خلاصه داستان سریال هندی یک پسر مناسب + معرفی بازیگران
جدولیاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: سریال هندی یک پسر مناسب یک مینی سریال درام تلویزیونی از بی بی سی به کارگردانی میرا نیر است. داستان این سریال برگرفته از یک رمان با همین عنوان نوشته ویکرام ست (۱۹۹۳) میباشد. تابو، ایشان کاتر، رسیکا دوگال و رام کاپور بازیگران اصلی این سریال هستند. این سریال کوتاه مجموعا شش قسمت که از تاریخ ۲۳ اکتبر ۲۰۲۰ در نتفلکیس در دسترس است. جالب است بدانید این سریال توسط بی بی سی عمدتا برای مخاطبین انگلیسی زبان تهیه شده است بنابراین زخم های پارتیشن بندی یا عواقب جنایات اعمال شده توسط انگلیس در این سریال جلب توجه میکند اما نهایتا کارگردان سعی دارد به جای تفسیرهای اجتماعی بیشتر روی بعد عاشقانه داستان متمرکز شود. بازیگران خوبی همچون ویجی راز، وینی پاتک، ویجی ورما، رنویر شوری، رندیپ هودا، ویوان شاه، ویویک گامبر در این سریال بازی کردهاند.
معرفی بازیگران سریال هندی یک پسر مناسب
تابو در نقش سعیده بای
ایشان کاتر نقش مان کاپور
تانیا مانیکتالا در در نقش لاتا مهرا
راسیکا دوگال در نقش ساویتا مهرا کاپور
ماهیرا کاکار در نقش روپا مهرا
رام کاپور در نقش ماهش کاپور پدر مان
ویوان شاه در نقش وارون مهرا
شاهانا گوآسامی در نقش میناکشی چترجی
خلاصه داستان سریال هندی یک پسر مناسب
این سریال درمورد لاتا، دختر دانشجویی است که مادرش میخواهد او با یک پسر مناسب و لایق ازدواج کند. او مانند فیلم های سیاه و سفید هندی دهه ۵۰ و ۶۰، سه خاستگار دارد: آمیت (میکائیل سن) ، هارش کانا (نامیت داس) و کبیر دورانی (دانش رضوی) که برای رسیدن به او رقابت می کنند. داستان دیگر درمورد پسری به نام مانش (ایشان کاتر) است که با یک فاحشه مسلمان بزرگتر از خودش به نام سعیده (تابو) رابطه دارد. این فیلم به خاطر مسائلی چون صنعتی سازی، بحث سرمایه داری در مقابل سوسیالیسم، سیاست طبقه بندی شد موجود ه بر اساس دین و مذهب، سقوط لطف اقایان ارباب و سایر نگرانی های مختلف محور هند جوان مورد توجه قرار گرفته است.
لاتا باید با خاستگاران خود بیشتر معاشرت کند تا با بدست آوردن شناخت کافی یکی از آنها را انتخاب کند. از سویی دیگر مان مطمئن نیست احساسی که تجربه میکند عشق است یا نوعی شیفتگی. او این حس را تجربه میکند تا مرد شود.
قسمت اول:
سریال با ازدواج ساویتا مهرا و پران کومار آغاز میشود. خانواده مهرا شامل ۴ خواهر و برادر میشود: آرون که با میناکشی ازدواج کرده و یک دختر به نام آپارنا دارند و در کلکته زندگی میکنند؛ ساویتا، وارون، لاتا و مادرشان روپا. در طول مراسم عروسی، روپا مرتب به لاتا میگوید که حالا نوبت اوست که ازدواج کند. لاتا در دانشگاه «براهمپور» دانشجوی ادبیات است. او روح آزادی دارد و دلش میخواهد خودش راه زندگیاش را بسازد. او در دانشگاه با کبیر دورانی که دانشجوی تاریخ است آشنا میشود. بعد از چندین ملاقات با کبیر، لاتا احساس می کند که از او خوشش میآید و در قرارهای پنهانی با او ملاقات میکند چراکه کبیر مسلمان است و خانواده لاتا قطعا با این رابطه مخالفت خواهند کرد. درواقع در یک نمایش موازی ، داستان خانواده کاپور نشان داده می شود. ماهش کاپور در دولت «پوروا پرادش» وزیر کار و درآمد است. وی درگیر یک لایحه بسیار مهم زمینداری در مجمع ایالتی است. او با همسرش و پسر جوانش زندگی میکند. پسر این وزیر دوست ندارد راه پدرش را ادامه دهد. مان شیفته و دلباخته زن بزرگتر از خودش به نام سعیده بای شده است. سعیده یک خواننده و فاحشه است که سن او خیلی بیشتر از مان است.
قسمت دوم:
لاتا و کبیر به ملاقاتهای پنهانیشان ادامه میدهند. مان هم به طور مرتب با سعیده قرار میگذارد. روپا متوجه ماجرای لاتا میشود و تصمیم میگیرد که به کلکلته بروند. مان در حالی که مشروع خورده و حال طبیعی ندارد به خانه میرود و پدرش او را از خانه بیرون می کند. سعیده به مان میگوید که برود و پیش معلم خواهرش بماند. میناکشی مهراها را به یک مهمانی میبرد و در آنجا لاتا با برادر میناکشی، آمیت که یک شاعر پرآوازه و مورد توجه است آشنا میشود.
قسمت سوم:
آمیت، لاتا را در سطح شهر می چرخاند و آنها با هم دوست میشوند. روپا با یکی از دوستانش در لاکنو در جستجوی «یک پسر مناسب» ملاقات میکند. ماان شاهد فقر و آزار پدر رشید است. اهالی روستا از مان خوششان میآید اما مان دلش پیش سعیده گیر کرده و میخواهد نزد او برگردد. روپا به هارش معرفی میشود و آنها با هم به کارخانه کفش هارش میروند. فیروز خواهر سعیده، تسنیم را به طور پنهانی میماند. روپا و لاتا به کلکته برمی گردند.
قسمت چهارم:
بسکار صحیح و سالم پیدا می شود. هارش وقتی میبیند رئیسش او را حمایت نمی کند استعفا میدهد اما در یک شرکت اروپایی کار پیدا می کند. ساویتا زایمان می کند. لاتا به گروه دانشجویان در تولید درام اجتماعی «شب دوازدهم» پیوست و دوباره با کبیر ملاقات میکند. مان سعیده را ناراحت می کند. با افزایش تنش بین هندوها و مسلمانان، مان و فیروز مقابل جمعیت انبوهی قرار می گیرند. لاتا مطمئن نیست که رابطه با کبیر بتواند آیندهای داشته باشد.
قسمت پنجم:
مان همراه پدرش در کمپینهای انتخاباتی فعالیت میکند. روپا و لاتا در کلکته هستند. هارش همه را براای صرف غذا در روز کریسمس دعوت می کند. لاتا به مهمانی سال نو می رود اما آمیت او را به سطح شهر می برد و با هم چرخی میزنند. سپس هارش به دیدن لاتا می رود اما او را ناراحت می کند. مان به رشید هشدار می دهد. سعیده به مان میگوید که دیگر به دیدار او نیاید دیگه نیاد ومان به طور اتفاقی فیروز ر در خانه سعیده میبیند . همچنین مان متوجه میشود که تسنیم دختر سعیده است، نه خواهر او. مان به فیروز حمله می کند و به شدت به او آسیب میزند.
قسمت ششم:
مان به بنارس فرار میکند اما سپس خودش را تسلیم میکند و نزد پلیس میرود. مادر مان به خاطر این اتفاق آن قدر ناراحت شده که غش می کند و میمیرد. فیروز به خاطر آن درگیری جانش را از دست نمیدهد اما به شدت آسیب دیده است.رقبای ماهش از این اتفاق علیه او استفاده می کنند. لاتا کبیر را مظلوم و آمیت را سبک سر می بیند. ماهش در انتخابات مغلوب می شود. فیروز به خاطر حمایت از مان، درگیری با مان را یک تصادف عنوان میکند و مان تبرئه میشود. هارش به دیدار لاتا میرود تا از او خداحافظی کند. هارش برای لاتا یک نامه نوشته است اما برادر لاتا این نامه را دور میاندازد. لاتا از هارش درخواست می کند تا با او ازدواج کند و هارش میپذیرد.