خلاصه داستان قسمت آخر سریال نجلا
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت آخر سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش میشود و داستانی پرکشش دارد. سریال نجلا به کارگردانی خیرالله تقیانیپور و تهیهکنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.
نجلا به همراه عبد و جابر به در خانه ای میروند و پس از معرفی خودشان به داخل می روند عبد عطا را می بیند از او می پرسد که بقیه کجا هستند که با گریه عطا میفهمد عمو اکبر را از دست داده اند. نجلا به سمت شیرین میرود و او را در آغوش می کشد و با او هم دردی میکند. نجلا و عمه سلمه او را دلداری میدهند و میگویند که کمتر بی تابی کند و حواسش به عطا نیز باشد.
نجلا به سمت عبد میرود و به او میگوید وقت عوض شدن پانسمانش شده است، عبد می گوید تازه عوض شده است اما نجلا می گوید عفونت می کند و باید زودتر عوضش کند.
پس از آن نجلا به سمت خادم آن زیارتگاه میرود و سراغ عباس را از او میگیرد اما او میگوید که جلو کسی از او حرف نباید بزنند زیرا که عباس تحت تعقیب است.
عمه سلمه به همراه شیرین و عطا به زیارت میروند که شیرین آرام بگیرد و حالش بهتر شود که نجلا با آن ها نمیرود و یواشکی با عبد درباره عباس صحبت میکند که جابر گوش میایستد و حرف هایشان را می شنود و به سراغ ابویحیی میرود و او را کتک میزند که چرا گذاشت برادرش عامر کشته شود.
عبد به نجلا میگوید که به زیارت بروند تا دلشان باز شود که در مسیر مردی به سراغشان می رود و می گوید همراهشان بروند تا عباس را ببینند.
آن ها بعد از گذشت مسیری به عباس میرسند و بعد از حرف زدن و گرفتن آدرس حسین، عباس میرود و آن ها به خانه برمیگردند که نجلا به جابر میگوید که آدرس حسین را پیدا کرده اند و به سراغ آن آدرس می روند که کسی در را باز نمیکند و همسایه ها میگویند که آن ها به بغداد رفته اند…
عبد و عمه سلمه که به جابر شک کرده اند با نجلا صحبت میکنند و به او میگویند که جابر استخباراتی است و دنبال عباس میگردد تا او را دستگیر کند و تحویل رژیم بعث بدهد.
آن ها باز هم به آن آدرس میروند اما خبری نمیشود و دست خالی به خانه برمیگردند، آن ها به بازار میروند و مشغول خرید هستند که باز هم همان مرد به سراغشان میرود آن ها را به سمت عباس میبرد. آنها پس از دیدار دوباره با عباس به سمت خانه میروند که عبد در راه چهره ای آشنا میبیند و میفهمد که آن شخص جابر است و به دنبالش میدود، جابر با تیر عباس را متوقف میکند اما عبد به او حمله میکند که حریفش نمیشود و جابر قصد کشتنش را دارد که قبل از او ابو یحیی او را میزند.
ابویحیی به سمت عباس و عبد میرود که عدنان او را میکشد و عباس و عبد را فراری میدهد و میرود.
زائران درحال برگشت از کربلا هستند که پس از درد و دل و گلگی های نجلا از امام حسین (ع) عباس به همراه چند نفر میآیند و حسین پسر نجلا را به او میدهند و از آن جا میروند.
نجلا به عبد می گوید که بعد از رسیدن به آبادان یک کت و شلوار بخرد و با خانواده اش به خاستگاری بروند هرچه پدرش شیخ ابراهیم بگوید همان است
و تمام