خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی امان از جوانی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی امان از جوانی را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی امان از جوانی با نام های دیگر ای داد از جوانی و جوونی کجایی که یادت بخیر، با کارگردانی Deniz Yilmaz و نویسندگان Ayhan Baris Basar,  Unal Yeter در ۳۰ قسمت با ژانری رمانتیک ساخته شد. در این سریال بازیگرانی از جمله آلپ ناوروز در نقش سرهات و جرن ییلماز در نقش زمرد، Ecem Atalay, Cengiz Bozkurt, Ekin Mert Daymaz, Burak Tozkoparan بازی می کنند.

سریال ترکی امان از جوانی

خلاصه داستان سریال ترکی امان از جوانی

عارف و زکریا دو رقیب کبابی محلی در یک کوچه فعالیت می کنند .حالا با اومدن دو جوان ایتالیایی به نام های زولا و چاوی به محله،زندگی عارف و زکریا از این رو به اون رو میشه .چاوی با یک عکس قدیمی به محله اومده و به دنبال پدرش میگرده. زکریا و عارف بخاطر این بچه که بعد از سالها سر و کلش پیدا شده نگران میشن. این دو رقیب همیشگی حالا مجبور به همکاری با هم دیگه میشن. در بین تمام این اتفاقا زولا عاشق آزرا میشه، این در حالی که آزرا با پسر عارف یعنی احمد یه عشق پنهونی داره . همه این رقابت ها ،عاشقانه ها ،راز و رمز های فراوان و … داره توی یه محله کوچیک رخ میده . اما آخرش چیه باید بشینیم و داستان رو دنبال کنیم.


قسمت ۵۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۵۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵۴ سریال امان از جوانی

ویسی و بقیه وقتی به خرابه میرسن استراحت میکنن که به ویسی میگن اگه دوباره زنگ زد جواب نده! همان موقع سوزان زنگ میزنه که ویسی میگه نه جواب نمیدم ولی یکدفعه تلفنو جواب میده که همگی چپ چپ بهش نگاه میکنن. بعد از قطع تماس ویسی میگه زغال لخته میخواد….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۵۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵۳ سریال امان از جوانی

سوزان همه را به صف میکنه و میگه باید قوانین جدید را بهتون بگم چون انگاری شما با کارهای من مخالفین! سوزان به عایشه میگه تو دیگه سفارش های بیرونو نمیبری چون هروقت دیدمت رفتی سمت کافه چاعلا! سپس میگه دیگه کسی تو محل کار هیچ رابطه دیگه ای جزء همکار ندارن!….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵۲ سریال امان از جوانی

عارف و زکریا چمدان هایشان را جمع کردن. ویسی میاد و میگه من این همه سال تو دوتا رستوران ها کار کردم مثل کف دستم بلدم چرا منو انتخاب نکردین سوزانو انتخاب کردین؟ عارف میگه تو دیوانه ای ما چجوری رستوران هارو به تو میسپردیم؟ زولا میاد و میگه آخه سوزان هم دیوانه ست!…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۱ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۵۱ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵۱ سریال امان از جوانی

چاعلا که از دست پدرش عصبیه بیرون از کافه میره و با عصبانیت به احمد میگه تو کجا بودی؟ او میگه من که گفتم قهوه خانه کار داشتم! چاعلا عذرخواهی میکنه و میگه یخورده حواسم بهم ریخته سپس بهش تذکر میده که تا زمان توافقمون اصلا مجبود نیستی کاری بکنی که جزء توافقمون نیست نه واسه من نه واسه بابام و از اونجا میره…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵۰ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۵۰ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵۰ سریال امان از جوانی

هاجر و نوریه باهمدیگه به رستوران میرن، عارف و زکریا که آنها را تعقیب میکردن میبینن که اونجا با دوتا مرد خوشتیپ قرار دارن. عارف همان موقع با فریاد از خواب بیدار میشه که هاجر دوباره از خواب میپره و میگه باز دوباره منو از تخت انداختی پایین!…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۹ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۹ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۹ سریال امان از جوانی

عارف برای هاجر گل میخره و موقع خواب پیشش میره. هاجر از رفتارهای غیرعادی عارف جا میخوره و میگه چخبره عارف چیشده؟ این گل چیه؟ عارف میگه با خودم گفتم ما داریم صبح تا شب کار میکنیم تو هم زحمت می کشی یه گل واست بخرم ازت تشکر کنم و رابطمونو مستحکم تر بکنم…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۸ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۸ سریال امان از جوانی

فکرت به کافه میره و سراغ احمد را میگیره که پسر مختار بهش میگه تو کافه ست، فکرت میپرسه چاعلا چی؟ او میگه رفته بیرون! فکرت میگه خوبه و به داخل میره…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۷ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۷ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۷ سریال امان از جوانی

زولا جلوی پنجره اتاق آزرا میره و شروع میکنه به خواندن و چاوی هم گیتار میزنه. آزرا و عایشه جا میخورن و میگن این صدای زولا نیست؟ آزرا دم پنجره میره و لبخند میزنه و میگه اینجا چخبره؟ نصفه شبی! زولا الان بابام بیدار میشه به حساب جفتمون میرسه!……‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۶ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۶ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۶ سریال امان از جوانی

چاوی و زولا در آشپزخانه در حال درست کردن غذا هستن و چاوی به زولا میگه کار خوبی کردی الان دیگه تو چشم همه خوب اومدی و تورو قهرمان میدونن کارت راحت شده، زولا میگه من برای نسون دادن خودم این کارو نکردم حتی میخوام خودم عقبم بکشم چاوی میگه چرا؟……‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۵ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۵ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۵ سریال امان از جوانی

آزرا تو پارک دراز کشیده و در حال استراحت کردن هستن که یکدفعه یه نفرو میبینه بالاسرش ایستاده. سپس بلند میشه که با دیدن زوبا جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ زولا میگه رفتم رستوران گفتن حتما اینجایی در ضمن چقدر رستوران خوشگلیه!……‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۴ سریال امان از جوانی

ویسی و سوزان باهمدیگه به کافه میرن و اونجا سوزان واسش کیک گرفته و بعد از فوت کردن شمع هایش سوزان دست میزنه و تبریک میگه سپس ازش میخواد تا آرزویی که کرده را بگه اما ویسی نمیگه سوزان قهر میکنه و میخواد بره که ویسی پاشو میگیره و نمیزاره بره……‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۳ سریال امان از جوانی

عارف و زکریا تو میدان نشستن و درباره استرسی که دارن باهم صحبت میکنن زکریا میگه من هنوز که هنوزه داره تن و بدنم میلرزه، عارف میگه آره بابا ما هم خوب آدمیم هی بگو نگو راه انداختن! احمد تو خرابه در حال جمع کردن وسایلش هست که زولا میگه حالا چرا داری لباساتو جمع میکنی؟…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۲ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۲ سریال امان از جوانی

زولا و چاوی در حال لباس جمع کردن هستن که مرد ایتالیایی میگه واسه چی دارین لباس جمع میکنین؟ زولا میگه راست میگه ما که قرار بمیریم چرا لباس جمع میکنیم؟ لباس مرتب بپوشیم حداقل خوب بمیریم! هاجر و عارف پیش زکریا و نوریه میرن و آنها را دلداری میدن تا آروم بشن…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۱ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۱ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۱ سریال امان از جوانی

سوزان و ویسی سر میزشون نشستن که چاعلا واسشون قهوه میاره و از سوزان میپرسه اینا چیه که رو میز گذاستی؟ سوزان میگه هیچی سر راه عطاری بودیم خرید کردیم. پدر چاعلا به احمد میگه خوب پسرم کی با خانواده ات حرف میزنی؟…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴۰ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴۰ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴۰ سریال امان از جوانی

احمد تو چای خانه نشسته و به تمام اتفاق ها از زمانی که “چاعلا بهش پیشنهاد داد تا نقش عشقشو بازی کنه تا رفت پولهارو به زن های ایتالیایی داد و زمانیکه که به خودش گفت ببخشید عشقم به خاطر خانواده ام باید انجام میدادم” به خاطر میاره و غصه میخوره…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۹ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۹ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۹ سریال امان از جوانی

ویسی و سوزان به آشپزخانه میرن و میبینن که آزرا رو زمین نشسته و او را دلداری میدن و سعی میکنن آرامش کنن سوزان میگه فکر کنم اون دختره جادوش کرده! آزرا میگه آره امکان داره که اون دختره دعاییش کرده. هاجر به احمد میگه واقعا چرا این کارو با ما کردی؟….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۸ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۸ سریال امان از جوانی

آزرا مدام پشت سر هم به احمد زنگ میزنه اما میبینه که پاسخگو نیست و تلفنش خاموشه آنها حسابی نگران میشن که چه اتفاقی واسش افتاده. زولا و چاوی که جلوی در خانه آزرا نشسته بودن احمد را می بینند که سمت چاعلا میره سپس سوار ماشینش میشه و از اونجا میرن….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۷ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۷ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۷ سریال امان از جوانی

چاعلا تابلوعه کافه اش را هم میزنه. نوریه و هاجر و عایشه و آزرا از دور اونو میبینن و حرص میخورن. عارف و زکریا به زولا و چاوی میگن که مادراتون از اول هم ما را شناخته بودن ولی گفتن پول میگیرن تا به کسی چیزی نگن اگه این پولو ندیم به هاجر و نوریه میگن….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۶ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۶ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۶ سریال امان از جوانی

یک پرستار میاد و یه دوز دیگه آرامبخش به عارف میزنه و همان باعث میسه کلا عارف تو حال خودش نباشه. او شروع میکنه به خوندن شعرهای کودکانه و رفته به دوران کودکی. هاجر و بچه هایش پیشش میرن و از حالات او تعجب میکنن…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۵ سریال امان از جوانی

عارف و زکریا تمام تلاششونو میکنن تا بتونن فرار کنن در حالیکه رو صندلی بسته شدن خودشونو رو زمین میندازن. احمد، زولا، چاوی و ویسی وارد انبار میشن و زکریا و عارف را میبینن و به طرفشان میروند. آنها را بلند میکنن و ویسی ازشون سوال میکنه اما هرچی اونا میگن چیزی نمیفهمن….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۴ سریال امان از جوانی

احمد، آزرا را به یه پارک میبره و آزرا میبینه که زیرانداز میندازه آزرا میپرسه این همه میز و صندلی چرا رو چمن؟ احمد میگه چون کیف پیکنیک به اینه آزرا لبخند میزنه. ویسی به چای خونه میره و با هم محله ای هایش درد و دل میکنه که….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۳ سریال امان از جوانی

احمد شروع میکنه به چاعلا مدام غر زدن که تو دیگه باید از اینجا بری من و آزرا دیگه آشتی کردیم و دیگه احتیاجی نیست تو اینجا باشی اما چاعلا اصلا اعتنایی نمیکنه و تو دهنش شکلات میزاره و میگه به نظرت غلظتش خوبه؟ همان موقع آزرا به احمد زنگ میزنه و میگه عشقم میخوام برم آشغال هارو بندازم تو هم بیا ببینمت….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۲ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۲ سریال امان از جوانی

احمد و آزرا وقتی تو پیست رقص کنار همدیگه میرسن شروع میکنن باهمدیگه به رقصیدن و در حالیکه ضربان قلبشون بالا رفته با چشمانی پر از اشک به همدیگه زول میزنن…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۱ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۱ سریال امان از جوانی

هاجر و نوریه با مادرهای زولا و چاوی و بچه هایشان از آرایشگاه بیرون میان. هاجر و نوریه از موهاشون حسابی تعریف میکنن و میگن چقدر خوب شدیم، بریم خونه لباسامونو عوض کنیم. احمد به یه آدرس میره که میبینه چاعلا با ظاهری زیبا و شیک داره میاد که احمد حسابی دهانش باز میمونه؟….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳۰ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳۰ سریال امان از جوانی

مادر زولا هرچی میگرده عکسو پیدا نمیکنه. احمد و چاعلا تو سوپر مارکت پنهان شدن که خبرنگارها آنها را میبینن اما از دستشون فرار میکنن ولی در آخر گیر میوفتن که خبرنگارا از چاعلا میپرسه شما وارد رابطه جدیدی شدین؟….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۹ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۹ سریال امان از جوانی

احمد به طرف خانه اش در حال حرکت است که آزرا را از پنجره اتاقش میبینه که ناراحته و داره گریه میکنه، احمد ناراحت میشه و ازش میپرسه چیشده؟ حالت خوبه؟ آزرا با نفرت و حرص بهش نگاه میکنه و میگه بعد از آخرین خنجری که بهم زدی بهترم میشم!….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۸ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۸ سریال امان از جوانی

چاعلا به سرش میزنه که صفحه مجازی احمد را در اینستاگرام ببینه و متوجه میشه که فقط یه عکس تو صفحه اش داره اونم با آزراست. چاعلا حسابی ناراحت میشه و با خودش میگه اون هنوز به آزرا علاقه داره اگه آزرا ببخشتش و بهش چراغ سبز نشون بده قطعا به طرفش میره….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۷ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۷ سریال امان از جوانی

زولا به چاوی زنگ می زنه و میگه کجایی؟ چاوی میگه در حال خوردن بهترین سوفله جهان که سرآشپز عزیزمون درست کرده، زولا با خوشحالی میگه یعنی دختره پیشته؟ چاوی تایید میکنه که زولا میگه واست یه ماموریت دارم و نقشه را واسش تعریف میکنه….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۶ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۶ سریال امان از جوانی

احمد با دیدن چاعلا شوکه شده و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ هاجر میگه همدیگرو میشناسین؟ احمد میگه متاسفانه میشناسمش یه دردسره! چاعلا میگه ما تازه باهم آشنا شدیم تازه دیشبم باهم بودیم ولی هنوز باهم در ارتباط نیستیم ولی آینده‌ معلوم نیست!…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۵ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۵ سریال امان از جوانی

چاعلا صبح در حال رد شدن از محله هست که پاش پیچ میخوره و هاجر اونو به رستوران میبره تا درد پاش بهتر بشه، او موقع رفتن متوجه میشه که هاجر مادر احمد بوده به خاطر همین خوشحال میشه و نقشه میکشه تا بتونه نظرشونو نسبت به خودش مثبت کنه…..‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۴ سریال امان از جوانی

آزرا با مادرش در حال رفتن به رستوران هستن از طرفی احمد تو بالکن رستوران نشسته و داره چای میخوره. آزرا و نوریه وقتی رسیدن به رستوران آزرا و احمد همدیگر را میبینن. آزرا حالش بد میشه که نوریه اونو میفرسته به داخل تا به خواهرش کمک کنه….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۳ سریال امان از جوانی

رئیس تاکسیرانی به احمد میگه یه نفر تاکسی خواسته و گفته که تو بری حتما، احمد واسش سوال میشه که اون کیه و وقتی میره با دیدن چاعلا جا میخوره. چاعلا با لباس عروس سوار ماشین احمد میشه و با نگرانی ازش میخواد تا سریعا از اونجا بره….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۲ سریال امان از جوانی

زکریا وقتی نزدیکی و خودمانی شدن زولا و آزرا را میبینه غیرتی و عصبانی میشه و میخواد بره سمتشون اما منصرف میشه از طرفی نوریه با دیدن آنها خوشحاله و میگه خیلی خوبه اینجوری یه داماد ایتالیایی هم نصیبم میشه….‌برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۱ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۱ سریال امان از جوانی

آزرا خواب میبینه که برای احمد کیک درست کرده و با ذوق میخواد براش ببره اما وقتی پیشش میرسه اونو بین چند دختر زیبا و جذاب میبینه، همان موقع آزرا از خواب بیدار میشه و از خوابی که دیده حسابی بهم ریخته و گریه اش گرفته و….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲۰ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲۰ سریال امان از جوانی

ویسی برای پیدا کردن خانه به املاک محله میره و با پولی که داره این دفعه خونه ی خوبی اجاره میکنه سپس خانه را قولنامه میکنه و تمام پولشان را میده و با ذوق پیش سوزان میره….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۹ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۹ سریال امان از جوانی

نوریه به خاطر این که هر روز بیشتر از دیروز داره مشتری های رستوران هاجر زیاد میشه حسادت میکنه و هر روز کنجکاویش بیشتر میشه که ماجرا چیه و اون چجوری یکدفعه مشتری هاس بیشتر شده؟!….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۸ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۸ سریال امان از جوانی

زکریا وقتی از خواب بیدار میشه بچه هارو از خواب بیدار می کنه و میگه پاشین بریم سرکار رستوران هاجر. چاوی با زولا گرم صحبت کردن میشه که در آخر زخم رو پیشانیشو میبینه و بهش میگه دوباره با احمد دعوات شد به خاطر آزرا آره؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۷ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۷ سریال امان از جوانی

صبح زود زکریا، زولا را از خواب بیدار میکنه تا باهمدیگه به طرف مغازه هاجر برن تا پیشنهادی که بهش داده بود را قبول کنه. زکریا به هاجر میگه به یک شرط میام اینجا کار میکنم که کسی از بودنم مطلع نشه مخصوصا عارف و نوریه!….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۶ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۶ سریال امان از جوانی

زولا آزرا را میبینه که کنار دریا با ناراحتی نشسته و داره گریه میکنه به خاطر همین پیشش میره و می نشیند تا او را دلداری بده به خاطر همین ازش میپرسه میدونم دلیل این ناراحتی و گریه کرنت واسه چیه به خاطر این ناراحتی که درخواست ازدواج احمد را رد کردی؟….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۵ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۵ سریال امان از جوانی

زکریا و عارف با بقیه بچه تو انجام دادن کارها و دستور دادن به مشکل میخورن به خاطر همین زکریا به زولا و چاوی و احمد میگه باید رای کشی کنیم و بین من و عارف به یه نفرمون رای بدین که لیدر گروهمون مشخص بشه….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۴ سریال امان از جوانی

آزرا وقتی پیشنهاد ازدواج احمد را میشنوه خشکش میزنه و سرجایش میخکوب میشه، سپس به خودش میاد و چشمش به زولا و چاوی می افتد که از دور او را میبینند….برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۳ سریال امان از جوانی

هاجر وقتی میبینه ویسی از اونجا رفته تا تو کبابی خودشون کار کنه عصبی میشه و بهش میگه اگه برنگردی اینجا دیگه حق نداری سوزانو ببینی و طلاقشو ازت میگیرم!…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۲ سریال امان از جوانی

عارف و زکریا موفق میشن زولا و چاوی را آزاد کنن و با آنها به طرف کبابی ها برمیگردن. همگی با دیدن زولا و چاوی حسابی خوشحال میشن و به استقبالشون میرن…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۱ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۱ سریال امان از جوانی

پلیس زولا و چاوی را با خودشان به سمت کلانتری می برن تا تکلیفشون مشخص بشه و از همانجا به ایتالیا بفرستنشون. آزرا با فهمیدن این موضوع حالش گرفته میشه و با ناراحتی به دنبالشان می رود….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۱۰ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۱۰ سریال امان از جوانی

هاجر بالاخره ویسی را پیدا میکنه و با خودش اونو میبره به سمت کبابی تا کارهارو انجام بده اما یه لحظه غفلت میکنه و همین باعث میشه ویسی از دستش فرار کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۹ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۹ سریال امان از جوانی

ویسی هنوز به دنبال پدرش میگرده و پیش کدخداها میره تا ببینه اونا چیزی میدونن یا نه. کدخدا مختار وقتی اینو ازش میشنوه به سرش میزنه کمی اذیتش کنه و سر به سرش بزاره…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۸ سریال امان از جوانی

نوریه و هاجر به خاطر برگه های آزمایش حسابی با عارف و زکریا دعوا میکنن و تمام وسایل های آنها را تو کوچه میریزن و با صدای بالا تو کوچه باهاشون دعوا میکنن و آبروی  انها را میبرن…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۷ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۷ سریال امان از جوانی

نوریه شروع میکنه از وجنات و خوبی های دخترش جلوی خواستگار تعریف کردن و اونو یه دختر با شخصیت و تحصیل کرده معرفی می کنه و سعی می کنه آنها را ترغیب کنه تا بیشتر از دخترش خوششون بیاد چون…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۶ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۶ سریال امان از جوانی

هاجر اولین حقوق چاوی را بهش میده و چاوی حسابی خوشحال میشه و به پیشنهاد ویسی تصمیم میگیرد تا به شرط بندی برن و پولشو دوبرابر کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۵ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۵ سریال امان از جوانی

عارف از فکر اینکه زولا امکان داره پسرش باشه حسابی بهم ریخته و از ترس اینکه اگه واقعیت داشته باشه هاجر چیکار می کنه ترسیده و تو بغل زکریا گریه می کنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۴ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۴ سریال امان از جوانی

چاوی که به هر دری میزنه اون در بسته میشه دیگه ناامید میشه و با ناراحتی به زولا میگه مثل اینکه قرار نیست پدرمو پیدا کنم، من بدون پدرم بزرگ شدم… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۳ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۳ سریال امان از جوانی

عارف واحد بالای کبابی را تمیز میکند تا چاوی و زولا به اونجا بیان. احمد وقتی متوجه میشه ازش میپرسه چرا همچین چیزی به ذهنتون رسیده؟ و مخالفت خودشو اعلام میکنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۲ سریال ترکی امان از جوانی

قسمت ۲ سریال امان از جوانی

زکریا وقتی عکس را میبینه وحشت میکنه و با ترس به عارف میگه این چیه دیگه؟ من همچین کسیو نمیشناسم! من به جز نوریه با هیچکی نبودم!… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال امان از جوانی
قسمت ۱ سریال امان از جوانی

قسمت ۱ سریال امان از جوانی

عارف و زکریا جفتشون کبابی دارن و مغازه هایشان رو به روی همدیگه ست. وقتی صبح زود چشمشون به هم می افتد با اخم به همدیگه سلام میکنند و به داخل مغازه شان برمیگردن…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا