خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی ستاره شمالی

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی سریال ستاره شمالی را می خوانید: سریال ستاره شمالی روایتی از زندگی دختری تنها به نام ستاره را در یکی از روستاهای شهر اُردو، به تصویر کشیده است. این پروژه از ماه سپتامبر سال ۲۰۱۹ شروع به پخش شده و توانسته است با موضوع جالب و به نمایش گذاشتن مناظر زیبای شمال ترکیه مورد توجه بسیاری از بینندگان قرار بگیرد.

قسمت اول تا آخر سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و یازده سریال ستاره شمالی

تحمل ییلدیز تمام می شود و به آنها اعتراض می کند که مشتری های او را می دزدند.دخترها می گویند…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۱۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و ده سریال ستاره شمالی

در خانه یاشار، حنیفه او را سرزنش می کند که اشتباه کرده و باید از دخترش حمایت می کرد و حد شعله را به او نشان می داد…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۱۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۱۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و نه سریال ستاره شمالی

صفر و ناهیده صبحانه می خورند و ناهیده می گوید که چطور است که زایمانش را در آب انجام دهد؟ …. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۰۹ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و هشت سریال ستاره شمالی

مینه و گوکچه کنار هم خوابشان برده است.صبح شده و مینه تشنه است و آب می خواهد.آنجا آب نیست و گوکچه بشدت مضطرب و نگران است …. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و هفت سریال ستاره شمالی

کوزی و صفر با گوکچه و مینه نشسته اند. دخترها ناراحت هستند و قیافه گرفته اند و حرف نمی زنند. کوزی می گوید …. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی ستاره زشمالی
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی ستاره زشمالی

قسمت صد و شش سریال ستاره شمالی

در خانه شرف،‌امینه و هادیه خانم مشغول تهیه مقدمات غذا هستند.قمر از اینکه دکتر باعث اسیب به دنده بویراز شده،‌دلخور است…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۶ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و پنج سریال ستاره شمالی

دخترهای کوزی بیرون می روند و می بینند که پسرها آنجا امدند.پسرها سه دسته گل برای دخترها می اورند و باعث خوشحالی آنها می شوند…… برای۴ خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۵ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و چهار سریال ستاره شمالی

ییلدیز با احساس خجالت به خانه اش می رود.کوزی بعد از بیرون آمدن از حالت شوک،‌بلند شده و از خودش می پرسد که…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و سه سریال ستاره شمالی

روز بعد در محوطه ،‌خانواده یاشار مشغول تمرین یوگا هستند و یک مربی به آنها آموزش می دهد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و دو سریال ستاره شمالی

گروه از پیدا کردن قارچ اولک خسته شده اند و روی زمین می نشینند و پسرها کنار آنها می مانند……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۲ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد و یک سریال ستاره شمالی

در محوطه خانه ییلاقی،همه جمع شده اند و تمرین تیراندازی می کنند.یاشار نمی تواند به هدف بزند و شرف می گوید که او دیگر پیر شده……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۱ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت صد سریال ستاره شمالی

صفر تنها در خانه نشسته و در مورد بچه داشتن دچار اضطراب شده و فکر می کند که نمی تواند مراقب بچه باشد و پدر خوبی شود…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و نه سریال ستاره شمالی

ناهیده در اینترنت مطالبی درباره بچه داری می خواند.او با سفر درباره تربیت بچه بحث می کنند.ناهیده عقیده دارد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۹ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و هشت سریال ستاره شمالی

آیپر و دکتر با تعجب به نتیجه آزمایش خون نگاه می کنند.پنبه و قمر می پرسند که نتیجه چطور است؟…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۸ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و هفت سریال ستاره شمالی

شب ،‌ بویراز در حال خواندن کتاب است که ناهیده به اتاقش می رود و به او می گوید که نمی گذارد طلاهایش را از او بگیرد و باید زود آنها را پس بدهد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۹۷ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و شش سریال ستاره شمالی

ییلدیز با خودش فکر می کند که یعنی همه مدارک در آن هستند؟ اول بنظرش میرسد که در لبتاپ آن را ببیند ،ولی…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۶ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و پنج سریال ستاره شمالی

ییلدیز و کوزی در ماشین منتظر چتین هستند .چتین می آید و کیف پول را می آورد و به ییلدیز تحویل می دهد و می گوید…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۵ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و چهار سریال ستاره شمالی

کوزی در کلبه منتظر ییلدیز است و چایی دم می کند.ییلدیز می آید و کوزی از خوشحالی می خواهد او را بغل کند، اما ییلدیز می گوید که باید مدتی عادت هایشان را تغییر بدهند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۴ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و سه سریال ستاره شمالی

امبولانس به بندر می آید و کوزی را بیمارستان می برند.دکتر می گوید که او مشکل خاصی ندارد و مقداری عفونت در خون هست که با دارو برطرف می شود…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۳ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و دو سریال ستاره شمالی

کوزی از ییلدیز می پرسد که او‌ را بخشیده؟ ییلدیز تایید کرده و می گوید که از این به بعد جدایی ندارند. در این لحظه کوزی می بیند که محمود را بغل کرده و از وحشت، از خواب می پر…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۲ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود و یک سریال ستاره شمالی

ییلدیز ناراحت و دستپاچه است و نمی داند چه کند. او در کشتی تنهاست.او با نگرانی با دوربین به اطراف نگاه می کند و یک کشتی را می بیند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۱ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نود سریال ستاره شمالی

صفر روی تختش دراز کشیده و با پنجاه لیره که از فروش ماهی گرفته، حرف می زند.کوزی می آید و می بیند که ناراحت است…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۹۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۹۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و نه سریال ستاره شمالی

ییلدیز در کشتی اش آماده رفتن به دریا می شود.کوزی با ناهیده و صفر آنطرف می روند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۹ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و هشت سریال ستاره شمالی

صفر به خانه می رود و از اینکه نتوانسته ماهی صید کند،‌ناراحت است.ناهیده می گوید که رفیقش آنجاست و اگر او را ببیند، حالش بهتر می شود……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و هفت سریال ستاره شمالی

شعله ادامه می دهد که او قبول می کند که طلاق بگیرند و به حرفهای کوزی فکر کرده و یک توافق نامه خوب آماده کرده…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و شش سریال ستاره شمالی

ناهیده با دخترها وارد اتاق می شوند و ناهیده می گوید که آنها برای احوالپرسی آمده اند.دخترها می گویند که نگرانش بودند……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۶ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و پنج سریال ستاره شمالی

ییلدیز در زندان است.دختر بچه ای به اسم پاموک آنجا پیش مادرش می ماند.مادرش یک پرنده در قفس برای او می آورد……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۵ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و چهار سریال ستاره شمالی

در دادستانی،‌ییلدیز در برابر اتهامات وارده،‌سکوت می کند و به سوالات جواب نمی دهد.دادستان دستور دستگیری او و انتقالش به دادگاه را می دهد…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۴ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و سه سریال ستاره شمالی

کوزی در اتاقش دراز کشیده و در را بسته و فکر می کند.دخترها هرچه در می زنند،‌او جواب نمی دهد.آنها می گویند که بهتر است حرف بزنند…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و دو سریال ستاره شمالی

در دریا ییلدیز در منطقه ماهی ها می خواهد تور بیندازند که متوجه می شود کشتی کوزی آنطرفها است و ماهی ها را فراری می دهند……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد و یک سریال ستاره شمالی

کوزی و دخترها به فرودگاه می روند و انتظار دارند که ییلدیز به آنجا بیاید، ولی از او خبری نیست.دخترها می پرسند که اگر او نیاید،‌بطور جدی به استانبول می روند؟ ……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۱ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتاد سریال ستاره شمالی

کوزی شب به ناهیده زنگ می زند و او می گوید که دیگر به او زنگ نزند و دیگر طرفدار او نیست.کوزی به صفر زنگ می زند و می پرسد که چرا برایش جبهه گرفته اند؟ …….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۸۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۸۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و نهم سریال ستاره شمالی

عمر و فریده که در اتاق دیگری هستند و صدای گلوله می شنوند.ییلدیز در حالیکه اسلحه در دستش هست، می گوید که کار او نیست……… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۹ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و هشتم سریال ستاره شمالی

قمر برای فریده چایی می آورد و به اتاقش می رود.او می بیند نامه ای روی تخت است که در آن نوشته که به آنتیپ می رود تا عمر را پیدا کند و اگر تا دو روز برنگردد، به پدرش اطلاع بدهند………. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۸ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و هفتم سریال ستاره شمالی

دخترها به خانه ساحلی کوزی رفته و میز شام دونفره رمانتیکی آماده کرده اند و دعا می کنند که امشب کوزی بتواند آن مدارک را بگیرد و طلاق بگیرد………. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۷ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و ششم سریال ستاره شمالی

پنبه و دکتر جهان در رستوران راجع به عروسی حرف می زنند.دکتر جهان می گوید که در یک وقت مساعد به خواستگاری می آید……… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۶ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و پنجم سریال ستاره شمالی

بعد از شنیدن حرفهای شعله، ییلدیز حالش بد می شود فاطمه به روحی می گوید که برایش صندلی بیاورد…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۵ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و چهارم سریال ستاره شمالی

کوزی در حالیکه تغییر چهره داده و از عینک و کلاه استفاده می کند، با دخترهایش منتظر تولین هستند.کوزی دودل است و باز هم منصرف می شود……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و سه سریال ستاره شمالی

در جلسه دادگاه، قاضی دادخواست طلاق کوزی را می خواند که طبق آن همسرش به او خیانت کرده است……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و دو سریال ستاره شمالی

در خانه یاشار ، آنها برگشته اند و مورد توبیخ هستند. یاشار عصبانی است و آنها را گروه دالتون می نامد که حرف او را زمین انداخته اند……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۲ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد و یک سریال ستاره شمالی

کوزی به تنهایی به آدرسی که برایش فرستاده اند می رود.او به خانه بسیار مجلل و بزرگی می رسد که جلوی در آن نگهبان است……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۱ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتاد سریال ستاره شمالی

روز بعد، همگی برای بالن سواری می روند.کوزی استرس دارد. صفر سر به سرش می گذارد و او را ترسو می خواند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۷۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۷۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و نه سریال ستاره شمالی

شرف به همه ملا اوغلوها می گوید که از آنجا بروند. ییلدیز هم به اتاقش می رود و گریه می کند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و هشت سریال ستاره شمالی

در خانه شرف، ناهیده سرصحبت را باز کرده می گوید که او زن زکی است و از شرف می پرسد که او چطور با امینه ازدواج کرده است؟…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و هفت سریال ستاره شمالی

کوزی وصفر روی یک تخت خوابیده اند و ییلدیز و ناهیده هم کنار هم روی تخت دیگری هستند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۷ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۶۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و شش سریال ستاره شمالی

کوزی فریده را می بیند که از بیرون می آید و از سوال می کند که کجا بوده؟ فریده می گوید که می خواهد با او حرف بزند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و پنج سریال ستاره شمالی

ناهیده و پنبه از زندان بیرون می آیند و دم در می بینند که صفر یک گروه موسیقی آورده است که با بیرون آمدن آنها شروع به نواختن می کنند و …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۵ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۶۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و چهار سریال ستاره شمالی

عمر کنار ساحل ماهیگیری می کند.فریده آنجا می آید و برای او ساندویچ کوفته می آورد.عمر به او می گوید که موفق نشده که فریده را تغییر بدهد و به آدم خودخواهی تبدیل کند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۴ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۶۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و سه سریال ستاره شمالی

ناهیده و صفر و ییلدیز بسرعت به کوچه می روند. کوزی در کوچه روی زمین نشسته و به دیوار تکیه داده است.ییلدیز دستپاچه است و به صفر می گوید که امبولانس خبر کند…….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۳ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۶۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و دو سریال ستاره شمالی

در خیابان بویراز دنبال قمر می دود و علت ناراحتی اش را جویا می شود.قمر بهانه های الکی می آورد و می گوید که بویراز مثل سابق او را دوست ندارد……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شصت و یک سریال ستاره شمالی

دخترها با عثمان و امین در سینما هستند.آنها اتفاقا ساره را می بینند و فریده هم با او آشنا می شود……. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

سریال ترکی ستاره شمالی قسمت ۶۱
سریال ترکی ستاره شمالی قسمت ۶۱

قسمت شصت سریال ستاره شمالی

کوزی با دخترهایش و پنبه، با دسته گل وارد حیاط خانه یاشار می شوند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶۰ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۶۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و نهم سریال ستاره شمالی

همه اعضا جلسه منتظر ییلدیز هستند وچون از او خبری نمی شود،نگران می شوند.ناهیده به کوزی زنگ‌ می زند و می گوید که ییلدیز معما را حل کرده و به کلیسای یاسو رفته ، ولی دیر کرده است….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و هشتم سریال ستاره شمالی

شب به خانه صفر برمیگردند. صفر دوباره از آنها درمورد امتحان دوم سوال می کند.آنها جواب درستی نمی دهند و ناهیده می گوید…. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و هفتم سریال ستاره شمالی

گوکچه و امینه از نانوایی بیرون میایند و عثمان و امین را می بینند.
در این موقع ،ساره هم آنجا می آید و با آنها اظهار آشنایی می کند….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و ششم سریال ستاره شمالی

فریده کنار امینه است.او به کوزی زنگ می زند و می گوید که دخترها آنجا نیامده و‌ به خانه ییلدیز رفته اند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و پنج سریال ستاره شمالی

ییلدیز بی اهمیت به کوزی از آنجا بیرون می رود.کوزی پشت سرش می رود و صدایش می کند و از او می پرسد که واقعیت چیست و چتین با او چکار دارد؟….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و چهار سریال ستاره شمالی

شب کوزی داخل ماشین به حرفهای ییلدیز فکر می کند.ییلدیز هم در اتاقش به عکس کوزی داخل قاب مدال نگاه کرده و گریه می کند….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و سه سریال ترکی ستاره شمالی

فریده و عمر کنار لبنیاتی نشسته اند و حرف می زنند.عمر صحبت از رفتن به آنتیپ می کند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۳ سریال ترکی ستاره شمالی
قسمت ۵۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و دو سریال ترکی ستاره شمالی

آنها شروع به خوردن گولوت می کنند که صفر آنجا می آید و از آنها می خواهد که مقداری هم به او بدهند تا برای کوزی و بویراز ببرد…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجاه و یک سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز با ناراحتی به ناهیده و دخترها می گوید که کوزی او را نمی بخشد و همه باید قبول کنند که همه چیز تمام شده و کوزی حتی او را نبوسیده‌ و دیگر دوستش ندارد‌‌…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجم سریال ترکی ستاره شمالی

پنبه چندین بسته بزرگ در دستش دارد و به مدرسه می رود.در سالن بچه ها با خوشحالی به طرفش‌ می روند و برایش اظهار دلتنگی می کنند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و نهم سریال ترکی ستاره شمالی

صفر و ناهیده برای نتیجه آزمایش،پیش دکتر می روند.دکتر آنها را بررسی می کند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و هشتم سریال ترکی ستاره شمالی

صفر در حال ماساژ دادن کوزی است و ادعای دوستی با او می کند….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و هفتم سریال ترکی ستاره شمالی

شعله با ناباوری از اینکه دخترهایش به جای طرفداری از مادرشان، طرف ییلدیز را گرفته اند، ناراحت می شود….. برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و ششم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی هیزم هایی را که بریده است،داخل ماشین می گذارد.در این موقع،پدر عثمان با ماشین جنگلبانی و یک مامور دیگر آنجا می رسند…… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و پنجم سریال ترکی ستاره شمالی

پنبه در بیمارستان با پوشیدن لباس پرستاری،مقداری غذا که خودش آماده کرده،به اتاقی می برد که دکتر جهان در آن بستری است …… برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و چهارم سریال ترکی ستاره شمالی

صفر در کشتی مشغول هدایت آن است.ناهیده به یک سالن ورزشی رفته و لباس ورزشی پوشیده است………برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و سوم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز تعجب کرده و منظورش‌ را می پرسد.کوزی می گوید که،منظورش واضح و روشن است………برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۴۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و دوم سریال ترکی ستاره شمالی

آقا روحی،کوزی را پیش یک گاو وحشی که در انباری بسته شده، می برد.فاطمه و صفر هم آنجا هستند……..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۴۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهل و یکم سریال ترکی ستاره شمالی

صبح کوزی از خواب بیدار می شود و می بیند ییلدیز مشغول نرده گذاری در حیاط است.کوزی بیرون می رود…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۴۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهلم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز به بهانه آب دادن به گلها،خانه کوزی را در نظر می گیرد.کوزی هم به بهانه ورزش کردن به تراس می آید و زیر چشمی ییلدیز را نگاه می کند……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۴۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و نهم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز چند لحظه سکوت می کند و نمی داند چه بگوید،کوزی می گوید که:« پس من جوابم را گرفتم.»……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و هشتم سریال ترکی ستاره شمالی

در خانه‌ شرف،سر میز غذا،پنبه‌ صحبت از برنامه های عروسی پیش می آورد و عجله دارد.امینه به او تذکر میدهد که پدرش صلاح کارها را بهتر میداند……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و هفتم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز سوپ را برای کوزی میبرد و او با تظاهر بیشتر به مریضی،از ییلدیز می خواهد که به او سوپ بدهد…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و ششم سریال ترکی ستاره شمالی

ناهیده ناراحت است و می خواهد مانع حرف زدن گوکچه شود،اما ییلدیز هر دوی آنها را بیرون می فرستد….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و پنجم سریال ترکی ستاره شمالی

پنبه و امینه اسامی مهمانها را می نویسند.در می زنند و قمر باز می کند و کوزی وارد می شود.‌ پنبه جلو رفته و او را بغل می کند و می گوید….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و چهارم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز سردش شده و کوزی می گوید که به عنوان یک مرد می تواند او را گرم کند……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و سوم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی در کلبه ماهی می پزد و با هم میخورند. ییلدیز از خوشمزه بودن آن تعریف می کند…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و دوم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی و ییلدیز در یک کشتی وسط دریا هستند.هوا کمی ابری است. ییلدیز به کوزی می گوید که :«هوا طوفانی است و باید دور بزنی و از سمت جنوب بروی.»…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی و یکم سریال ترکی ستاره شمالی

در خانه یاشار همه خانوادگی نشسته اند و چایی می خورند.ییلدیز می گوید که اگر آنها حرفی دارند، بزنند…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سی ام سریال ترکی ستاره شمالی

بویراز با کت و شلوار و ظاهری آراسته،دم در محضر می رود و دسته گلی در دستش دارد.او منتظر قمر است که در محضر عقد کنند…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۳۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و نهم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدبز و کوزی ناباورانه به شعله نگاه می کنند.همه متعجب هستند و فقط گوکچه خوشحال است‌. او جلو رفته و شعله را بغل میکند…….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و هشتم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز خسته شده و‌داد میزند:«چرا.» او منتظر است که کوزی حرفی از ‌دوست داشتن بزند،کوزی بعد از چند لحظه می گوید……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و هفتم سریال ترکی ستاره شمالی

فریده تنها در میهمانی نشسته که عمر‌ را می بیند و با دستش به او اشاره می کند که نزدیک نشود. ……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و ششم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی خشمگین به خانه برمی گردد. او همه چیز را پرت می کند و صندلی ها را می شکند‌ و خشم و عصبانیتش را خالی می کند‌. ……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و پنجم سریال ترکی ستاره شمالی

یبلدیز با گریه از خانه بیرون می آید.کوزی هم بیدار می شود و تعجب میکند که کجا هست؟ ……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و چهارم سریال ترکی ستاره شمالی

در خانه،کوزی روی طرح کشتی کار می کند. گوکچه از کوزی راجع به ییلدیز سوال می کند و می‌گوید که متوجه اشتباهش در مورد ییلدیز شده و اینکه مادرشان آنها را ترک کرده و این تقصیر کوزی نیست……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و سوم سریال ترکی ستاره شمالی

کنار رودخانه،شرف و یاشار تخته نرد بازی می کنند. آنها خانوادگی به پیک نیک آمده اند. حنیفه و امینه غذا درست می کنند و بویراز گوشتها را کباب می کند…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و دوم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی در خانه با کوگچه اتمام حجت میکند که در کمترین زمان او را شوهر می دهد. گوکچه‌ تاکید می کند که آنها در انبار فقط درس می خواندند…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیست و یکم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز از این حرفهای کوزی دلشکسته می شود و می گوید:«من هم چند کلمه حرف دارم»سپس رو به کوهها می کند و داد می زند«ای کوههاو دشتها،صدای مرا بشنوید،من ییلدیز هستم واز این کوزی متنفرم.»…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت بیستم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز در مغازه اش پنیرها را تقسیم می کند.اسما درباره عشق او و کوزی حرف می زند.ییلدیز آن را انکار کرده و می گوید که کوزی مرا دوست ندارد……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۲۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نوزدهم سریال ترکی ستاره شمالی

پدر عثمان در خیابان اورا می بیند و از او می پرسد که هنوز هم دختر ملا اوغلو را می بیند؟ …..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هجدهم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز خسته شده و‌داد میزند:«چرا.» او منتظر است که کوزی حرفی از ‌دوست داشتن بزند،…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفدهم سریال ترکی ستاره شمالی

سر میز غذا ، کوزی متوجه میشود که دخترها بیحوصله هستند و علتش را جویا میشود.امینه……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت شانزدهم سریال ترکی ستاره شمالی

فریده پیش ییلدیز میرود که برای آموزش اسلحه تمرین کند، ییلدیز میگوید که امروز نمیرود……برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پانزدهم سریال ترکی ستاره شمالی

چند لحظه میگذرد….ییلدیز و کوزی به همدیگر نگاه میکنند تا ببینند کسی تیر خورده است ؟ …..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهاردهم سریال ترکی ستاره شمالی

فریده در محوطه کتاب میخواند. عمر برایش ساندویچ‌ میبرد.یکنفر از آنها درخواست ساندویچ میکند…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سیزدهم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی کنار ساحل نشسته و فکر میکند.صفر پیش او میاید و ضمن صحبت ، در باره آنان نزولخوارها از او سوال میکند…..برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت دوازدهم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز از آمدن کوزی تعجب میکند و فکر میکند که آمده تا از رفتن او مطمئن شود.کوزی از او میخواهد که حتی اگر کمی هم به او علاقه دارد، نرود و‌ بماند….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۲ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت یازدهم سریال ترکی ستاره شمالی

صبح امینه به کوزی زنگ میزند و میگوید که صبح بیدار شدم و دیدم دخترها هیچکدام نیستند ….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۱ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت دهم سریال ترکی ستاره شمالی

امینه و گوکچه شاکی هستند که چرا فریده و پدرشان ، همه مسایل را در مورد چنین و بدهکاری به آنها نگفته اند….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۱۰ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت نهم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی از ییلدیز میپرسد که :«تو هنوز هم عاشق کسی هستی که ولت کرده و رفته؟» ییلدیز کمی فکر میکند و با تظاهر میگوید….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۹ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هشتم سریال ترکی ستاره شمالی

پنبه از پنجره بیرون را نگاه میکند که میبیند از آمبولانس مردی را میاورند که بیهوش است و به فکرش میرسد که برای دزدیدن ییلدیز از این راه استفاده کند….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۸ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت هفتم سریال ترکی ستاره شمالی

فاطمه برای خوشگذرانی بیشتر چند نفر را آورده که موزیک میزنند و خودش هم میرقصد….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید

قسمت ۷ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت ششم سریال ترکی ستاره شمالی

کوزی بیرون قبرستان با پنبه حرف میزند .پنبه میگوید که من از آقا صالح حلالیت گرفتم و میخواهم ازدواج کنم….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت پنجم سریال ترکی ستاره شمالی

شرف آماده می‌شود و تفنگش را برمیدارد و با عده ای از اهالی به خانه یاشار میروند.او بی خبر از همه چیز خوابیده و با سروصدای شرف و مردم بیدار میشود و به تراس خانه میرود….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت چهارم سریال ترکی ستاره شمالی

فریده کنار دریا است که گوشی اش زنگ می‌خورد. پشت خط، عمر، عشق فریده است….برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت سوم سریال ترکی ستاره شمالی

ییلدیز با همان حال ناراحتش منتظر بود که کوزی یک جمله خوب بگوید،از دوست داشتن او بگوید،یا اظهار پشیمانی کند،اما کوزی میگوید…برای خواندن ادامه داستان به لینک بالا مراجعه کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی ستاره شمالی

قسمت دوم سریال ترکی ستاره شمالی

در روستا جشن عروسی است.ییلدیز هم آنجا رفته است و چند مرد به او نامه های عاشقانه میدهند که او همه را پاره میکند.داماد او را میبیند و به عروس اعتراض میکند که چرا او را دعوت کرده است. وقرار بوده که از هردو طرف دعوت نکنند، چون شرف هم دوست پدر او هست.ییلدیز از دوستش که او را دعوت کرده، تشکر میکند و از آنجا میرود.
صفر،وسایل خوراکی را که کوزی خریده بود، به خانه میاورد.او با بیحوصلگی به ناهیده میگوید که کوزی بعد از سالها برگشته است.
یبلدیز شب به خانه برمیگردد و دم در میبیند که چراغ خانه کوزی روشن است.او فکر میکند که شاید دزد آنجا رفته است،تفنگ اش را برمیدارد و با لگد به در میزند و وارد خانه میشود.سه دختر که آنجا هستند ، می‌ترسند.
ییلدیز میپرسد که « شما کی هستید و اینجا چکار دارید؟»
آنها جواب میدهند که اینجا خانه ما است.خانه پدر بزرگ ما هست و ما دختران کوزی هستیم.
ییلدیز با شنیدن اسم کوزی و فهمیدن موضوع، چند لحظه شوک میشود و اشک به چشمانش می آید.او میگوید : چون سالها اینجا کسی رفت و آمد نداشت، فکر کردم شاید دزد آمده باشد.او به خانه اش برمیگردد و درحالیکه مضطرب شده،گریه اش میگیرد. او مدالی را از گردنش در می‌آورد و باز میکند که در آن عکس کوزی و یک حلقه انگشتری هست.انها را نگاه میکند و دوباره میبندد.در میزنند و ییلدیز در را باز میکند و میبیند که ناهیده است.او دم در خبر میدهد که عشق ات برگشته است.ناهیده،در حالیکه وسایل خرید کوزی را به آنجا آورده,به ییلدیز میگوید که تو هنوز هم بعد از سالها او را دوست داری.ییلدیز می‌گوید: «نه…من ازش متنفرم. وقتی که اون یهویی رفت و ازدواج کرد،من مثل احمق ها ،سالها حلقه او را در دستم داشتم.من نسبت به او خشم دارم».ناهیده میگوید که بالاخره بعد از سالها همدیگر را می‌بینید و این سرنوشت است.
ییلدیز میگوید :« او سه تا دختر دارد و آنها را اورده .دیگر چیزی به اسم ما وجود ندارد.حتما بزودی زنش را هم میاورد.»

ناهیده میخندد و تعریف میکند که صفر او را در قایق دیده و در آب انداخته است و من هم وسایل خرید او را که صفر به خانه آورده بود، ابنجا اوردم.حتما برای دخترهایش وسایل ضروری خریده است. ناهیده مقداری هم مواد خوراکی از خانه ییلدیز برمیدارد و به در خانه کوزی میرود.او در حالیکه دستانش پراست،در را با پا باز میکند و وارد میشود و به آنها میگوید که من دوست هستم و مواد خوراکی آورده ام.فریده میگوید که از وقتی ما اینجا امده ایم،همه با ما مثل دشمن رفتار میکنند.دخترها با اشتها از مواد غذایی میخورند.ناهیده علت رفتار مردم با آنها را مربوط به پدرشان میداند.در این موقع کوزی با لباسهای خیس وارد میشود و در برابر سوال دخترها، میگوید که یک دوست قدیمی را دیده است.
بعد از خوابیدن دخترها، ناهیده و کوزی با هم صحبت میکنند و ناهیده به او خوشامد میگوید و ادامه میدهد که باید منتظر بلاهایی که بسرت میاید ، باشی.کوزی عقیده دارد که همه به این وضع عادت میکنند و مساله ای پیش نمیاید.
کوزی میپرسد : « ییلدیز از آمدن ما خبر دارد؟ » ناهیده جواب مثبت میدهد و میگوید که تقدیر باعث شده که بعد از سالها اینطور شود.
کوزی میپرسد:«کس دیگری به زندگیش نیامده؟ » ناهیده جواب منفی میدهد.
روز بعد ، ییلدیز و کوزی ،هردو دنبال هیزم می‌گردند و مقداری هیزم جمع می‌کنند. آنها روی پل بالای رودخانه با همدیگر روبرو میشوند.بعد از چند لحظه ، کوزی میخواهد با او احوالپرسی کند اما ییلدیز عصبانی است و به او بدو بیراه میگوید..و با پرخاشگری به کوزی میفهماند که باید از آنجا برود. ‌کوزی هم از کوره در میرود و می گوید که اینجا خانه من هم هست و اگر نمی خواهی مرا ببینی، تو برو.
آنها با هم جنگ لفظی میکنند و ییلدیز میخواهد او را در آب رودخانه بیندارد..که خودش هم همراه او در آب میفتد . آنجا هم ییلدیز برایش خط و نشان میکشد که دیگر مقابل او سبز نشود.کوزی او را متهم به لجبازی میکند.
شرف و زنش امینه، به خانه یاشار ،پدر ییلدیز میروند .یکی از گاوهای شرف توسط او گرفته شده و شرف برای پس گرفتن آن ، پیش او میرود.شرف فکر میکند که یاشار گاو او را کشته است و تهدید به تلافی کردن میکند.
خانه ییلدیز و کوزی بهم نزدیک است و با هم همسایه هستند.وقتی کوزی دوباره با لباس خیس به خانه برمیگردد،دخترها از او در این باره سوال میکنند و میخواهند علت نفرت ییلدیز از او را بدانند.کوزی میگوید که نمی خواهم راجع به اوچیزی بشنوم وشما هم لازم نیست با اوحرف بزنید و با عصبانیت به اتاقش میرود.
روز بعد، حنیفه ،زن یاشار ،که مادر ییلدیز است، پیش امنیه میرود و گاو آنها را تحویل میدهد و با همدیگر شوخی میکنند .و بعد برگشتن پسر امینه را به او خوشامد میگوید.
امینه نگران این است که شاید ییلدیز آسیبی به کوزی بزند، اما حنیفه این کار را رد میکند.

قسمت اول سریال ترکی ستاره شمالی

این داستان درباره کوزی است.خانواده کوزی در استانبول زندگی میکنند.کوزی سه دختر به نامهای فریده، امینه و کوگچه دارد.
وقتی که مادر آنها یک نامه کوتاه مینویسد و ترکشان میکند، زندگی جدید آنها شروع میشود.
نامه ای که مادرشان بجای عذرخواهی از آنها،میگوید که پولی که از شرکت برمیدارد، کلا متعلق به خودش است.باور کردن آن نامه آسان نیست،مخصوصا که در آخر نامه میگوید که من نه از شما، بلکه از پدرتان جدا میشوم و زمانش که برسد ،من در کنارتان خواهم بود.
سه دختر نامه را میخوانند و ناراحت و عصبانی میشوند.کوگچه میگوید که مادرمان به بابا خیانت کرده و پولها را هم برداشته و رفته است.فریده که بزرگتر است میگوید مادررفته ولی ما کنار پدرمان میمانیم.کوکچه میگوید که ما دو و نیم میلیون لیره کم داریم.کوزی به آنها میگوید که نگران نباشند و او مسایل را حل میکند.کوزی باور دارد که میتواند اینکار را بکند و با تمام وجود برای شرکت کار میکند،اما درست کردن کارها و اعتباری که مادر از بین برده بود، کار راحتی نیست.پروژه های او را به دلیل عدم اعتبار کافی ،رد میکنند.
کوزی با دوستش چتین،دراین مورد حرف میزند و او کوزی را تشویق میکند که از یک نزول خوار ،پول قرض کند تا کارهایش را انجام دهد و میگوید که ضامن او میشود.کوزی به ناچار قبول میکند و فکر میکند که در مسیر خوشبختی است، در حالیکه در مسیر بدبختی قدم برمیدارد و نمیداند کسی را که دوستش تصور میکند،روزی دشمنش میشود.
پولهایی که کوزی میگیرد،کافی نیستند و امورات بدتر میشوند و کوزی نمی تواند قسط ها را پرداخت کند.چتین به او می‌گوید که خانه قدیمی مادرش را میفروشد و موضوع را حل میکند،اما در ازای آن درخواستی از کوزی دارد. چتین میگوید که من بنام خدا وسنت پیامبر، دخترت فریده را از تو خواستگاری میکنم.کوزی با تعجب میگوید که تو‌ مثل عموی او هستی.اما چتین اعتراف میکند که از وقتی که فریده را دیده ،عاشقش شده است‌ و اگر کوزی قبول کند ،فریده هم مخالفتی نمی کند.کوزی عصبی میشود و با سرش محکم به صورت او میزند و میگوید که دیگر اسم فریده را نیاورد و او دختر فروشی ندارد.
چتین‌‌ بعد از رفتن او،تلفن می زند و میگوید که کارهای توقیف اموال را شروع کنند.کوزی از هر طرف تحت فشار قرار میگیرد.
فریده که خواهر بزرگتر است،سعی میکند جای مادر را برای خواهرانش پر کند. آنها با هم سر لباس بحث میکنند و فریده به آنها اطلاع میدهد که از مدرسه نامه آمده است که اگر این ماه هم قسط شهریه را پرداخت نکنند،دیگر نمی توانند به مدرسه بروند.

در این موقع در میزنند و فریده در را باز میکند و میبیند که چند نفر مرد از دایره اجرا هستند و میگویند که به علت بدهی های آقای کوزی ملا اوغلو،توقیف اموال او را شروع میکنند. آنها وارد خانه میشوند و اشیا و وسایل را قیمت گذاری میکنند .کوزی پیش آنها می‌رود و میفهمد که اینکار از طرف چتین صورت گرفته است.کوزی عصبانی میشود واسلحه اش را برمیدارد و میخواهد برود که فریده جلوی او را میگیرد و‌ میگوید : چتین با من حرف زده و من همه چیز را میدانم. اگر تو او را بزنی،چه اتفاقی برای همه ما میافتد؟ ما به تو احتیاج داریم. کوزی آرام وقانع میشود.
آنها همه وسایل را میبرند و خانه خالی میشود.شب آنها با هم حرف میزنند و کوزی میگوید که جایی را می‌شناسد که قبلن ازش فرار میکرده است،اما فعلا امن ترین جا برای آنها هست.
فردای آنروز،اولین روز زندگی جدیدشان است. آنها به روستایی دوردست میروند که مربوط به گذشته کوزی است. آنها زود میفهمند که مردم آن روستا،مشتاق آنها نیستند.مخصوصا یکی از آنها،اصلا موافق آمدن خانواده کوزی نیست.
در روستا مراسم جشن و‌ رقص هست و‌ ییلدیز هم میرقصد.
کوزی و دخترهایش سوار اتوبوس هستند.فریده کنار کوزی نشسته و از اومیپرسد که چرا با پدرش قهر هستند.کوزی می‌گوید که چون او استانبول رفتن و مادرش را انتخاب کرده است و آن روستا و خانواده و قولهایی‌‌ را که داده بود، همه را ترک کرده، و ادامه میدهد که من قلب آنها را شکستم.
صفر،برادر ییلدیز،مایل است که او ازدواج کند و به زنش ناهیده ،میگوید که با او حرف بزند و بگوید که دکتر گورجی او را دیده و پسندیده و میخواهد خواستگار بیاید.ناهیده مسأله را به ییلدیز میگوید، ولی او عصبانی میشود ومیگوید که من قصد ازدواج با هیچکس را ندارم و از بیست سال قبل‌،تصمیم گرفتم که ازدواج نکنم.
ناهیده سعی می‌کند که او را راضی کند که حداقل یکبار او را ببیند، چون مردم پشت سرش حرف میزنند.
یبلدیز به درمانگاه میرود و دکتر گورجی را میبیند و به او میگوید که من مثل خواهرت هستم و اهل ازدواج با تو نیستم.
کوزی با دخترهایش در روستا مورد بی محلی مردم قرار میگیرند. آنها نزدیک خانه پدرش میروند و کوزی به دخترهایش تذکر میدهد که در خانه پدربزرگ،اگر هر حرفی شنیدند،ناراحت نشوند و جواب هم ندهند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا