خلاصه داستان سریال هندی عشق سبحان الله + اسامی بازیگران
جدولیاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: سریال هندی عشق سبحان الله عاطفی درام، در یک فصل ۵۴۱ قسمتی ساخته شده که هر قسمت ۲۲ دقیقه است. ایشا سینگ، ادنان خان و تونیشا شرما بازیگران اصلی این سریال به تهیه کنندگی دیراج کومار هستند. «عشق سبحان الله» (Ishq Subhan Allah) یکی از سریالهای هندی درحال پخش از شبکه زی تی وی است که پخش آن از ۱۴ مارس سال ۲۰۱۸ آغاز شده است. داستان این سریال به پس زمینهای علیهی مسلمانها پرداخته و نگاهی به مسائل سیاسی مذهبی اجتماعی از جمله قانون سه طلاقه کردن و شرع دارد.
خلاصه داستان
داستان سریال با بازگشت زارا صدیقی و کبیر احمد به لاکنو بعد از ۵ سال تحصیلات عالیه در حوزه اسلام آغاز میشود. در آن زمان در فضای مجازی یک بحث درمورد سه طلاقه میان زارا و کبیر وایرال میشود و آنها مجبور میشوند با هم ازدواج کنند. به مرور زمان زارا احساس میکند به کبیر علاقه مند شده است درحالیکه کبیر هنوز در عشق خود به زارا مردد است. دختری به نام رخسار (شیپسی رانا) از سن خیلی کم به کبیر علاقه داشته و به همین خاطر سعی دارد کبیر و زارا را از هم جدا کند به همین دلیل فردی به نام میراج را وارد داستان میکند تا بین زارا و کبیر اختلاف ایجاد کند چراکه با سرکشی میخواهد به همه در خانواده آسیب وارد کند. رخسار از دختری به نام نیلوفر میخواهد که نقش خواهر میراج را بازی کند و او دستور میدهد از همه خانواده به جز زارا در برابر میراج حفاظت کند اما نیلوفر بعد از مدتی با همدان الغازی ازدواج میکند و به دبی میرود اما میراج در پی او رفته و نیلوفر را میکشد. یک سوءتفاهم باعث میشود کبیر، زارا را طلاق دهد آن هم سه طلاقه. بعدا مشخص میشود که این مسئله جز شروط عقد آنها نبوده و زارا از پذیرفتن آن امتناع میکند. میراج به زارا میگوید که او را میخواهد و حاضر است به خاطر او هر کاری بکند اما زارا سعی دارد به هر نحوی رخسار را برگرداند تا بتواند اهداف واقعی میراج را افشا کند اما دستش به او نمیرسد. میرج وارد هیئت شرعی محلی می شود و معلوم میشود که پولشویی میکند و قاچاقچی الماس است.
میراج دستگیر میشود و یروژه رویایی کبیر سرمایهاش را از دست میدهد. رابطه میراج با رخسار مشخص میشود و میراج قسم میخورد از زارا انتقام بگیرد و کبیر هم عشقش به زارا را اعتراف می کند و دوباره در تدارک ازدواج شان هستند. اما قبل از این اتفاق، کبیر برای نجات رخسار از دلالت در مرگ همدان به دبی می رود و طی یک سری اتفاقات در آنجا با رخسار ازدواج میکند. وقتی برمیگردد با زارا هم ازدواج میکند وقتی زارا متوجه واقعیت میشود قلبش میشکند اما تصمیم میگیرد بماند.
رخسار در یک سانحه رانندگی حافظهاش را از دست میدهد و کبیر تمام مسئولیتهای او را به عهده میگیرد و این موضوع باعث ناراحتی زارا میشود. زارا که میخواهد کبیر درآمد مستقلی داشته باشد ناراحت است و به سوئیت مجزای بیرون خانه نقل مکان میکند. تبسم عمع کبیر با اظهر دیدار میکند و این طرز فکر مدرن زارا را تحسین میکنند. شهباز پدر کبیر، بدهکار است و تصمیم دارد خانهاش را بفروشد اما کاشان از او کلاهبرداری کرده و خانهاش را به تصرف خود در میآورد. کبیر متوجه اشتباه شهباز پدرش میشود و پیشنهاد منصفانه و درست زارا برای کسب درآمد مستقلش را میبیند. رخسار برای درمان به بیمارستان برده میشود.
کاشان، برادر کبیر و همسرش زینت با یکدیگر همدست میشوند تا الینا، خواهر کبیر را به عقد سمیر، پسر خلافکار بزرگ محل دربیاورند اما زارا و کبیر به کمک پلیس محلی، عامیر نقشه آنها را خنثی می کنند. عامیر و الینا به هم علاقه مند میشوند و با هم ازدواج میکنند. سلامت درصدد قتل کبیر و زارا است. کبیر به یک مجتهد و روحانی برتر تبدیل میشود. سلامت از طرف دیگر تصمیم دارد رخسار را بکشد و به عرفان به زارا پیشنهاد میدهد که معاون کبیر که روحانی است تبدیل شود. پرونده هیر در هیئت شرع آورده شده است و در آنجا می خواهد برای تحصیل به دهلی برود اما پدر او مخالف است. زارا پرونده مقابل کبیر را به دست می گیرد و برنده می شود. ثریا به همراه رضوان به لاکنو میرود و قصد دارد به کمک زینت جایگزین کبیر به عنوان رئیس هیئت شرع شود و سلامت به درخواست زینت به خالد رشوه میدهد.
رضوان به محض عضویت در هیئت، اقدامات زینیت را افشا میکند و وی را از نظر روحی فرد نادرستی میخواند. زینت قول میدهد از رضوان انتقام بگیرد و آرام آرام عرفان را خراب میکند. پرونده بلال و کوثر به هیئت مدیره می آید؛ رضوان قصد دارد بین زارا و کبیر اختلاف ایجاد کند و به زارا می گوید کوثر به کاشان خیانت کرده و پیش از آنکه کاشان با زینت که مدیون خانواده کوثر است ازدواج کند در روز عروسی فرار کرده است. همه در خانواده از زارا و کبیر می خواهند با این پرونده مخالفت کنند اما آنها تصمیم خودشان را گرفته بودند. همه شهر علیه آنها اعتراض میکند و کبیر هم علیه زارا به پا میخیزد. زارا قصد داشت این پرونده را قبل از اقدام به خودکشی کوثر رها کند که یکباره نظر خود را تغییر می دهد. زارا احمدها را ترک میکند و شهباز نقشه قتل او را در سر دارد. در هیئت شرع، زارا برنده میشود.
کبیر در تصادف توسط رضوان آسیب میبیند. زارا توسط یک فرد ضربتی استخدام شده توسط شهباز تیر می خورد و بدین ترتیب هر دو سقوط میکنند.
یک سال میبینیم که زارا و کبیر جدا از هم زندگی میکنند. زارا در بمبئی با امینا زندگی میکند در حالیکه کبیر در لاکنو در کنار خانوادهاش زندگی می کند. زارا و کبیر درخواست طلاق دادهاند و میخواهند همدیگر را از اسارت دیگری آزاد کنند اما کبیر گزارشات پزشکی زارا را میبیند و وقتی میفهمد زارا بعد از تیر خوردن در کما بوده است شوکه میشود. الینا سعی دارد یک بار دیگر آنها را به هم برساند.
زارا هم متوجه میشود کبیر بعد از انتشار کتابی درمورد روابطشان نویسنده شده و با عذرا به لاکنو میرود. آنها درنهایت تصمیم میگیرد یک شانس و وفرصت دیگر به هم بدهند و کنار هم قرار گرفتن دوباره کبیر و زارا باعث عصبانیت زینت و شهباز میشود. شهباز دوباره درصدد کشتن زارا برمیآید اما هربار کبیر او را نجات میدهد. خانواده کبیر از دیدن دوباره کبیر و زارا در کنار هم بسیار خوشحالند و کبیر با توهین به عرفان, پدر زارا؛ به عنوان قاضی از او میخواهد تا زارا را به او برگرداند. زارا که غمگین است با کبیر به هم میزند و عرفان دچار حمله قلبی میشود و آیشا، مادر کبیر هم که دلشکسته شده از کبیر می خواهد خانه را ترک کند و کبیر برای زندگی به مسجد میرود.
یک ماه بعد زارا از طریق کاشان متوجه بیماری مادر کبیر، آیشا میشود و به خاطر او تصمیم میگیرد نزد آنها بازگردد. او تصمیم میگیرد در روز عید آیشا و کبیر را با هم آشتی دهد. شهباز و زینت از بازگشت دوباره کبیر و زارا به هم نگران هستند به همین خاطر شهباز دائما کبیر را علیه زارا تحریک میکند. رخسار هم برگشته اما خانواده کبیر از این موضوع مطلع نیستند. زارا و عذرا موفق میشوند رابطه کبیر با مادرش آیشا را به کمک رخسار مثل قبل کنند و رخسار هم قول داده زارا و کبیر را به هم برگرداند.