خلاصه داستان قسمت بیست و دوم سریال از سرنوشت ۳ از شبکه ۲ + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت بیست و دوم سریال از سرنوشت ۳ را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. از سرنوشت سریالی درباره مشکلات زندگی و مسائل اجتماعی دو کودک است که در پرورشگاه زندگی میکنند وسرنوشت آن ها تا دوران نوجوانی و جوانی در سریال از سرنوشت به تصویر کشیده میشود. امیررضا فرامرزی و راستین عزیزپور دو بازیگر اصلی سریال از سرنوشت هستند که نقش نوجوانی آنها را دارا حیایی و کیسان دیباج بازی می کنند.

قسمت بیست و دوم سریال از سرنوشت ۳

سهراب با مینا و مینو به سمت رستوران سهیلا میرن، وقتی میرسن مینا با سهیلا بحث میکنه و میگه فکر نمیکردم از ماجدی باج گرفته باشی که پشت مهلقا دوستتو خالی کنی ولی الان این رستورانو که دیدم باورم شد. سهیلا میگه از گذشته حرف نزن که پای خودت بدجور گیره. سهراب ماجرارو برای سهیلا تعریف میکنه و میگه منو مینا خانم میخوایم فردا بریم علیه ماجدی شکایت کنیم شما هم میاین باهامون؟ باهمدیگر به سمت تهران میرن و به محض رسیدن به تهران به سمت بهشت زهرا میرن و سهیلا سر خاک مهلقا میره و باهاش درد و دل میکند. هاشم به خانه خاله پوری میره و میگه که به نغمه بگه بیاد تا باهاش حرف بزنه خاله پوری چیزی نمیگه که هاشم به روح اسماعیل قسمش میده که میگه نغمه اینجا نیست. هاشم به خانه سهراب میره و اونجا منتظرش میشه. وقتی سهراب به خانه اس میره میبینه هاشم اونجاست، هاشم بهش میگه خونه خودم خوابم نمیبره و بهش میگه که هرکاری بگی همون کارو میکنم میخوای خودمو برم معرفی کنم؟ میرم ولی بدون زندگیم میره رو هوا.

سهراب به اتاقش میره وقتی صبح از خواب بیدار میشه و از اتاقش بیرون میاد میبینه خانه اش بهم ریخته است و هاشم سی دی فیلمو پیدا کرده و برده. هاشم ماشینشو میبره میفروشه و به صرافی میره که همه سرمایه اش که به دلار اونجا گذاشته برداره و از کشور خارج بشه. سهراب عصبی میشه و به دنبال مینو میره که باهم به سمت کلانتری بروند. مینا و سهیلا تو کلانتری بودن و اعترافاتشون را مینوشتند تا برای ماجدی تشکیل پرونده بدن. سهراب از راه میرسه و مینا بهش میگه چیشد؟ مدرکو آوردی؟ که سهراب میگه نه. مینا دلیلشو میپرسه که از طرفی مینو میگه از اولم مدرگی نداشته فقط با این ترفند خواسته از زیر زبونتون حرف بیرون بکشه تا بتونه علیه دایی شکایت کنه. مینا میگه آره؟ مینو راست میگه؟ که سهراب میگه نه مدرک الان دستم نیست که وکیلشون میگه دست هاشم دوستته نه؟ فهمیده کجاست پیدا کرده برده؟ باید بریم ممنوع الخروجش کنیم که سهراب میگه هیچ حرفی از هاشم نباید زده بشه وگرنه اون مدرکو هیچ وقت نمیبینید من خودم از پلیس زودتر هاشمو پیدا میکنم فقط بهم ۲۴ ساعت فرصت بدین….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا