خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محرمانه + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی محرمانه را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. محرمانه ( Gizli Sakli ) که مخفیانه نیز نامیده میشود سریال کمدی رمانتیک و تاحدودی پلیسی ترکیه ای با هنرنمایی سینم اونسال و خالد اوزگور ساری ، داستان ناز ، افسری که به تازگی از دانشکده پلیس فارغ التحصبل شده را دنبال می کند. اولین قسمت سریال « محرمانه » چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱ از فاکس ترکیه پخش و با استقبال قابل توجهی رو به رو شد. تعداد قسمت های سریال ترکی محرمانه را تا ۲۸ قسمت تخمین زده اند.

سریال ترکی محرمانه
سریال ترکی محرمانه

ناز به تازگی از آکادمی پلیس فارغ التحصیل شده است و با مادر و عمویش زندگی می کند. نیروی پلیس، پس از اقدامات یک رئیس مافیا به نام طارق کوشو اوعلو تصمیم می گیرد از ناز و افسر پلیس بی کله پامیر برای یک ماموریت مخفیانه استفاده کند. پامیر و ناز مانند یک زوج تازه ازدواج کرده با نام های جدید “لونت و یاز” در خانه خانواده مافیایی نقل مکان می کنند تا اعتماد رئیس مافیا را به خود جلب کنند. باید دید این دو پلیسی که اصلا از هم خوششون نمیاد و حتی دلشون نمیخواد بخاطر مأموریت هم کنار هم باشن، چجوری این ماموریت مخفیانه را انجام می دهند.


قسمت ۲۹ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۹ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۹ سریال ترکی محرمانه (قسمت پایانی)

طلعت با تعجب به چیچک میگه یعنی چی که فرار کرده؟ تو این دفعه دیگه ما را بدبخت کردی. چیچک با ترس و استرس میگه یک لحظه ازش غافل شدم حالا باید چیکار کنم؟ من کجا برم؟ طلعت بهش میگه تو برو کلانتری تا ببینم چه خاکی بر سرمون بریزیم!….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۸ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۸ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۸ سریال ترکی محرمانه

نهیر و طارق وقتی به خانه خودشان برمی گردند درباره ی چیچک صحبت میکنن نهیر میگه خیلی طبیعی رفتار میکنه و بامزه هستش طارق تایید میکنه همان موقع عمر که روی کاناپه نشسته و در حال بازی کردن هست تیراندازی میکنه و طارق جا میخوره….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۷ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۷ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۷ سریال ترکی محرمانه

پامیر و ناز به تراس میرن و به اتفاقی که افتاده فکر میکنن، ناز میگه ولی شاید هنوز ماجرا تموم نشده باشه! شاید هنوز چیزی لو نرفته باشه! پامیر میگه شاید سپس بهش میگه دلم واسه این انرژی مثبتات تنگ میشه. ناز خجالت میکشه و میگه رئیس خیلی عصبی میشه….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۶ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۶ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۶ سریال ترکی محرمانه

لونت و ناز با دیدن زینب سریعا پیشش میرن تا موضوع را ببینن میتونن جمع کنن یا نه. نامیک برای اینکه زینب نشناستش سریعا از جمع فاصله میگیره و میره پیش دیجی و بهش میگه….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۵ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۵ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۵ سریال ترکی محرمانه

همگی باهم به طرف باغی میرن که قراره عروسی یاز و لونت را اونجا بگیرن. صاحب باغ که فردی به اسم حسن هست آینور اونو میشناسه و باهمدیگه گرم و صمیمی سلام و احوالپرسی میکنن. حسن میپرسه خوب چه عروسی مدنظرتونه؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۴ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۴ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۴ سریال ترکی محرمانه

زینب وارد خانه یاز و لونت میشه و تشکر میکنه بابت دعوتشون و میگه خیلی وقت بود که احتیاج داشتم به همچین مهمونی یاز میگه آقا طارق یخورده حساسه! زینب میگه یخورده؟ خیلی حساسه! یاز میخنده و میگه مامان منم همینجوریه!….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۳ سریال ترکی محرمانه

در خانه لونت و یاز زده میشه که لونت با باز کردنش با نامیک روبرو میشه و میگه باز چی شده آقا نامیک؟ نامیک میگه ماجرای خونه را چیکار کردین؟ لونت که از چیزی خبر نداره میگه منظورت چیه؟ نامیک میگه خواهر آینور قرار بود بیاد اینجا و شروع میکنه با عصبانیت باهاش کل کل کردن…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۲ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۲ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۲ سریال ترکی محرمانه

طارق با نهیر تو حیاط نشستن و دارن صحبت میکنن که زینب از راه میرسه و از پدرش اجازه میگیره تا بزاره بره تولد بگوم دوستش. طارق هم اجازه میده و میگه یونس میبرتت و میارتت، زینب قبول میکنه و با خوشحالی میره تا حاضر بشه……. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۱ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۱ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۱ سریال ترکی محرمانه

لونت نزدیک صبح میاد به یاز سر بزنم و چک کنه که تبش اومده پایین یا نه. لونت دستشو رو پیشانی یاز میزاره که میبینه تبش اومده پایین به خاطر همین لبخند میزنه و وقتی میخواد از اونجا بره یاز دستشو میگیره که لونت میگه من اینجام و نشسته همونجوری خوابش میبره…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۲۰ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲۰ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲۰ سریال ترکی محرمانه

طلعت به انباردار کاری که باید انجام بده را میگه که وقتی تریلی ها اومدن تو کامیون های یخچال دار جابه جا کنن. به محض اومدن آنها طلعت خودش را گوشه ای پنهان میکنه تا در یک فرصت بدست اومده بره بارهارو ببینه که چی توش هست، واقعا ماهی هست یا نه!….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۹ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۹ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۹ سریال ترکی محرمانه

فردای آن روز لونت به آشپزخانه میره و به ناز میگه صبحانه نداریم؟ یاز میگه قهوه درست کردم همان موقع آینور زنگ میزنه و حالشونو میپرسه و به لونت میگه که به داداشت و زن داداشت بگو که شب خونه ما شام دعوتن باهمدیگه بیاین درباره عروسی حرف بزنیم….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۸ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۸ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۸ سریال ترکی محرمانه

لونت به محض دیدن شنود خودشو میزنه به اون راه و میگه این چیه دیگه؟ آدم با دیدن شنود میگه هیییس و طارق میگه چیزی نیست بیا بریم بیرون یه هوایی بخوریم. آنها به حیاط میرن که لونت با تعجب به طارق میگه اون چی بود داداش طارق؟….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۷ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۷ سریال ترکی محرمانه

زنگ در مطب یاز خورده میشه و آنها فکر میکنن که طارق هستش اما یاز با باز کردن در با نهیر روبرو میشه. نهیر با عصبانیت به داخل میاد و با یاز سلام و احوالپرسی میکنه. یاز متوجه میشه که او عصبیه و حال خوبی نداره به خاطر همین ازش میپرسه نهیر تو خوبی دیگه؟… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۶ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۶ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۶ سریال ترکی محرمانه

فامیل های طارق به خانه شان میان برای دستبوسی. دونفرشون پیش طارق میرن و بهش میگن که باید مشتری هارو زیاد کنیم تا بتونیم پیشرفت کنیم اما مشکل حمل بار داریم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۵ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۵ سریال ترکی محرمانه

طارق به حیاط خانه اش میره تا کمی نفس عمیق بکشه و ریلکس کنه که لونت به اونجا میره. طارق میپرسه اینجا چیکار میکنی؟ لونت میگه گذاشتم یخورده با مادرش تنها باشه طارق گوشزد میکنه که خیلی تنهاشون نزار که توطئه نچینن…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید

قسمت ۱۴ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۴ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۴ سریال ترکی محرمانه

ناز و لونت وقتی میرسن آینور را تو تراس میبینن و واسش دست تکون میدن و با استرس وارد خونه میشن. قبل از ورود ناز از نامیک میپرسه حال مادرم چطوره؟ اوضاع چجوریه؟ نامیک میگه یخورده دیگه مشخص میشه که خوش اومدین به این خونه یا نه!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۳ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۳ سریال ترکی محرمانه

لونت گوشی را از زینب میگیره و میگه سلام مامان جان، آینور با دیدنش بهش میگه داری به کی میگی مامان جان؟ و شروع میکنه به دعوا کردن که یاز تلفنو میگیره و میره داخل تا باهاش حرف بزنه…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۲ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۲ سریال ترکی محرمانه

نامیک به سر کارش برمیگرده که فردی، همکارش بهش میگه خدا بد نده! چقدر بلا سرت اومد این چند وقت! نامیک میگه دیگه از هیجانات کاره. فردی شروع میکنه به گفتن این حرفها که یاز خیلی دست و پا چلفتین… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۱ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۱ سریال ترکی محرمانه

یاز با مادرش تماس تصویری میگیره تا باهاش صحبت کنه همان موقع نامیک به اونجا میره و وقتی میبینه که آینور با یاز داره حرف میزنه میگه من میرم سرکار اما آینور بهش میگه دلت برای ناز تنگ نشده؟ بیا باهاش حرف بزن!… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۱۰ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱۰ سریال ترکی محرمانه

یاز و لونت وقتی وارد خانه میشن، عمر پیسنهاد بازی جرأت حقیقت میده و اونا جا میخورن اونت میگه خوبه شما بازی کنین من به تلفن باید بزنم که عمر میگه کجا داری در میری؟ این بازی دو نفره که نمیشه، نکنه میترسی؟…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۹ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۹ سریال ترکی محرمانه

نامیک با دیدن ناز میگه ناز؟ تو اینجا چیکار میکنی؟ طارق ازش میپرسه شما همدیگرو میشناسین؟ ناز سعی میکنی با میمیک صورتش بهش بفهمونه که چیزی نگه اما نامیک میگه بله که میشناسم ناز خواهر زاده منه!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۸ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۸ سریال ترکی محرمانه

یاز وقتی میخواد در خانه را باز کنه میبینه که کلیداشو جا گذاشته و پیدا نمی کنه سپس بعد از چند دقیقه موفق میشن وارد خانه بشن. یاز میگه هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه، لونت میگه اینجا که خونه خودمون نیست طبق ماموریت اینجاییم!…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی محرمانه
قسمت ۷ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۷ سریال ترکی محرمانه

بعد از رفتن طارق و آدم، نوچه کبابی بهش میگه میان اینجا تو رستورانت رجز میخونن و میرن؟ چجوری اجازه میدی؟ او بهش میگه خیالت راحت به موقعش میدونم چجوری حالشونو بگیرم….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت 6 سریال ترکی محرمانه
قسمت ۶ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۶ سریال ترکی محرمانه

یاز با دیدن دایی اش حسابی جا خورده و آرام به لونت میگه داییم! لونت میگه چی؟ اینجا چیکار میکنه؟ یاز میگه نمی دونم و نمیدونه باید چیکار کنه که یکدفعه چیزی به ذهنش میرسه و میگه ای وای گوشیم!….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت 5 سریال ترکی محرمانه
قسمت ۵ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۵ سریال ترکی محرمانه

نهیر وقتی به خانه شان می رود به طارق میگه دیدی چقدر معمولی بودن! الکی نگران بودی. طارق میگه حالا کار از محکم کاری که بد نیست!…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت 4 سریال ترکی محرمانه
قسمت ۴ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۴ سریال ترکی محرمانه

یکی از افراد طارق بهش زنگ میزنه و میگه محموله کم و کسری داره، طارق عصبانی میشه و میگه یعنی چی کم و کسری داره؟ پس شما اونجا چه غلطی میکنین؟…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت 3 سریال ترکی محرمانه
قسمت ۳ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۳ سریال ترکی محرمانه

لونت با اشاره به یاز میگه حرف نزن شاید شنود گذاشته باشن! و با دستگاهی که پشت تابلو پنهان کرده بودن کل خانه را می گردن اما چیزی پیدا نمی کنن…… برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت 2 سریال ترکی محرمانه
قسمت ۲ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۲ سریال ترکی محرمانه

ناز وقتی به خانه برمی گرده شروع به آماده شدن می کند و تمام وسایلشو جمع می کند. فردای آن روز با مادر و دایی اش سوار ماشین میشن و به سمت فرودگاه میرن….. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی محرمانه

قسمت ۱ سریال ترکی محرمانه

ناز یه دختر زیبایی هست که با مادر و داییش زندگی می کنه و به تازگی فارق التحصیل دانشگاه افسری شده است. یه شب وقتی با خانواده اش به رستوران میره تا فارغ التحصیلیشو جشن بگیرن…. برای خواندن ادامه داستان روی تیتر کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا