی فرعی می پیچد و تعقیب کننده ها ناکام می ماند…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۷ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۷ سریال دختر سفیر

گاوروک که به سنجر قول داده ملک را پیدا کند، همراه زهرا به آدرسی که گمان می کند آنها انجا باشند می رود ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۶ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۶ سریال دختر سفیر

پنج ماه از شلیک سنجر به سدات گذشته و سنجر تمام مدت در زندان بوده و به شدت دلتنگ ملک است و مدام خاطراتش با ماوی را مرور می کند ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۵ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۵ سریال دختر سفیر

یحیا به مغازه ی الوان می رود و خبر باردار شدن ماوی و برگشتن زهرا و گاوروک به عمارت را به او می دهد و می گوید ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۴ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۴ سریال دختر سفیر

یحیا که شب را در خانه ی الوان خوابیده به حرف های او و بورا که تلفنی صحبت می کنند گوش می کند ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال دختر سفیر

الوان در تنهایی برای خانواده ی از دست رفته اش گریه می کند. او به تلفن یحیا و بورا که هردو از او می خواهند همراهشان باشد جواب سربالا می دهد. ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۲ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۹۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۲ سریال دختر سفیر

ماوی و سنجر به ملک خبر می دهند که به زودی صاحب خواهر یا بردار خواهد شد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال دختر سفیر

سدات به بهانه ی خوردن قهوه دودو را به دفتر گوون چلبی می برد و مرد بازیگر را به دودو نشان می دهد و می گوید: «این مرد هارون نام داره…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۹۰ سریال دختر سفیر

خالصه به دیدن دودو می رود و می گوید: «من کاری به این که رفتار یحیا با تو چطوریه ندارم ولی تورو مثل دختر خودم میدونم و دوست دارم کمکت کنم…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال دختر سفیر

سنجر به همراه ملک و ماوی به خانه می رسد. سنجر به خاطر رفتار خالصه از ماوی عذرخواهی می کند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۸ سریال دختر سفیر

ماوی در اتاق به خاطر این که تست بارداری اش مثبت شده گریه می کند و به دخترش اکین فکر می کند که چطور با از دست دادنش دنیا روی سرش خراب شد….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۷ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۸۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۷ سریال دختر سفیر

گاوروک به سنجر خبر می دهد که کشتی شکسته ای که ماوی چند ماه پیش اجاره کرده بود تعمیر شده و قابل استفاده است…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۶ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۸۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ سریال دختر سفیر

سنجر به همه دوستانش در شهر میسپارد تا کسی را که به گاوروک شلیک کرده پیدا کنند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۵ سریال دختر سفیر

ماوی از پزشک معالجش درخواست می کند که با مرخصی او موافقت کند چون دخترش تنهاست و شوهرش بازداشت شده اما دکتر تاکید دارد که او باید شب را تحت مراقبت باشد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۴ سریال دختر سفیر

سنجر گاورک زخمی را به بیمارستان میرساند و با وجود این که پلیس در تعقیبش است کنار گاوروک می ماند تا از سلامتی او مطمئن شود….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۳ سریال دختر سفیر

الوان با دیدن بورا به او می گوید مجبور شده شب را در عمارت افه اغلو بگذراند و بورا از این که او شب را در خانه ای که یحیا هم همانجا بوده گذرانده حسادت می کند….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۲ سریال دختر سفیر

چلبی وقتی می فهمد که محافظش نتوانسته ماموریتش را انجام دهد و سدات را بکشد به او می گوید که به عمارت افه اغلو برود و شب و روز هر حرکتی دید به او اطلاع بدهد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۱ سریال دختر سفیر

بالاخره ماوی به کمک گاوروک اسب سواری را یاد می گیرد و شبانه مقداری غذا و لباس برمیدارد و به خانه ی ییلاقی که سنجر در ان پنهان شده بالای کوه می رود…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸۰ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۸۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۸۰ سریال دختر سفیر

سنجر بعد از این که از شوک چاقو خوردن سدات بیرون میاد از مردم درخواست می کند تا آمبولانس خبر کند. ماوی به سمت او می رود و می گوید…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۹ سریال دختر سفیر

ماوی در توضیح پرونده ی قتل می گوید: «من با مادربزرگم زندگی میکردم. پدرم منو ترک کرده بود و مادرم همیشه مادربزرگم رو مقصر رفتن پدرم میدونست و همیشه با هم دعوا داشتن…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۸ سریال دختر سفیر

سدات به چلبی خبر می دهد که احمد از شکایتش صرف نظر کرده و رفته است. چلبی او را مقصر می داند و می گوید….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۷ سریال دختر سفیر

دودو از اینکه یحیی او را به کل نادیده گرفته عصبانی می شود و خودش را به در و دیوار می کوبد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی دختر سفیر

ماوی وقتی متوجه می شود که در طبقه پایین عمارت افه اغلو خبرهایی شده به طبقه پایین می رود و سدات را آنجا رو به روی سنجر می بیند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۵ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۷۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۵ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر دفتر ماوی را که چند روز پیش به او داده بود تا بخواند مرور می کند. ماوی نوشته آرزوی مرگ شوهرش را داشته ولی در عوض به جای او دخترش مرده است…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۴ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۷۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۴ سریال ترکی دختر سفیر

سدات عکس سنجر و ماوی را که از سند ازدواج برداشته برای ماوی می فرستد و ماوی می فهمد که او وارد خانه اش شده و دزدی کرده است….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر بعد از خواباندن ملک راهی خانه ماوی می شود. از آن طرف سدات وارد خانه ماوی می شود و پیشانی ماوی را که به خواب رفته می بوسد و می گوید….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۲ سریال ترکی دختر سفیر

ماوی با خشم به سمت سدات شوهر سابقش می رود و از او می خواهد که دست از سرش بردارد….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۱ سریال ترکی دختر سفیر

در عمارت افه اغلو خالصه به مناسبت آمدن ملک جشنی ترتیب داده و همه به استقبال ملک می آیند. کاوروک بعه دستور سنجر برای شادی روح دختر ماوی از خدمتکارها خواسته حلوا بپزند و خالصه به سنجر می گوید……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۷۰ سریال ترکی دختر سفیر

دودو که شب بدی را گذرانده صبح به یحیی می گوید: «با اینکه می دونی حامله م ولی باعث عذابم شدی…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۹ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر بعد از اینکه از سلامتی دخترش خیالش راحت می شود چپ چپ به کاوروک نگاه می کند و کاوروک به او می گوید که…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۸ سریال ترکی دختر سفیر

ماوی همراه با ملک سوار بر ماشین به جای نامعلومی می رود و ملک از ماوی می خواهد پیش پدرش برود……… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۷ سریال ترکی دختر سفیر

ندیم خدمتکار خالصه طبق خواست او احمد را جایی گیر می آورد و با ضربه ای او را بیهوش می کند و در انباری زندانی می کند…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۶ سریال ترکی دختر سفیر

شب ماوی کنار سنجر می ماند تا او احساس تنهایی نکند. موگه به خواست سنجر به خانه سفیر می رود و می گوید: «رفتاری که با ناره داشتی برات درس عبرت نمیشه ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی دختر سفیر

خالصه با دیدن گوون چلبی و ماموران خدمات اجتماعی به چلبی می گوید: با وجود چشم پوشی سنجر از بدیها و اشتباهاتت تو بازم اینجایی ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۴ سریال ترکی دختر سفیر

گوون چلبی به دیدن ماوی می رود و می گوید: «باعث تعجبه که زن با سواد و با کمالاتی مثل تو با سنجر دهاتی و بی سواد دمخور شده. ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۳ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۱۶۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۳ سریال ترکی دختر سفیر

موگه برای دیدن گوون چلبی به شرکت می رود و از اینکه همه چیز رو به راه است به او تبریک می گوید ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۲ سریال ترکی دختر سفیر

گوون چلبی تصمیم قطعی دارد که ملک را از چنگ سنجر در آورد و او را خودش بزرگ کند. وکیل می گوید: «باید به قاضی ثابت کنیم که سنجر آدم خشن و قلدریه……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۱ سریال ترکی دختر سفیر

ملک شبانه به هتل پدربزرگش و می رود و با دیدن چلبی گریه می کند و می گوید: «من می خوام پیش مامانم باشم. بابام بهم قول داده بود اجازه نده کسی غیر از من به کلبه چوبی بره …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۶۰ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر از گلسیه می شنود که جیلان پسرش را به بیمارستان برده و می فهمد که قهرمان شاید بخواهد آنها را بدزدد و سریع به بیمارستان می رود و ملک را به گلسیه می سپارد …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۹ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر هنگام عبور از جلوی مغازه بورا ماوی را در حال تمیز کردن میزهای کافه می بیند و وارد آنجا می شود و از ماوی در مورد رفتارش می پرسد. ماوی بورا را نشان می دهد و می گوید …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۸ سریال ترکی دختر سفیر

ماوی به همراه خالصه و سنجر به عمارت افه اوغلو می آید و الوان با تعجب و البته خوشرویی خوش آمد می گوید و همگی سر میز شام می نشینند ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۷ سریال ترکی دختر سفیر

ماوی در مورد دختری که در تصادف از دست داده و هم سن ملک بوده صحبت می کند و خودش را در مودر مرگ دخترش مقصر می داند ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۶ سریال ترکی دختر سفیر

دودو نگران تست دی ان ای است و به خاطر می آورد که مدتی پیش دوست پسر سابقش را دیده بود و یک شب با هم گذرانده بودند ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۵ سریال ترکی دختر سفیر

در عمارت افه اغلو سنجر به همراه دختر و خانواده اش در حال صرف غذا هستند و الوان به آنها می گوید که قصد دارد مغازه ای اجاره کند و گیاه دارویی ای که درست کردنش را از عمه فریده یاد گرفته بفروشد ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی دختر سفیر

دودو به همراه گلسیه به عمارت افه اوغلو می رود و با دیدن اهل خانه عکس سونوگرافی بچه اش را به خالصه نشان می دهد و زهرا به او تبریک می گوید و ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۳ سریال ترکی دختر سفیر

ندیم به خالصه خبر می دهد که از پشت پنجره خانه کوهستانی سنجر را دیده که با یک زن خوابیده بودند و خالصه نگران می شود و از ندیم می خواهد آن زن را تحت نظر بگیرد ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۲ سریال ترکی دختر سفیر

زن چمدانی را از توی چمدان خیس درمی آورد و خوشحال می شود دفترچه سالم است و سنجر به حلقه ازدواج او نگاه می کند ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۱ سریال ترکی دختر سفیر

صبح زود از اسکله به سنجر خبر می دهند که قایق پیدا شده اما کسی داخل آن نیست. سنجر دوباره به اسکله می رود و مامور اسکله می گوید که قایق قفل شده بود و در ساحل بود …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۵۰ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر و گاوروک می فهمند که زن به وسیله تراکتور ماشینش را از گل و لای خارج کرده و رفته است. یحیی و الوان به دادگاه می روند و با توافق طلاق می گیرند …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۹ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر زن غریبه را تعقیب می کند. زن سوار ماشینش می شود ولی چرخ های ماشین در گل و لای گیر کرده است …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۸ سریال ترکی دختر سفیر

گدیز از اتاق عمل خارج می شود و پزشک می گوید: «باید در بخش مراقبت های ویژه بستری بشه. دیگه کاری جز دعا کردن از دست ما ساخته نیست.» …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی دختر سفیر

چلبی با گدیز تماس می گیرد و برایش سفر خوبی آرزو می کند ولی گدیز که اتومبیل را با سرعت می راند جواب می دهد: «من به زوریخ نمیرم …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۶ سریال ترکی دختر سفیر

الوان به دادخواست طلاق یحیی چشم دوخته و غصه می خورد. گلسیه او را در آغوش می گیرد و گریه کنان می گوید: «وقتی طلاق بگیری و بری من نمی دونم چطوری دست تنها مراقب ملک باشم …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۵ سریال ترکی دختر سفیر

دودو سراغ یحیی می رود و کاغذ سونوگرافی را به او نشان می دهد و با خوشحالی می گوید: «من حامله م. قراره صاحب پسر بشیم.» …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

خلاصه داستان قسمت ۱۴۴ سریال ترکی دختر سفیر

الوان چمدانی برای سنجر آماده می کند چون تصور می کند سنجر به زودی به دنیال ناره خواهد رفت تا او را برگرداند …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی دختر سفیر

موگه در شرکت متوجه اشک های سفیر می شود که برای دخترش ناراحت است. او از سفیر می پرسد: «چرا هیچ وقت رفتار درست و نرمالی با دخترت نداشتی؟» ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر به اداره پلیس می رود و گدیز هم همراه او وارد آنجا می شود. سنجر از او می خواهد که تنهایش بگذارد و گدیز می گوید ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

خلاصه داستان قسمت ۱۴۱ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر یحیی را به گوشه ای می کشد و او را سرزنش می کند که چرا مخفی کاری می کند و دروغ می گوید. یحیی که می بیند همه چیز لو رفته می گوید ….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

خلاصه داستان قسمت ۱۴۰ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر به همراه یحیی، زهرا و ملک به دیدن خالصه می روند. سنحر تصور می کند ناره پیش مادرش در بیمارستان است….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

خلاصه داستان قسمت ۱۳۹ سریال ترکی دختر سفیر

ناره به دیدن پدرش می رود و می گوید:« درد تو سنجر نیست دردت من هستم. سنجر را آزاد کن تا هر کاری می خواهی انجام دهم …. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۳۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی دختر سفیر

چند نفر با حکم تخلیه ی خانه به عمارت افه اغلو می آیند و خالصه با شنیدن این خبر که عمارت هم از دستشان رفته است از حال می رود … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۳۷ سریال ترکی دختر سفیر

پلیس با حکم تفتیش وارد عمارت افه اغلو می شود و گاوروک جلو می آید و میگوید:« قاتل اکین بایدار من هستم.» و دستهایش را برای دستبند زدن جلو می اورد … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۳۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۳۶ سریال ترکی دختر سفیر

جیلان در خانه ی گیدیز وارد اتاقی که صحرا در آن بستری شده می شود. آنها همدیگر را در آغوش می گیرند و صحرا می گوید هرگز قصد کشتن سنجر را نداشته ولی … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۳۵ سریال ترکی دختر سفیر

بنفشه به همراه برادر و مادرش عازم شهر دیگری هستند ولی او از فکر اینکه جیلان به خانه ی سنجر پناه برده و نقشه ی او را برملا کرده مثل دیوانه ها شده … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی دختر سفیر

گیدیز از زخمی کردن صحرا در شوک و غم فرورفته و ناره از سنجر خواهش می کند که کمی از گیدیز که جانش را نجات داده دلجویی کند … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۳۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۳۳ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر سراغ نجرت و جیلان می رود که از دست بنفشه و مادرش به او پناه آورده اند. نجرت می گوید:« مادر و خواهرم خیلی زیاده روی کردند من دیگر طاقت کارهای احمقانه ی آنها را نداشتم.» … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۳۲ سریال ترکی دختر سفیر

اشه عمه ی دودو که حرفهای فریده و الوان را شنیده با دودو تماس می گیرد و به او می گوید:« عروس افه اغلو شدن را فراموش کن. همین الان شنیدم که الوان قرار است اینجا زندگی کند و… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.


خلاصه داستان قسمت ۱۳۱ سریال ترکی دختر سفیر

بنفشه وقتی می بیند که شکم قلابی اش لو رفته پاهای سنجر را بغل می کند و گریان به او التماس می کند که از تقصیرش بگذرد و می گوید که بخاطر علاقه اش به سنجر این حقه ها را سوار کرده … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۳۰ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر برای آرام کردن ملک که از جدایی پدر و مادرش غمگین است یکی از نامه های ناره را به او نشان می دهد و ملک بعد از خواندن آن خیالش راحت می شود … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۳۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۹ سریال ترکی دختر سفیر

گیدیز ناره را به خانه می رساند و می رود. پشت سر آنها سنجر و گاوروک هم می آیند. ناره با دیدن سنجر می گوید:« دیشب گیدیز اینجا آمد و شنودهایی را که کار گذاشته بود جمع کرد.» … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۲۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۸ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر با ناراحتی حلقه ی ازدواجش را از دست ناره پس می گیرد و هر دو بخاطر اینکه ملک از جدایی آنها غصه خواهد خورد گریه می کنند … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۲۷ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر که از دست ناره بخاطر باز نکردن در در شب گذشته دلخور شده، صبح به دیدن او می رود و می گوید:« هر وقت به تو نیاز دارم تنهایم می گذاری.»… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۲۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۶ سریال ترکی دختر سفیر

ناره با دیدن شماره ی بنفشه گوشی را دست سنجر می دهد. بنفشه می گوید:« زود بیا و عمه ات را که می خواهد به زور شکم مرا معاینه کند از اینجا ببر. وگرنه به پلیس زنگ می زنم.»… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۲۵ سریال ترکی دختر سفیر

خانواده ی ایشیکلی و افه اغلو به دفتر شرکت زیتون می روند چون شنیده اند که گیدیز باعث ورشکستگی خانواده افه اغلو شده. خالصه از زهرا می خواهد توضیح دهد که گیدیز چه کار کرده؟ … برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۲۴ سریال ترکی دختر سفیر

صحرا سوار ماشینش می شود تا به سمت خانه ناره برود که بین راه افراد قهرمان جلوی او را می گیرند. قهرمان کنار او می آید و… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

خلاصه داستان قسمت ۱۲۳ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر به کارگاه روغن کشی می رود و از زبان ملک می شنود که گدیز هم آنجا بوده و وقتی وارد اتاق جلسه می شود می شنود که ناره به زهرا می گوید: «نگران نباش. من با گدیز حرف می زنم و… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۲۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۲۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۲۰ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۲۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۸ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۶ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۴ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۳ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۲ سریال ترکی دختر سفیر

 

قسمت ۱۱۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۱ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۱۰ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۱۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۹ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۷ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۴ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۱ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۹ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۹ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۶ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۴ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۳ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۳ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۹۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۲ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۹۰ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۹۰ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۹۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۸ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۸ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۸۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۷ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۷ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۶ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۵ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۵ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۸۵ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۴ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۴ سریال ترکی دختر سفیر
قسمت ۸۴ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۳ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۲ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۲ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۱ سریال ترکی دختر سفیر

قسمت ۸۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی دختر سفیر

 

قسمت ۸۰ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۷۹ سریال ترکی دختر سفیر

 

قسمت 79 سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۷۸ سریال دختر سفیر

سنجر در نزدیکی قایقی که ناره توسط آکین دزدیده شده، تیر می خورد و به ته دریا فرو می رود. اما تمام خاطرات ناره در مقابل چشمانش جان می گیرد و عشق عمیقش به او قدرت می دهد. روی آب می آید و شناکنان خودش را به قایق می رساند. تاره که مرگ سنجر را باور نکرده است به سمت آکین می رود و با خشم می گوید:« کاری کردی که ملک بدون پدر شد. اجازه نمی دهم او زیر آب یخ بزند و تو اینجا نفس بکشی.» تکه شیشه ای را بر می دارد و زیر گلوی آکین می گذارد. افراد آکین او را می گیرند و در کابین قایق زندانی می کنند. سنجر خودش را به بی سیم قایق می رساند تا کمک بخواهد ولی کسی جواب نمی دهد. همانجا دستش را پانسمان می کند و لباس غواصی که در قایق هست برمی دارد و وقتی متوجه می شود که در حال عبور از کنار یک اسکله هستند داخل آب می پرد و خودش را به قایق کوچک ماهیگیری می رساند، سوار آن شده و دوباره قایق آکین را تعقیب می کند. در خانه ی گیدیز، ملک احساس می کند که سنجر و ناره با او قهر کرده اند و برای همین به دیدن او نمی روند.

گیدیز برای اینکه او را خوشحال کند برای دیدن گاوروک ، ملک را به عمارت افه اوغلو می برد. منکشه وقتی میبیند لوکی مشغول کار در عمارت شده نگران می شود که مبادا گذشته ی او و لوکی برملا شود. و و قتی همه مشغول پرستاری از گاوروک هستند، یحیی را به گوشه ای می کشاند و از او می خواهد که لوکی را اخراج کند وگرنه درمورد غلطهایی که در شرکت کرده به الوان خواهد گفت. یحیی که نمی خواهد الوان از رابطه ی او و دودو باخبر شود بدون معطلی سراغ لوکی می رود و او را اخراج می کند. از آن طرف الوان هم که همیشه به منکشه مشکوک است دوستش گلسیه را می فرستد تا از کارهای منکشه سر دربیاورد. گلسیه هم حرفهای بین یحیی و منکشه را می شنود و همه چیز را کف دست الوان می گذارد.الوان به سرعت خودش را به یحیی می رساند و از یحیی با نگرانی می پرسد:« چه دست کلی به آب داده ای که منکشه همیشه تو را تهدید می کند؟» یحیی با ترس به او خیره می شود. و الوان ادامه می دهد:« سر کارت چه اتفاقی افتاده که گوش به فرمان منکشه شدی؟ نکند دستت به پول حرام آلوده شده؟ اگر اینطور باشد حسابت را خواهم رسید.» یحیی می گوید:« من کاری نکرده ام. ولی تو خوب بلدی به آدم سرکوفت بزنی در حالی که من بچه دار نشدنت را هیچ وقت به روی تو نیاورده ام.» اما الوان که چند بار شاهد سرکوفت خوردن برای نازایی اش از طرف یحیی بوده، با چشم اشک آلود به او یادآوری می کند که اینطور نبوده. یحیی شرمنده شده، سوار ماشین می شود و می رود.

قسمت ۷۸ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۷۷ سریال ترکی دختر سفیر

اشه دوباره وقتی زهرا را کنار بستر گاوروک می بیند می گوید: «مگر به تو نگفتم زیاد اینجا نیا؟! » زهرا با عصبانیت در را به روی اشه قفل می کند و رو به گاوروک می گوید: «میدانم او نامزد توست ولی ما از بچگی با هم بزرگ شدیم و تو مال من هستی. اگر یادت باشد در کودکی کسی که میتوانست تو را بخنداند من بودم. » و گریه می کند. و دست گاوروک را می گیرد و التماس می کند که به هوش بیاید. گاوروک چشم هایش را باز می کند و وقتی زهرا را آنطور پریشان می بیند می پرسد که آیا مرده است؟! و زهرا او را بغل می کند. سنجر و ناره که شب را جلوی در اتاق ملک خوابشان برده صبح وقتی بیدار می شوند و پتوی ملک را روی خودشان می بینند می فهمند ملک این کار را کرده و به امید اینکه ملک آنها را بخشیده به اتاق او می روند و ملک بیدار می شود و می گوید: «باید کمی صبر کنید تا فکرهایم را بکنم! » سنجر و ناره یاد خاطرات کودکی و قهر و اشتی هایشان می افتند و می خندند و ناره بالاخره ملک را در آغوش میکشد و ملک می گوید: «من اینجا میمانم و فکر میکنم. شما به زندگیتان برسید!»

در همین حال الوان به سنجر خبر می دهد که گاوروک به هوش آمده. ناره و سنجر با خوشحالی به سمت عمارت افه اغلو حرکت می کنند ولی دم در گیدیز جلوی سنجر را می گیرد و می گوید: «ناره را کجا میبری؟! » سنجر با خشم می گوید: «به تو گفتم با عشق من کار نداشته باش! خودم میدانم چه کنم. » و به ناره می گوید: «همین که خوشحال باشی برای من کافی است… فقط نرو. » ناره به او خیره می شود و بعد هم به سنجر می گوید:« بعد از ملاقات گاوروک برای گرفتن حضانت ملک به دیدن وکیلم خواهم رفت. » سنجر می گوید: «با اینکه میدانی بدون تو و دخترم نمیتوانم زندگی کنم باز هم لج میکنی. اگر مطمئن شوم که پشت این تصادف گاوروک اکین و قهرمان هستند هردو را میکشم و به زندان می روم. ان وقت شاید بتوانی از دست من خلاص شوی. »

ناره می گوید: «پس منتظر آن روز میمانم. » سنجر ناراحت می شود و ناره سوار ماشین خودش شده و سنجر هم پشت سر او حرکت می کند. در عمارت افه اغلو، منکشه به الوان میگوید: «کاش گاوروک زودتر خوب شود و با اشه ازدواج کند و زندگی تشکیل دهد. اگر اشه مثل تو نازا نباشد! » الوان می گوید: «گاوروک به این زودی حالش خوب نخواهد شد و باید استراحت کند. به جایش یک راننده جدید استخدام کردیم. » و لوکی را نشان منکشه می دهد و می گوید: « حالا که تو افسار شوهرم را در دست داری و سواستفاده میکنی من هم لوکی را دارم. پس بهتر است مواظب رفتارت باشی. » و منکشه رنگش می پرد. قهرمان چند نفر را گذاشته تا حرکات ناره را زیر نظر داشته باشند به افرادش می گوید که آماده دزدیدن ناره باشند. یک ماشین در جاده جلوی سنجر را می گیرد و بهانه می کند که ماشینش خراب شده. از آن طرف هم دوست دختر قهرمان توی جاده از ناره خواهش می کند که او را به بندر برساند چون یکی او را تعقیب می کند. ناره دلش می سوزد و به سنجر خبر می دهد که برای کاری به طرف بندر می رود.

سنجر که نگران شده به سمت بندر به راه می افتد. ناره زن را به بندر می رساند اما افراد قهرمان او را گرفته و سوار قایقی کرده و به سمت کشتی می برند. سنجر از راه می رسد و وقتی اتومبیل خالی ناره را می بیند و متوجه می شود که او را دارند به سمت کشتی می برند خودش را به دریا می اندازد تا به ناره برساند. آکین در کشتی با دیدن ناره می خندد و به افرادش دستور می دهد تا به سمت سنجر شلیک کنند. سنجر تیر می خورد و بیهوش می شود و زیر اب می رود و ناره جیغ می کشد و گریه می کند. ملک جلوی خانه گیدیز نشسته و به دریا نگاه می کند و فکر می کند چطور راهی پیدا کند تا با پدرش آشتی کند.

قسمت 77 سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی دختر سفیر

ناره به ملک می گوید: «من و بابات و گیدیز برای تشکر از قهرمان به خانه او می رویم. توام سعی کن ما را ببخشی. » در این بین فرصتی پیش می آید و گیدیز از سنجر می پرسد: «چرا گم شدن ملک را به من خبر ندادی؟ » سنجر می گوید: «تو چند روز پیش به من گفتی به فکر زن و بچه ام باشم و ناره را به تو بسپارم. ولی اجازه نمیدهم به عشق من نزدیک بشوی. خودم قلب او را شکستم و خودم هم مرهم زخم هایش خواهم شد. » سپس هرسه به سمت خانه قهرمان به راه می افتند. آکین از قهرمان می خواهد عجله کند و هرچه زودتر ناره را بدزدد تا آن دو به خارج کشور بروند و ۱۲ میلیون را بگیرد. قهرمان یکی از افرادش را صدا می زند و می گوید: «یک کشتی آماده برای رفتن به خارج پیدا کنید. یکی را هم بفرستید تا ناره را تعقیب کند. باید تا فردا او را بدزدید. » آکین خوشحال می شود و در همین حال ناره به همراه آن دو از راه می رسند و وارد خانه قهرمان می شوند. آکین خودش را در کمد لباس مخفی می کند.

سنجر از قهرمان می پرسد: «وقتی ملک را در جاده پیدا کردی و بعد به آمبولانس زنگ زدی چرا منتظر ۸ آمبولانس نشدی؟ » قهرمان می گوید: «من برای خوبی هم باید به شما توضیح بدهم؟! دختر شما بیتابی می کرد و میگفت می خواهد پیش گیدیز برود و من هم بردمش. »کناره از قهرمان به خاطر رفتار سنجر و گیدیز عذرخواهی می کند و بعد هم هرسه می روند. آکین که همه حرف ها را شنیده به قهرمان می گوید: « اگر ملک را نگه میداشتی الان ناره را داشتیم و تو هم به پولت میرسیدی! » سپس ادامه می دهد: «اگر اینجوری بخواهی با دلسوزی رفتار کنی به زودی شرکت را از دست خواهی داد! » قهرمان هم عصبی می شود. الوان به خانه گیدیز و دیدن ملک می رود و ملک با دیدن او گریه می کند و می گوید: «منکشه به من گفت سنجر دیگر بابای من نیست و بابای بچه اوست. » الوان او را آرام می کند و این خبر را به سنجر می دهد. سنجر عصبی و ناراحت به اتاق منکشه می رود و می گوید: «به خاطر بچه ای که توی شکم داری چیزی نمی گویم وگرنه بعد از زایمانت بچه را میگیرم و بیرونت میکنم! پس شانست را از دست نده. »سپس سراغ یحیی می رود. منکشه سریع به یحیی پیام می دهد که مراقب حرف زدنش باشد. یحیی از ترس منکشه به سنجر می گوید که ملک به تو دروغ گفته و تو دخترت را نمیشناسی!

چون هرگز با او زندگی نکرده ای. سنجر ناراحت می شود و پیش گاوروک می رود و به او که هنوز بیهوش است می گوید: «اگر بودی میگفتی که حق من است که زنی مثل منکشه و برادری مثل یحیی داشته باشم! کاش جای تو من خوابیده بودم. » و گریه می کند و می گوید: «الان به تو احتیاج دارم. پاشو کمکم کن… » الوان یحیی را به گوشه ای می برد و می گوید: «چرا افسارت را دست منکشه دادی؟ اگر مشکلی هست به من بگو. » در همین حال منکشه همراه دودو می آید و یحیی با دیدن دودو دست و پایش را گم می کند و آنجا را ترک می کند و منکشه می گوید: « گفتم دودو بیاید و با عمه اش اشه دیدار کند! » در خانه گیدیز، ناره به ملک می گوید: «من و پدرت جایی در زندگی هم نداریم. با اینکه عاشق هم هستیم ولی تفاهم نداریم. من نمیتوانم او را ببخشم ولی تو میتوانی پدرت را ببخشی و بچه منکشه را در قلبت دوست داشته باشی. » و گریه می کند. گیدیز می آید و می گوید: «پس داری برای رفتن آماده میشوی. » ناره می گوید:« چاره ای ندارم! »  سنجر از راه می رسد و می گوید: « برای اینکه خوشحال باشی حاضرم جانم را هم بدهم. » یدیز آنها را با غم تنها می گذارد و ناره می گوید: «تو زندگی دروغین میخواهی و من هم یک زندگی افسانه ای که هردو غیر ممکن است. » هردو گریه می کنند.

قسمت ۷۶ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی دختر سفیر

صبح، سنجر و ناره خسته و غمگین به عمارت افه اغلو می رسند. آنها تمام شب را در بیمارستان بوده اند. گاوروک ضربه مغزی شده و بیهوش است و معلوم نیست کی به هوش بیاید. سنجر در یکی از اتاق های عمارت او را می خواباند و برایش پرستار می گیرد. ناره که لباس خونی ملک را در دست دارد و گریه می کند با دیدن الوان می گوید: «اگر ملک طوریش بشود من حس میکنم چون مادرش هستم. » الوان او را دلداری می دهد و می گوید: «ملک مثل تو زرنگ است و راهی برای نجات خودش پیدا می کند. » سنجر هم برای اینکه ناره را از نگرانی دربیاورد می گوید: «تا شب پیدایش می کنیم. » ناره هم می گوید: «اگر آکین او را دزدیده باشد جرئت اذیت کردن او را نخواهد داشت. » و سنجر با عجله راه می افتد تا ملک را پیدا کند. ناره و الوان در حیاط منتظر ملک می نشینند و گریه می کنند. در این حال گیدیز به ناره زنگ می زند و در مورد اینکه حضانت ملک را دادگاه به سنجر داده یا ناره، از او سوال می کند. ناره با گریه می گوید: «ملک از دیروز گم شده و ما حتی به دادگاه هم نرفتیم. » گدیز با ناراحتی به سمت ماشینش می رود و دم در با قهرمان و ملک روبرو می شود. اول با قهرمان دست به یقه می شود و قهرمان می گوید: «این دختر از پدر و مادرش قهر کرده بوده و از خانه فرار کرده بوده من او را دیشب وسط جاده پیدا کردم و از من خواست او را پیش تو بیاورم. » گیدیز به سنجر پیام می دهد و می گوید: «نمیدانم چه اشتباهی کردید که ملک قهر کرده و پیش من است. » ناره و الوان از خوشحالی گریه می کنند.

سنجر و ناره به سمت خانه گیدیز می روند و ملک به گیدیز می گوید: « دیگر با پدر و مادرم حرف نمیزنم. » و با یادآوری حرف های منکشه و مجروح شدن گاوروک شروع به گریه کردن می کند. در عمارت افه اغلو، زهرا کنار گاوروک می نشیند و با او که بیهوش است حرف می زند. ولی اشه داخل می شود و می گوید: «گاوروک نامزد من است! » و از زهرا می خواهد از اتاق خارج شود. زهرا که از دست اشه ناراحت است به الوان می گوید: «من از بچگی با گاوروک بزرگ شدم او حق ندارد من را بیرون کند.» ناره و سنجر به دیدن ملک می روند و ملک می گوید: «من از شما خواهر یا برادر خواستم ولی بچه شما واقعی نیست و توی شکم زن دیگری است! » ناره از گیدیز می خواهد آنها را تنها بگذارد و سنجر به ملک می گوید: « آن بچه گناهی ندارد و هنوز به دنیا نیامده. کاش تو شکم مادر تو بود ولی اینطور نشد… و حالا من هم تو و هم او را دوست دارم. من در حق مادرت بدی کردم و حالا پشیمان هستم. ما عشق نافرجامی داشتیم. » و گریه می کند. ناره از ملک می خواهد آنها را ببخشد ولی ملک گریه می کند و می گوید که نمی تواند. گیدیز جریان را از زبان ملک برای سنجر تعریف می کند که چطور پشت ماشین پنهان شده و گاوروک هم بعد از تحویل گرفتن اکین که ملک صدای آکین را شناخته تصادف کرده و کاپوت باز شده و ملک خودش را بیرون کشیده و با گاوروک که بیهوش بوده روبرو شده و بعد قهرمان سر رسیده و نجاتش داده است. سنجر می گوید: «من نمیتوانم این همه تصادف اتفاقی را یکجا باور کنم! » گیدیز می گوید: «پس تو هم فکر میکنی که آکین و قهرمان این وسط مشکوکند. » سپس هردو تصمیم می گیرند به سراغ قهرمان بروند. ناره می گوید: «پس من هم میایم تا از قهرمان برای نجات دخترم تشکر کنم چون به او مدیون هستم.

سریال ترکی دخترسفیر قسمت 75

خلاصه داستان قسمت ۷۴ سریال ترکی دختر سفیر

قهرمان بوز، بعد از تصادف ماشین گاوروک اکین را به خانه اش می برد اما نگران گاوروک است که مرده یا زنده مانده. آکین از او می پرسد: «ناره را کی میدزدی؟ » قهرمان به فکر فرو می رود. پلیس ها اطراف خانه افه اغلو را می گردند و سنجر و ناره هم با نگرانی دخترشان را صدا می زنند. ولی اثری از ملک نیست و ناره بیتاب است. سنجر که از گاوروک که او را برای تحویل دادن آکین به پلیس به آسیاب قدیمی فرستاده بود خبر ندارد و به خدمتکار خانه می گوید گاوروک را پیدا کند و ناره به او می گوید: «باید سراغ یحیی برویم و دوباره از او سوال کنیم. » منکشه داد و بیداد می کند که شکم درد دارد و دکتر می گوید بچه سالم است و مشکلی نیست. اما الوان به او می گوید: «خودت را به موش مردگی زدی. اگر اتفاقی برای ملک بیفتد حسابت را خواهم رسید. » سنجر و ناره سراغ یحیی می آیند و سنجر از او می پرسد: «دوباره برایم تعریف کن چه اتفاقی افتاد؟ » الوان می گوید: «از منکشه هم بپرس حتما او هم چیزهایی می داند. » یحیی از ترس اینکه منکشه درمورد دودو چیزی به الوان بگوید جواب می دهد: «من برای سوپرایز کردن الوان ملک را به خانه آوردم و دم در منکشه به او گفت که به زودی صاحب خواهر یا برادری خواهد شد و حال ملک بد شد و ما به خانه دویدیم تا کمک بگیریم و ملک غیبش زده بود. »

ناره داد می زند: «اگر بلایی سر دخترم بیاید این عمارت را با همه شما به آتش می کشم. » از هوش می رود. سنجر او را روی تخت می خواباند تا حالش بهتر شود. کمی بعد به سنجر خبر می دهند که گاوروک غیبش زده و اصلا آکین را به پلیس تحویل نداده. سنجر و ناره از اینکه ملک و گاوروک همزمان غیب شده اند نگرانتر می شوند و به سمت آسیاب قدیمی می روند. از آن طرف ذهن قهرمان درگیر گاوروک است. آکین می گوید: «باید از ملک برای به تله انداختن ناره استفاده کنی. » ولی قهرمان به سمت محل تصادف می رود و بین راه ملک را که دنبال کسی برای کمک به گاوروگ می گردد پیدا می کند و او را بغل می کند و می گوید: «تو شریک بابام هستی. خدا را شکر پیدایم کردی! » سپس قهرمان را کنار گاوروک که بی حان افتاده می برد و قهرمان به امبولانس زنگ می زند و آدرس می دهد و بعد هم همراه ملک به خانه خودش برمی گردد. بعد از مدتی ناره و سنجر هم کنار گاوروک می رسند و آمبولانس هم می آید و گاوروک که زنده است به بیمارستان منتقل می شود. اما ناره کنار گاوروک لباس خونی ملک را پیدا می کند و با وحشت به سنحر خیره می شود. گیدیز که کسی به او خبر نداده ملک گم شده، سوئیچ ماشین جدید به موگه می دهد و می گوید: «دیگر از زندگی کردن فرار نکن. از اول شروع کن و از زندگی ات لذت ببر. » و همراه موگه برای ماشین سواری می روند.

خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی دختر سفیر

صبح گاوروک جلوی خانه ناره با او روبرو میشود. ناره میگوید از تو تعجب میکنم که با وجود عشقت به زهرا با عشه نامزد کردی. اما بلافاصله شرمنده میشود و از کاوروگ به خاطر حرف های نسنجیده اش عذرخواهی میکند و گاوروک میگوید من از دست تو عصبانی نمیشم.چون اگه کوه هم جای تو بود از غصه فرو ریخته بود. ناره به خانه گدیز میرود و میگوید منو گدیز امروز توی شرکت جلسه داریم.به زودی عمو یحیی میاد و تو رو به دیدن الوان میبره. و با گدیز به شرکت جدید میروند. گلسیه نقشه کشیده و آن را با الوان و زهرا در میان میگذارد و میگوید لوکی عاشق و دوست پسر سابق بنفشه بوده و هنوز هم بنفشه رو میخواد. میخوام اونو اینجا استخدام کنیم تا زبون بنفشه کوتاه بشه. زهرا و الوان هم از فکر او خوششان می آید. ناره به گدیز قبل از رسیدن به شرکت میگوید از تو انتظار نارو زدن نداشتم تو نباید به سنجر چیزی میگفتی. گدیز جواب میدهد احازه نمیدم دخترشو از اون دور کنی . ناره میگوید اگه دستو پامو هم زنجیر کنی خواهم رفت.

سنجر هم به شرکت می آید و ناره میگوید من چند روز دیگه از اینجا میرم و رو به سنجر میگوید چون زنت حامله است حضانت ملک رو به تو نمیدم. سنجر هم میگوید چون ملک رو توی تیمارستان به دنیا آوردی به تو هم حنت رو نمیدن. و وقتی چشمان اشک آلود ناره را میبیند میگوید گفته بودم اگه بخوای بری آدم بدس خواهم شد. در همین حال افراد سنجر از آسیاب قدیمی با او تماس میگیرند و میگویند به گفته دکتر حال آکین خوب است و آماده تحویل به پلیس است. سنجر به کاوروگ زنگ میزند و از او میخواهد اکین را به اداره پلیس ببرد. قهرمان از قبل از طریق گون چلبی با آکین آشنا شده و میداند که او پولدار است. حتی قبلا یکبار از غفلت نگهبان استفاده کرده و به آسیاب و دیدن آکین رفته است. آکین به او گفته اگر قهرمان کاری کند که او و ناره به خارج بروندبه او ده ملیون دلار خواهد داد. به شرطی که ناره را بدزدد و قهرمان هم پیشنهاد او را پذیرفته است. حالا که قرار است آکین تحویل پلیس دا ه شود قهرمان میفهمد وقت عمل رسیده و وقتی سنجر به او میگوید اگه ده ملیون رو جور نکنی سهامتو از دست خواهی داد به افراد خودش زنگ میزند و دستور میدهد اماده عملیات باشند.

سنجر هم از گدیز میخواهد که با قهرمان جلسه را ادامه دهد. او و ناره به دادگاه خواهند رفت. ولی وقتی به خانه گدیز میرسند تا ملک را با خود ببرند موگه میگوید یحیی اومد و ملک رو با خودش به عمارت برد. ناره با نگرانی به سنجر میگوید اگه بنفشه چیزی از بارداریش له ملک بگه ملک تحمل نمیکنه و به سرعت به سمت عمارت میرود. یحیی ملک را به عمارت میرساند و دم در به بنفشه خبر میدهد که به دیدن ملک برود. بنفشه به ملک میگوید بچه پدرت توی شکم منه و از این به بعد سنجر پدر اون هم خواهد بود.ملک که شکه شده دستو پایش قفل میشود و خشکش میزند. یحیی با دیدن وضعیت ملک به خانه میرود تا الوان را صدا کند و اهله خانه بیدکن میریزند. ولی اثری از ملک نیست. از آن طرف گاورک به آسیاب بادی میرود درحالی که ملک در صندوق عقب ماشین گذاشته شده. سنجر و ناره به عمارت میرسند ولی پلیس آنجاست و الوان با چشمان گریان میگوید بنفشه به ملک در مورد بچه اش گفته. اون حالش بد شده و از طری پیداشم نمیکنیم چون غیبش زده. ناره به سمت سنجر میرود و داد میزند اگه بلایی سر ملک بیاد همه تونو خواهم کشت.

سنجر اورا بغل میکند و اطمینان میدهد که پیدایش میکند. گاوروک به همراه آکین به سمت اداره پلیس میرود. اما افراد قهرامان سعی میکنند مانعش شوند. ولی گاوروک کنترل ماشین را از دست میدهد و در دره سیوط میکند. افراد قهرمان آکین را با خود میبرند. کاوروگ از متشین بیرون می افتد و بی هوش و خونی است. ملک با زحمت در صندوق عقب را باز میکند و خودش را بیرون میکشد. گاوروک را پیدا میکند و کنار او تا شب مینشیند و گریه میکند. او با دیدن سگی با او همراه میشود تا برای او کمک بیاورد.

خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی دختر سفیر

مسنجر که کم مانده از حرفهای گدیز چشم هایش از حدقه بیرون بزند به ناره نگاه میکند و ناره هم که متوجه حرف های گدیز نشده با کنجکاوی به او خیره میشود. گیدیز به او میگوید ما سر این که تو اینجا کار کنی یا توی شرکت من به توافق نرسیدیم. ناره میگوید هردو باهم تصمیم میگیرید و منو هم داخل آدم حساب نمیکنید. نظرم برای هیچکدومتون مهم نیست. گدیز به سنجر خبر میدهد که ناره قصد دارد بعد از گرفتن سرپرستی ملک با او به سوییس برود.ناره که از گدیز انتظار این رفتار را ندارد به سمت در میرود ولی سنجر دست او را میگیرد و به اتاق شرکت میبرد و میگوید: به من نگاه کن و اسممو صدا بزن. ناره امتناع میکند و سنجر اورا بغل میکند و میگوید با من میای یا به زور میبرمت. ناره خودش را از او جدا میکند و در سکوت سوار ماشین میشود. در عمارت افه اوغلو همه دور میز غذا نشسته اند. خالصه با ناراحتی حرکات بی ادبانه نجرت را زیر نظر دارد. الوان سر میز رو به عاتکه و نجرت میگوید مهمون برای سه روز میمونه و روز سوم میره. بنفشه که میداند که الوان آمده تا از او انتقام بگیرد میگوید حتما ناره تو رو روز سوم بیرون انداخته که اومدی.

یحیی ناراحت میشود و میگوید من به الوان التماس کردم و برش گردوندم. الوان از حرف یحیی آرام میشود و کنار او مینشیند و اشاره به نیامدن سنجر میکند. بنفشه که به این حرف حساسیت دارد دستش را روی شکمش میگذارد و به بچه دار نشدن الوان کنایه میزند.در همین حال زهرا به الوان زنگ میزند و میگوید من و ملک و گدیز دم در خونه ناره هستیم. الوان میگوید من به عمارت برگشته ام و زهرا با خوشحالی به سمت عمارت حرکت میکند و گدیز هم ملک را با خود به خانه اش میبرد و میگوید ممکنه بنفشه بخواد حامله بودنش رو به ملک بگه. سنجر ناره را به کلبه جنگلی میبرد و میگوید وقتی بهم گفتی دیگه نمیخوای اسممو صدا بزنی دیوونه شدم و اینجارو بهم ریختم. اگه بخوای بری به آتیش میکشم. ناره میگوید من نمیخوام به حرف مردی گوش بدم که زن و زندگی داره و زنش حامله است. سنجر التماس کنان میگوید من عاشقتم دلم میخواد هرجا دوست داری بری و برای خودت زندگی کنی ولی نمیتونم رهات کنم چون سرنوشت ما به هم گره خورده. ناره میگوید تو ۹ سال منو نخواستی و سکوت کردی. سنجر قسم میخورد که همیشه به فکر او بوده و در ضمن میپرسد اگه قرار بود رهام کنی چرا نذاشتی من آکین رو بکشم و خودمو تسلیم پلیس کنم؟ و تهدید میکند اگر ناره قصد رفتن کند حضانت ملک را به او نخواهد داد.

ناره میگوید این تو هستی که خوشبختی رو همیشه از ما گرفتی و تنها در جاده راه می افتد و سوار تاکسی میشود و سنجر رفتن اورا تماشا میکند و از پشت سر داد میزند اگه بری من آدم بدی خواهم شد. ناره پیغامی از گدیز دریافت میکند که ملک در خانه آنهاست بعد داخل خانه میشود و الوان را نمیبیند. ولی الوان برایش یادداشت گذاشته و نوشته من با شما خوشبخت بودم و جدا شدن برام سخت بود. من یه زندگی بدون عشق دارم تو هم عشق بدون زندگی این سرنوشت ماست و جز لبخند زدن چاره ای نداریم.ناره که از رفتن الوان دلتنگ است گریه میکند. صبح زود بنفشه به دیدن یحیی میرود و میگوید از رابطه او و دودو خبر دارد و اگر به الوان بگوید برای یحیی بد خواهد شد.و او را تهدید میکند که برود و ملک را بیاورد. یحیی هم بدون فکر به ناره زنگ میزند و میگوید برای خوشحال کردن الوان میخواهد ملک را پیش او بیاورد. ناره میگوید بهتره الوان و ملک همدیگه رو خارج از عمارت ببینند. بنفشه به یحیی میگوید بهتر است از این به بعد هر دو محرم اسرار هم باشند.

خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی دختر سفیر

ناره بالاخره با چشمان سرخ به جمع زهرا و الوان و گدیز می آید و گدیز از او میخواهد که آماده شود چون لاید به جلسه شان برسند. ناره به او میگوید من به زودی به همراه ملک به سوئیس میرم. وقت به شرکت اومدن ندارم. گدیز میگوید همیشه به جای مبارزه کردن فرار میکنی، اگه به حرفم گوش ندی به سنجر همه چیز رو میگم. ناره مجبود میشود تسلیم شود و آماده رفتن به شرکت میشود و به الوان میگوید اگه دلت میخواد میتونی همراه منو ملک به سوییس بیای چون من تو رو خونواده خودم میدونم، فکراتو بکن و شب صحبت میکنیم. و موقع خارج شدن از منزل با خالصه که به دیدن الوان آمده روبرو میشود و نوه دار شدنش را با کنایه تبریک میگوید. خالصه از الوان بخاطر اشتباهشان عذرخواهی میکند و از او میخواهد که به خانه برگردد و از آن طرف یحیی هم می آید و دست الوان را میگیرد و از او طلب بخشش میکند. الوان میداند خالصه برای این از او میخواهد به خانه برگردد چون از پس بنفشه و نادر و برادرش برنمی آید و حمایت اورا لازم دارد او قبول میکند. بنفشه به شرکت گدیز میرود و با دیدن دودو از او میخواهد آدرس جدید ناره را بدهد. دودو قبول نمیکند و بنفشه تهدید میکند اگر همکاری نکند درمورد رابطه او و یحیی به همه تواهد گفت. دودو که غافلگیر شده به او میگوید افترا نزن چیزی بین من و یحیی نیست و آدرس را نمیدهد. بنفشه به خانه برمیگردد و به مادرش میگوید نتوانسته آدرس ناره را پیدا کند ولی فهمیده که چیزی بین یحیی و دودو است و میتواند از این طریق از یحیی سواستفاده کند.

ناره به همراه گدیز به شرکت تازه خریداری شده از قهرمان میرود. قهرمان با دیدن ناره میگوید زنی که عاشقش بودم توسط خواهر سنجر و گدیز کشته شد و زیر خاک پوسید. ما افسانه نشدیم ولی زندگی مزخرف تو و سنجر افسانه شد. ناره به او بخاطر مرگ همسرش تسلیت میگوید و ادامه میدهد همسر شما خوشبخت بوده که با مردی که عاشقش بوده زندگی میکرده،من درد شمارو درک میکنم. قهرمان که از حرفهایش شرمنده شده ناره را به جلسه دعوت میکند. زهرا و سنجر به همراه ملک از راه میرسند و قهرمان با دیدن ملک به سنجر میگوید میدونم سهامتو به نام دخترت کردی برای بچه تو راهی خودت میخوای چیکار کنی؟ ملک با شنیدن این حرف ناراحت میشود و سنجر او را پیش ناره میفرستد و زهرا به قهرمان میگوید اگه زن تو توی تصادف مرد من هم معلول شدم. سنجر مشتی به صورت قهرمان میکوبد. در جلسه وکیل به قهرمان سندی میدهد که ۵۱ درصد سهام مال ساقدوشهاست و سنجر هم به قهرمان میگوید اگه نتونی پول سرمایه برای شرکت رو جور کنی بقیه سهامت هم مجبور میشی به ما بفروشی ، و در ضمن از این به بعد ناره رئیس هیئت مدیره اینجا خواهد بود. گدیز که از این حرف خبر نداشته سنجر را بیرون میبرد و میگوید برای این که ناره و من یجا همکار نباشیم مجبورش میکنی اینجا کار کنه. سنجر میگوید باخرید این شرکت انتقام موگه و زهرا را از قهرمان گرفتم بقیه چیزا به خودم مربوطه. گیدیز میگوید تو خانواده داری به زودی بچه ات هم به دنیا خواهد اومد. برو به زندگیت برس و ناره رو به من بسپار، بذار مرهم زخم هایی باشم که به قلب اوک زدی. سنجر عصبانی میشود و یقه او را میگیرد و ناره می آید و داد میزند دوباره چرا دعوا میکنید؟ گیدیز میگوید سر تو به توافق نمیرسیم

خلاصه داستان قسمت ۷۰ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر مثل دیوانه ها کلبه جنگلی که میعادگاه او و ناره بود را به هم ریخته و شیشه هایش را شکسته و درش را از جا کنده. گاوروک با چشم های نگران و غمگین همانجا ایستاده و به او نگاه میکند. سنجر این کار هارا میکند چون ناره وقتی فهمید بنفشه حامله است به سنجر گفت توبه نصوح میکنم که دیگه اسمت رو به زبون نیارم. سنجر میداند که دیگر هر تلاشی برای بدست آوردن ناره بیفایده است و داد میزند. ناره تلاش میکند که ملک را حالی کند که به زودی صاحب خواهر یا برادری خواهد شد ولی مادر کودک بنفشه خواهد بود. ملک بقدری ناراحت میشود که حرفش را پس میگیرد و متوجه میشود که ملک تحمل شنیدن این موضوع را ندارد. عاتکه و نجرت برای مراقبت از بنفشه به خواست او مهمان عمارت افه اوغلو هستند و این باعث ناراحتی اعضای خانواده شده است. بنفشه سر میز سراغ سنجر را میگیرد و بعد جیغ میکشد که درد دارد. عاتکه او را به اتاق برمیگرداند و بنفشه از نجرت میخواهد شماره ناره را گیر بیاورد چون میخواهد بادادن خبر حامله بودنش پای ناره را از زندگی اش قطع کند. اما نجرت قبول نمیکند و بنفشه لباس میپوشد و به سمت خانه ناره میرود. یحیی به خواست خالصه برای برگرداندن الوان میرود. الوان قبول نمیکند با یحیی برگردد و به ناره میگوید من از زندگی با تو و ملک راضی ام و دوست ندارم به اون عمارت که با خفت از اونجا رونده شدم برگردم. ناره غمگین به او میگوید اگر حضانت ملک را به او بدهند به زودی عازم سوییس خواهد شد و الوان دلیل این کار ناره را میپرسد. ولی درهمین حال سنجر و گاوروک وارد خانه میشوند و سنجر از ناره میخواهد به چشم های او نگاه کند و اسمش را صدا بزند.

ولی ناره یاد روزی می افتد که از سنجر خواسته بود بجای این که او را دختر سفیر صدا بزند ناره بگوید. ولی سنجر جواب داده بود از پشت به من خنجر زدی و خیانت کردی همینه و حالا ناره میگوید تو خیانت کردی و من توبه ام رو نمیشکنم. و بعد از او میخواهد از خانه اش برود و با دیدن گدیز هم او را به داخل خانه دعوت میکند که این باعث حسادت سنجر میشود. سنجر ملک را هم برمیدارد و باهم سر کار میروند و از آن طرف زهرا به خانه ناره میرسد و در خانه او گدیز و زهرا و الوان سر میز صبحانه مینشینند. گیدیز با اشتها شروع به غذا خوردن میکند و زهرا میگوید ناره به سوییس میره،بنفشه حامله شده و الوان آواره میشه و تو هم بدون ناره میشی.
چطور میتونی اینطوری راحت باشی؟ گیدیز میفهمد که زهرا هم مثل الوان از عشق او به ناره خبر دارد. زهرا از الوان میپرسد که اگر ناره به سوییس برود او چه خواهد کرد؟ الوان از جواب دادن به او درمانده میشود. ناره هنوز عصبانیست و در اتاق گریه میکند. از طرفی ملک در ماشین به سنجر میگوید امروز مادرم به من گفت که قراره خواهر یا برادری داشته باشم. من فقط میخوام که مادر خودم بچه دار بشه نه بنفشه.برای همین تو باسد بنفشه رو طلاق بدی و با مادرم ازدواج کنی. گاوروک لبخند میزند و سنجر که میداند بیچاره شده به فکر فرو میرود.

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا