خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
کارگردانی این مجموعه از قسمت ۱ تا ۷ برعهده براک سایاشار و از قسمت ۸ الی ۳۱ برعهده موگه اورلار به سفارش شبکه Show Tv می باشد. سریال عشق حرف حالیش نمیشه محصول سال ۲۰۱۶ کشور ترکیه در ژانر درام عاشقانه و کمدی می باشد. بازیگران این سریال عبارتند از، مورات سارسیلماز با بازی بوراک دنیز حیات اوزون با بازی هانده ارچل ایپک و آسلی (دوستان صمیمی حیات) دوروک سارسیلماز (برادر ناتنی مورات) نژات سارسیلماز(پدر مورات) دریا(همسر دوم نژات و مادر دوروک ) امینه ( مادر حیات) توال (طراح لباس شرکت سارته) کرم (راننده ی شخصی و دوست مورات) دیدم (دوست دختر سابق مورات و تاپ مدل شرکت سارته)عظیمه ( مادربزرگ مورات و دوروک) حشمت (پدر بزرگ حیات)
خلاصه داستان سریال عشق حرف حالیش نمیشه
محور داستان سریال “عشق حرف حالیش نمیشه” رابطه حیات اوزون ، دختری از طبقه متوسط حاشیه استانبول با رئیسش مورات در شرکت لباس و پارچه است. در ابتدای سریال حیات برای بدست آوردن شغل در شرکت سارته مجبور می شود خود را شخص دیگری معرفی کند و این سرآغاز همه اتفاقات است. رابطه حیات و مورات ماجراهای غیرقابل پیش بینی بسیاری خلق می کند و در این بین شخصیت های خانواده مورات و دو دوست صمیمی حیات هر کدان در شکل گیری و جهت دهی روند داستان این مجموعه نقش دارند.
قسمت ۷۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حشمت تمام شب کرم را پیش خودش می خواباند و حتی برای این که از جایش تکان نخورد هم دست خودش و او را با طناب به هم وصل می کند……. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۷۳ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
لیلا در کافه ای منتظر مورات است. او به محض دیدن مورات با گریه و زاری به او می گوید که به خاطر بحثی که با هازال داشته، برای دفاع از خودش او را از پله ها هل داده و ترسیده…… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۷۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حشمت و عظیمه به کافه ای می روند. عظیمه با خجالت می گوید: «آقا حشمت من پیشنهاد ازدواجتون رو قبول میکنم اما تا وقتی بچه ها سر و سامون نگرفتن اینو به کسی نگیم! » …… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۷۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
طبق نقشه ای که عظیمه با حشمت کشیده، مورات در رستورانی منتظر عظیمه است تا با هم شام بخورند که حیات از راه می رسد و با تعجب می گوید …… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۷۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حشمت مشغول نوشتن لیست کارهایی است که باید قبل از مرگ انجام بدهد. او در اول لیست می نویسد: زودتر با عظیمه ازدواج کن …… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات حیات را بلند می کند و در آغوش می گیرد و به سمت خانه می برد. او همه جای خانه را با شمع تزئین کرده و آهنگ ملایمی هم گذاشته …… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
صبح دوروک کت و شلوار شیکی به تن می کند تا به کارهای شرکت برسد. دریا از دیدن او ذوق می کند و می گوید: «پسرم الان نوبت ماست…… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۷ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حشمت برگه طلاق را مقابل حیات می گذارد و از او می خواهد آن را امضا کند. حیات جا می خورد و من و من کرده و می گوید….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۶ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی عظیمه می خواهد بحث خواستگاری کرم و ایپک را شروع کند، حشمت میان حرف او می گوید: «من اول میخوام صحبت کنم عظیمه خانم. »…… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۵ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی حشمت حیات را می بیند کمی شک می کند که شاید رابطه شان خوب نیست اما حیات به او هم توضیح می دهد که فقط به خاطر رفع دلتنگی اش آمده…… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی آصلی چشمانش را باز می کند و خودش را توی تخت دوروک می بیند در حالی که خود دوروک هم بالا سرش نشسته، کمی نگران می شود و سعی می کند همه چیز را جمع بکند و برود ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۳ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
تووال حیات را با امره آشنا می کند تا در شوی زمستانی با هم حضور داشته باشند. حیات وقتی می فهمد او طرف قرارداد است سعی می کند با او خوب برخورد بکند اما … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وکیل مورات به او می گوید که این دختر قطعا کلاهبردار است و به هیچ وجه پولی به او ندهند. از طرفی هم حیات از حسابداری شرکت تقاضای ۲۰۰ هزار لیر پول می کند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
آصلی بعد از شنیدن حرف های هولیا با نگرانی به حیات و ایپک که تازه از راه رسیده می گوید: «هولیا گفت اگه شوهر و دوست پسر دارین باید از غزل دورش کنید وگرنه بعدا خیلی گریه میکنید! »…. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۶۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به خانه غزل می رود و از او می خواهد تا با هم سر خاک مادرش بروند. غزل کمی دستپاچه می شود و می گوید: «من امروز کار دارم نمیشه فردا بریم؟ »…. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حشمت به اتاقش می رود و در تنهایی خودش از بین وسایلش، دسته موی عظیمه را که از خیلی وقت پیش نگه داشته بود را بیرون می کشد …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حیات با نگرانی از دوروک و کرم می پرسد که مورات کجا رفته اما انها هم از چیزی خبر ندارند…. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۷ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به حیات می گوید که دیگر خودش را سپر او نکند. حیات می گوید: «اما بابابزرگم جدی بود واقعا میخواست به سمتت شلیک کنه! » برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۶ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حیات در حالی که مست است به مورات می گوید: «بگو کی تموم میشه؟ فرقی نمیکنه چقدر طول بکشه من راضیم فقط بگو که تموم میشه… » برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۵ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
شب وقتی مورات روی تخت می رود تا بخوابد حیات هم کنارش دراز می کشد و می گوید:« من شب میترسم بخوابم. » ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات نژاد و دوروک و عظیمه را در شرکت دور هم جمع کرده اما از انجایی که خودش دنبال حیات رفته، کمی آنها را معطل می کند….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۳ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی مورات، حیات را به اتاق خوابشان می برد و روی تخت می گذارد، مدت طولانی با غمی که در چشمانش است به او خیره می ماند و می گوید ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
دریا بعد از حرف های نژاد با استرس به پیک زنگ می زند و وقتی مطمئن می شود که پاکت را به دست مورات رسانده دلشوره می گیرد ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
عظیمه دنبال مورات می رود تا با هم به قرار شام بروند. همان موقع پیک از راه می رسد و پاکت نامه را به مورات می دهد ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۵۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
شب عظیمه از مورات می خواهد که حیات را ببخشد. مورات با ناراحتی می گوید: «منم خیلی دلم میخواد ببخشمش اما نمیتونم ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۴۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به گردنبند و حلقه ای که به حیات داده بود خیره مانده و به فکر فرو می رود. او به یاد خاطراتی که با حیات ساخته می افتد و ناراحت می شود ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۴۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی دوروک و عظیمه در مورد این که بالاخره مورات چیزی فهمیده یا نه صحبت می کنند و نگران او هستند، دریا وارد خانه شده و با افتخار می گوید که ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید
قسمت ۴۷ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات حیات را به یک صحنه ی نمایش می برد و روی سن رفته و می گوید: «اینجا جاییه که مامانم دوسش داشت. مامانم بازیگر بوده و حالا من میخوام اینجارو به یاد موندنی کنم ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۶ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
ابراهیم از روی عصبانیت همه وسایلش را جمع می کند و آنجا را ترک می کند. ایپک هرچقدر سعی می کند این عصبانیت را از دل کرم دربیاورد نمی تواند ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۵ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
درست وقتی که مورات از اتاق خارج می شود تا به مادربزرگش سر بزند، عظیمه هم به سمت اتاق مورات روانه می شود ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
کرم از این که ایپک انقدر به او توجه نشان می دهد اعصابش به هم می ریزد و از او می خواهد تا ایپک قبلی بشود چون او را بیشتر دوست دارد ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۳ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حیات به دخترها می گوید باید بروند و آنها را خفت کنند و برای این که هوش از سر مورات ببرد هم تصمیم می گیرد موهایش را به رنگ مورد علاقه ی او که قهوه ای تیره است دربیاورد ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
سر میز صبحانه، دخترها متوجه می شوند که فادیک و امینه با هم قهر هستند. وقتی دخترها دلیل قهر بودن آنها را می پرسند، امینه رو به حیات کرده و می گوید ….. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
صبح مورات به حیات زنگ می زند تا همراه هم به شرکت بروند اما حیات دستپاچه می شود و به او می گوید:« مورات گفتم که عشق و کار جدا! برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
صبح بچه ها سراغ حیات و مورات می روند و با دیدن آنها که در آغوش هم خوابشان برده لذت می برند. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
شب همه دور هم جمع می شوند و تووال از بقیه می خواهد تا به خاطر روز تولد حیات، هرکس یک جمله در مورد این که چرا حیات را دوست دارد بگوید. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
عظیمه سلطان به دیدن مورات و دوروک می رود و جعبه ای را به مورات می دهد و می گوید:« بیا اینم چیزی که دنبالش بودی… » برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۷ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حیات با هیجان اینکه مورات بالاخره می خواهد همه چیز را به او اعتراف کند را برای تووال تعریف می کند. تووال به شوخی می گوید …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۶ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی مورات به دوروک می گوید قصد دارد تا حس واقعی اش را نسبت به حیات بگوید، دوروک می گوید:« نه نباید غرور یک مرد رو به خاطر یه زن خدشه دار کنی! …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۵ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
ایپک و آصلی وقتی متوجه می شوند کرم در مورد این یک ماه همه چیز را به مورات هم گفته، به ناچار با تووال قرار می گذارند و …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
آصلی با ناراحتی پیش ایپک میرود و به او می گوید که از بیمارستان یک هفته مرخصی داده اند و حالا نمیداند چه بکند. ایپک از او می خواهد که کمی به خودش برسد و …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۳ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
آصلی از دوروک به خاطر این که او را دعوت کرده تشکر می کند و می گوید که این روز بهترین روز زندگی اش است. دوروک با علاقه به حرف های آصلی گوش می دهد و …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
دوروک در مورد این که برای کار تبلیغاتی آدم مناسبی را پیدا کرده به مورات می گوید و حتی اضافه می کند که برای امروز هم با او قرار ملاقات گذاشته است …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
دریا به نجات می گوید بهتر است دیدم به سرکار برگردد تا به خودش بیاید چون نگران این است که شاید وبال گردنشان بشود! …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
اصلی و ایپک با تهدید پرستار دیدم را مجبور می کنند تا در ساعتی مشخص و در پارکی که می گویند بیاید و به همه چیز اعتراف بکند …. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی مورات به آدرس مورد نظر می رسد، با حیات روبرو می شود و جا می خورد. دوروک به او می گوید که لازم نیست احساس غریبی بکند چون همه آشنا هستند…. برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
آصلی برای دادن نتایج آزمایش دوروک به سمت شرکت می رود. دوروک او را می بیند و از دیدنش خوشحال می شود و کمی هم سر به سرش می گذارد … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۷ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات با تعجب و تردید از دیدم می پرسد:« واسه چی باید بری ناشتا؟! » دیدم دستپاچه شده اما زود خودش را جمع می کند و می گوید:«قراره به خاطر بچه برم آزمایش بدم. فقط همین»… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۶ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
ایپک در محل کارش نشسته که پدرش آنجا می آید و با مهربانی او را در آغوش می گیرد و از دخترش به خاطر رفتاری که داشته معذرت خواهی می کند و … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۵ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
وقتی برای یک جشن کاری شرکت سارت، از سارسلمازها دعوت می کند، مورات چائلا را انتخاب می کند تا همراهی اش بکند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۴ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
ایپک و آصلی وقتی حیات را صحیح و سالم می بینند خیالشان راحت می شود اما ایپک می گوید که دیگر با کرم کاری نخواهد داشت چون مواظب حیات نبوده و … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۳ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
شب خواستگاری که می شود، پدر دیدم همراه هردو زنش به انجا می آیند که باعث تعجب سارسلماز ها می شود. آسمان با سرخوشی می گوید که سوزان را او برای شوهرش جور کرده! … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۲ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
حیات و مورات و پسر مشغول دیدن مستند حیات وحش می شوند. مورات اصرار دارد که بچه باید از الان با این صحنه ها روبرو بشود تا بعدها واقعیت های زندگی او را اذیت نکند… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۱ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
حیات با قدرت و لبخند بزرگی روی لب وارد شرکت می شود و پیش تووال می رود. توال به او می گوید: «من میدونم پشت این لبخندت چی میگذره. زود باش بهم بگو جریان چیه! » … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲۰ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
امینه به اتاق حیات می رود و از این که او را دارد خدا را شکر می کند. حیات که دلش حسابی گرفته به سمت مادرش برمی گردد و سرش را روی پای او می گذارد … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۹ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
شب که آصلی و ایپک خواب هستند، حیات از جایش بلند شده و به تراس می رود و سعی می کند به مورات پیام بدهد اما نمیداند چه بگوید و ذهنش حسابی آشفته است … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
مورات با عصبانیت به دیدم می گوید: «معلومه که باز داری دروغ میگی. برو گمشو بیرون از این خونه! » و دست او را با شدت گرفته و … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۷ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
شزمورات بالای سر حیات که هنوز خواب است نشسته و به او خیره میشود. حیات به هوش می آید و از این که آنجاست تعجب می کند و … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۶ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به خواست پدرش، به دریا قرار ملاقاتی می گذارد تا با هم صحبتی داشته باشند. دریا در حالی که لبخند پیروزمندانه ای دارد می پرسد: «اومدی معذرت خواهی کنی؟ » … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۵ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
صبح، مورات و کرم و دوروک آزاد می شوند و مورات مستقیم سراغ جنک می رود و به او می گوید: «ببین من مشکلی با تو ندارم … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۴ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
دوروک سراغ مورات می رود تا بداند بحث آنها با مادرش سر چه بوده. مورات با ناراحتی می گوید که دریا خودش را مادر او نمیداند و دوروک از این که مادرش همچین حرفی به مورات زده ناراحت و کلافه می شود … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۳ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
مورات با دیدن حیات، جا خورده و برایش قیافه می گیرد. حیات از این برخورد او کفری می شود اما به خاطر تووال و دوروک چیزی نمی گوید … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۲ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
صبح وقتی مورات و حیات به شرکت می رسند، با هم روبرو می شوند و هردو از هم رو برمیگردانند. کمی بعد دیدم با خوشحالی به شرکت می آید و… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۱ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
اخر شب، جنک به سمت حیات می رود و به او می گوید که مورات نزدیک اسکله منتظر او است. حیات و جنک به سمت اسکله می روند اما حیات وقتی مورات را ان اطراف نمی بیند مشوک می شود … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱۰ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
شزبرای پروژه عکاسی در باغ، حیات از فادیک اجازه می گیرد و از او می خواهد تا به مادرش در این مورد چیزی نگوید اما فادیک می گوید نمی تواند در اعتماد خواهرش خیانت بکند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۹ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
جنک، دوست مدل و خوشتیپ دیدم به شرکت می آید و طبق نقشه ای که با دیدم دارد به حیات توجه بیشتری نشان می دهد و به او می گوید … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۸ سریال عشق حرف حالیش نمیشه
در حالی که حیات با استرس منتظر آمدن عرب هاست، چائلا به مورات زنگ می زند و خبر می دهد که عرب ها نتوانسته اند برای جلسه امروز خودشان را برسانند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۷ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به کرم می گوید که تا به حال از کسی معذرت خواهی نکرده است. کرم هم می گوید: «بالاخره باید از جایی شروع کنین. » و لبخند می زند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۶ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
حیات با ناراحتی در بیمارستان پیش آصلی نشسته که مادرش به او زنگ می زند و می گوید: «دخترم من دیگه اینجا کاری ندارم … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۵ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
دیدم به خانه ی مورات می رود و با گریه می گوید: «دوروک همه چیزو بهم گفت. گفت که تو و سونا عشق بچگی هم هستین. » مورات قسم می خورد که همچین چیزی نیست … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۴ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
مورات برای عکس برداری پروژه جدید به باغی می رود و نظاره گر کار توال، طراح شرکت و دیدم می شود. دیدم جلو می رود تا با مورات روبوسی بکند اما مورات خودش را عقب می کشد … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
حیات با ناراحتی به توالت می رود و آنجا با دیدم روبرو می شود. دیدم که انگار از همه طلبکار است به او دستور می دهد تا در مرتب کردن آرایشش کمکش بکند … برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۲ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
مورات به حیات می گوید: «اینجا شرکت منه! » حیات بادی به غبغب می اندازد و می گوید: «اینجا شرکت منم هست! من منشی، منشی رئیسم! » مورات خنده اش می گیرد و… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی عشق حرف حالیش نمیشه
دختری به اسم حیات همراه دو دوستش به اسم آصلی و ایپک در خانه ای در استانبول زندگی می کنند. یک روز صبح، حیات وقتی از خواب بیدار می شود با مادرش روبرو می شود و… برای خواندن ادامه ماجرا به لینک بالا مراجعه کنید.
ببخشید بقیه قسمتارو کی میزارین