خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی را قرار داده ایم با ما تا قسمت آخر این سریال همراه باشید. این سریال با نام اصلی عمر به کارگردانی جم کارچی و نویسندگی گولیزار ایرماک محصول سال ۲۰۲۴ در ژانر عاشقانه،اجتماعی و خانوادگی است. این سریال ترکی از  شبکه استار تی وی پخش می شود. این مجموعه ترکی در ایران طرفداران زیادی دارد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ صلاح الدین پاشالی، مروه دیزدار، گوکچه بهادیر، باریش فالای، سیمای بارلاس، تایانچ آی آیدینش، گلچین کولتور شاهین، سرپیل گل، ملیکه گونر، ییلماز کونت، آی بایک توران، امید دومان و…

داستان سریال ترکی حسرت زندگی

عمر، پسر جوانیست که در خانواده ای مذهبی و سنتی به دنیا آمده و همراه آن ها در یکی از قدیمی ترین محله های استانبول زندگی می کند و پدرش رشاد پیش نماز مسجد بوده و عمر نیز موذن مسجد و یک معلم پاره وقت است، تا اینکه غمزه، زنی که از همسرش جدا شده به همراه پسرش به محله آنها اسباب کشی می کند، دیری نمی گذرد که عمر عاشق غمزه می شود اما خانواده اش با این عشق مخالفت می کنند و موانع متعددی را جلوی پای آنها می گذارند….


 

قسمت ۳۶ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۶ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۶ سریال ترکی حسرت زندگی

هاکان با نساء حرف میزنه و وقتی میفهمه چه بلایی سر نساء آورده که مجبور شده یواشکی شبا تو رستوران کار کنه گریه میکنه و ازش خواهش میکنه تا بهش فرصت بده که جبران کنه. امینه میره پیش نساء و میپرسه تو با این همه بدی که بابا کرده بهت بازم دوستش داری؟ او میگه من دیگه نمیدونم عشق چجوریه!.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۵ سریال ترکی حسرت زندگی

تو خونه طاهر همگی سر میز نشستن که یک دفعه هاکان به اونجا میاد همگی از دیدنش جا می‌خورن. از طرفی عمر و ثریا خونه فاطما مادر غمزه افطار دعوتن. طاهر با هاکان سر میز افطار دعوا می‌کنه و میگه نباید می‌رفتی روسیه و زن و بچه‌هاتو اینجا تنها میزاشتی! هاکان بهش میگه رفتم برای خانواده‌ام پول در بیارم اما تصمیم گرفتم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۱ سریال ترکی حسرت زندگی

نساء سر کاره و در حال آشپزی کردنه که سرآشپز نزدیکش میشه تا بهش یاد بده چجوری هم بزنه که نساء یهو عقب میره سرآشپز میپرسه چیشد؟ او میگه هیچی یهو نزدیک شدین سرآشپز میگه آره ولی خواستم بهت نشون بدم! نساء سرکارش یهو حالش بد میشه که همه دورش جمع میشن..…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳۰ سریال ترکی حسرت زندگی

امینه با یامان رفته به یه گاراژ و از صاحب اونجا میپرسه که هاکان و زرین کجان؟ او میگه نمیدونم من نمی شناسمشون یامان باهاش دست به یقه میشه و شروع میکنن باهم دعوا کردن و کتک کاری که واسش چاقو میکشه و میگه آخرین باره که میپرسه اونا کجان؟ او بهش یه آدرس میده و اونا از اونجا میرن.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۹ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۹ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۹ سریال ترکی حسرت زندگی

غمزه پیش نساء رفته و بهش میگه که بخوای یه قرار کاری باهم ترتیب میدیم نساء میگه با اون همه اتفاقی که افتاد بازم منو میخواد؟ غمزه میگه آره نساء میگه نمیشه طاهر به بابام گفته قرار شده برم خونه اونا غمزه میگه چی؟ مگه میشه؟ نساء میگه ماجراها یکی دوتا نیست هاکان زنگ زده بود از طرفی بابام گفت میخواد باهاش حرف بزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۸ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۸ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۸ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر میره پیش غمزه تو کافه و باهاش حرف میزنه و ازش میپرسه که تو با اردال حس خوب داری؟ میتونی باهاش بری مهمونی؟ دستشو بگیری؟ میتونی باهاش نوشیدنی بخوری زندگی عادی داشته باشی؟ غمزه میگه آره میتونم چرا نتونم؟ باهاش یه زندگی خوبو تجربه میکنم عمر کلافه میشه و میگه باشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۷ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۷ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۷ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر که حالش گرفته ست به رویا زنگ میرنه و میگه ای کاش میومدی پیشم حرف میزدیم رویا میگه این موقع شب آخه چجوری؟ سپس بیرون از اتاقشو میبینه که همه خوابن و به عمر میگه بیا جلوی در خونه مون الان یه جوری میام بیرون. سپس به فیگن میگه تو هوای منو داشته باش و میره پیش عمر. انها باهم میرن به ساحل و باهمدیگه صحبت میکنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۶ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر با طاهر و پدرشون حاجی رشاد به خانه نساء رفتن تا باهاش درباره واقعیت وام صحبت کنن. نساء میگه که ما یه بدهی داشتیم اون پولو مجبور شدیم بدیم به اون و هاکان هم رفت روسیه سپس رو به عمر میگه ببخشید که بهت راستشو نگفتم نمیتونستم. حاجی رشاد باور نکرده و میگه اومدیم اینجا واقعیتو بشنویم بگو…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۵ سریال ترکی حسرت زندگی

سر میز شام تو خونه حاجی رشاد حرف ازدواج و خونه گرفتن عمر میشه که قرار میشه بعد از عید ماه رمضان مراسم بگیریم همه موافقن. بحث خانه وسط کشیده میشه که عمر میگه من نمیتونم پدر و مادربزرگمو تنها بزارم اگه ثریا مشکلی نداشته باشه همینجا زندگی کنیم ثریا میگه نه خوبه من مشکلی ندارم اما مادر و پدرش میگن نمیدونیم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۴ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۴ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۴ سریال ترکی حسرت زندگی

ثریا با دلخوری به خونه میره که مادرش وقتی ازش میپرسه چطور بود؟ ثریا با ناراحتی و بغض میره تو اتاقش که مادرش میپرسه چیشد؟ فیگن برو پیشش ببین چیشده. فیگن پیش ثریا میپرسه و میگه چیشد؟ چیا گفت بهت؟ ثریا بهش میگه که عمر گفت چون غمزه نمیخواسته ازدواج کنه و باباش کمک کرده تا ازدواج کنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۳ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۳ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۳ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر و ثریا میز شامی چیدن و حاجی رشاد میاد و تعریف میکنه از میز شام سپس وقتی ثریا میره تا داروهای مادر حاجی را بده او خوشحال میشه و به عمر میگه زیبایی درون این دختر تو صورتش کاملا مشخصه. فردای آن روز ثریا با فیگن بورک آوردن برای فاطما خانم که اونجا با غمزه روبرو میشه و ثریا با غمزه صحبت میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۲ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۲ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۲ سریال ترکی حسرت زندگی

نساء با غمزه در حال صحبت کردنه و به خاطر وضعیت پیش اومده سعی میکنه آرومش کنه. فردای آن روز طبق روال عمر و پدرش به مسجد میرن عمر موقع برگشت به خانه به پدرش میگه که ثریا میاد تا باهم صبحانه بخوریم حاجی خوشحال میشه و میگه تو برو زودتر یکسری خریدم بکن منم میام. غمزه با نساء صحبت میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۱ سریال ترکی حسرت زندگی

غمزه وقتی به خانه میره مادرشو نوران ازش میپرسه که چیشد؟ تعریف کن غمزه میگه از همدیگه خوشمون اومد ولی فعلا باهم دوستیم تا ببینیم چی میشه مادرش باهاش دعوا میکنه و میگه همچین جیزی نمیشه تو یه بیوه ای با یه بچه همه میدونن رفتی با اون مرد سرقرار واسه ازدواج! تو فکر کردی کجا داری زندگی میکنی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲۰ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۲۰ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲۰ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر رفته به خانه خواهرش و باهاش حرف میزنه که چرا یهو هاکان  فتنه به خارج از کشور او به دروغ میگه وقتی داشتم از بابا پول میخواستم فهمید اونم عصبی شد و رفت که سریعتر بتونه به کار و زندگیش سروسامان بده. سپس بحث غمزه وسط میاد که عمر بهش میگه من نمیتونم فراموشش کنم اونم داره به خاطر من به زور با اون مرد آشنا میشه!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۹ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۹ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۹ سریال ترکی حسرت زندگی

موقع رفتن به خانه اردال به غمزه میگه من شمارو میرسونم سپس به عمر و ثریا هم میگه شما هم بیاین برسونم. تو مسیر اردال با عمر حرف میزنه سپس وقتی میرسن اردال با غمزه جلوی در خونه باهم حرف میزنن اردال از غمزه دعوت میکنه تا شب برن به شام بیرون تا هم درباره کار و هم خودشون حرف بزنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۸ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۸ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۸ سریال ترکی حسرت زندگی

نساء رفته صبح زود حلقه شو فروخته و با پولش واسه خونه خرید کرده. ثریا به مادرش اصرار میکنه تا اجازه بده با عمر بره تو ساحل صبحانه بخورن مادرش اجازه میده و ثریا صبحانه ای که درست کرده را بسته بندی میکنه تا ببره. نساء تو خونه صبحانه مفصلی درست کرده با سوجوک که بچه هاش خوشحال میشن و امینه میپرسه از کجا آوردی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۷ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۷ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۷ سریال ترکی حسرت زندگی

بچه ها هدیه شونو باز کردن و از ثریا تشکر میکنن. عمر یه عروسک ماهی گرفته واسه ثریا که غمزه با دیدن ماهی یاد نقاشی که کشیده بود و برای عمر تعریف کرده بود میوفته و بهم میریزه ثریا میخواد هدیه رو بده به تونا که غمزه میگه نه مرسی اونو عمر واسه تو خریده ولی ثریا وقتی میبینه تونا خوشش اومده به او میده.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۶ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر چیزی که از عمر دیده را برای حاجی و مادربزرگش تعریف میکنه عمر بهشون میگه که ماجرا از چه قرار بوده بعد از دعوا کردن طاهر و رفتنش حاجی به عمر میگه که تو چیکار کردی؟ ببین تو چه وضعی انداختی مارو عمر میگه من سرم جلوی نامزدم باباست کاری نکردم که بخوام خجالت بکشم به اذن خدا هم با ثریا ازدواج میکنم و میره.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۵ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر چیزی که از عمر دیده را برای حاجی و مادربزرگش تعریف میکنه عمر بهشون میگه که ماجرا از چه قرار بوده بعد از دعوا کردن طاهر و رفتنش حاجی به عمر میگه که تو چیکار کردی؟ ببین تو چه وضعی انداختی مارو عمر میگه من سرم جلوی نامزدم باباست کاری نکردم که بخوام خجالت بکشم به اذن خدا هم با ثریا ازدواج میکنم و میره.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۴ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۴ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۴ سریال ترکی حسرت زندگی

غمزه شب رفته کلوب دوستش و اونجا باهم نوشیدنی میخورن و با خواننده هم خوانی میکنن. غمزه باهاش درد و دل میکنه و میگه من باید چیکار کنم؟ تو چجوری با حال بدت کنار اومدی؟ من نمیتونم حالم بده و گریه میکنه. سپس بهش میگه که عاشق عمر شده ولی خیلی ازش کوچیکتره و نامزد کرده دوستش بهش میگه حالت که بهتر شد…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر وقتی با خانواده اش میره خانه به دختر و پسرش میگه گوشیتونو بدین به من. اونا جا میخورن و میگن کدوم گوشی؟ طاهر میگه خودم دیدمشون تو مجلس داشتن عکس میگرفتن! سپس گوشی هاشونو بهش میدن که طاهر به زنش شوکران میگه تو گرفتی؟ او میگه آره النگوهامو فروختم خریدم الان همه دارن طاهر سرشون داد میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۲ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۲ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۲ سریال ترکی حسرت زندگی

مراسم شروع شده و ثریا قهوه تعارف میکنه، غمزه به پشت در خانه رفته اما نمیتونه زنگ بزنه بره داخل. وقتی به داخل میره عمر که در حال برداشتن قهوه بود با دیدنش خشکش میزنه. غمزه احساس خفگی میکنه تو مجلس که میره تو حیاط یکم راحت نفس بکشه عمر وقتی میخواد قهوه بخوره میپره تو گلوش که میگه من برم یه سرویس بیام…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۱ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۱ سریال ترکی حسرت زندگی

نساء رفته دنبال کار تو سطح شهر. امینه از دست بچه ها کلافه شده و به مادرش زنگ میزنه و میگه چیشد؟ خبری هست؟ او میگه نه هنوز کار پیدا نکردم امینه میگه میشه بیای بعدا دنبال کار بگردی؟ نساء میگه نه به این راحتیا پیدا نمیشه که تو هم داری تجربه کسب میکنی دیگه در آینده قرار مادر بشی و بعد از قطع تماس نساء از فشاری که روشه گریه میکنه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱۰ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۰ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۰ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر وقتی به مدرسه میره غمزه و تونارو میبینه و سلام میکنه تونا ازش میخواد تا شب باهاشون بیاد برن سینما اما غمزه میگه نمیشه ما تنها میریم باشه؟ و ازشون فاصله میگیره که یکی از دوستای تونا بهشون میگه راستی بچه ها میدونین آقا معلم داره ازدواج میکنه با یکی از دخترهای محله غمزه با شنیدن این حرفا جا میخوره و میگه یعنی چی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۹ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۹ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۹ سریال ترکی حسرت زندگی

صفیه پیش حاجی رشاد و مادرش میره و بهشون خبر میده که ثریا و خانواده اش قبول کردن و قراره امشب تو قنادی همو ببینن حاجی خوشحال میشه و شیرینی میاره. حاجی به عمر زنگ میزنه و میگه کجایی سریع بیا باهات حرف دارم! عمر که تو طلافروشیه بهش دروغ میگه که تو مدرسه ام کار دارم او میگه باشه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۸ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۸ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۸ سریال ترکی حسرت زندگی

سر میز شام تو خانه حاجی عروس خانواده درباره غمزه حرف میزنه و به مادرشوهرش میگه فهمیدی برگشته؟ آنها سکوت میکنن و مادربزرگش میگه نمیدونم یادم نیست این زنو! عروس میگه همونیکه به حرف مادر و پدرش گوش نکرد ازدواج کرد و رفت الان برگشته انگار شوهرش کلاهبردار بوده! برادر بزرگتر عمر شروع میکنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۷ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۷ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۷ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر به خانه میره که حاجی رشاد با دیدنش برای مادرش دست و پا شکسته ماجرای عمر و غمزه را به صورت غیر مستقیم تعریف می‌کند. مادر حاجی بهش میگه برای من تعریف کن که چی شده این چیزایی که میگی یعنی چی؟ حاجی به عمر میگه بزار خودش تعریف کنه بگو دیگه برای مادربزرگت تعریف کن!.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۶ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۶ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۶ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر با دویدن خودشو میرسونه پیش غمزه و تونا سپس غمزه از دیر اومدنش ناراحت میشه و میگه مثل اینکه آقا معلم زیاد راغب نیست به یادگیری بهتره بریم اما عمر بهش میگه نه خیلی دوست دارم یادبگیرم سپس تونا به مادرش میگه تو بهش یاد میدی من برم یه دور بزنم بیام؟ او قبول میکنه و غمزه به عمر دوچرخه سواری یاد میده.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۵ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۵ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۵ سریال ترکی حسرت زندگی

امینه دختر بزرگه نساء مدام به مادرش زنگ میزنه و حسابی نگرانش شده وقتی شب میاد خونه امینه بهش میگه کجایی؟ چرا جواب تلفنتو ندادی؟! نتونستم برم مدرسه از امتحانم جا موندم! سپس ازش میپرسه که چیشد خبری از بابا شد؟ او به دروغ میگه آره رسیده به روسیه گفتن خبر داریم ازش.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۴ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۴ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۴ سریال ترکی حسرت زندگی

عمر و پدرش با دلخوری از هم و سرسنگینی میزن به مسجد. موقع برگشت عمر میره تو صف نونوایی که غمزه را میبینه و بهش میگه فکر نمیکردم اینجا ببینمتون غمزه میگه بهم نمیخوره نون بخورم یعنی؟ او میگه نه این موقع صبح که هنوز هوا روشن نشده واسم عجیب بود غمزه میگه میرم ورزش چون سرکار میرم مجبورم این موقع برم.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۳ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۳ سریال ترکی حسرت زندگی

نساء صبح زود شوهرش با پول راهی میکنه تا بره برای راه انداختن کار جدید. عمر جلوی در مدرسه نشسته که غمزه به اونجا رفته و میگه شما؟ اینجا چیکار دارین؟ عمر به خنده میگه منتظرم معلم ادبیاتم مریض بشه و میخندن. غمزه شب وقتی به خانه میره میبینه خونه ای که خودش از مادرش اجاره کرده خیلی سرده…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۲ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۲ سریال ترکی حسرت زندگی

مادر غمزه رفته تو اتاق و نوران با غمزه دعوا میکنه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ بعد از این همه وقت اومدی که چی؟ برگشتی به خونه ای که به خاطر اون مرتیکه به آدم های تنش پشت کردی؟ دعوا بالا میگیره که مادرشون از اتاق بیرون میاد و داد میزنه بسه کافیه! سپس با غمزه و تونا میرن به اتاق و مادرش باهاش حرف میزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

قسمت ۱ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱ سریال ترکی حسرت زندگی

فضای داخل خانه برفیه و عمر مادرشو میبینه که تو آشپزخانه داره نون خشک میخوره که بهش میگه چرا نون خشک میخوری مامان؟ تو یخچال کلی غذا هست! وقتی یخچالو باز میکنه میبینه که خالیه مادرش بهش میگه خیلی سردمه عمر به مادرش میگه خونه خالیه مامان!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا