خلاصه داستان قسمت دهم سریال باخانمان
سریال باخانمان به تهیه کنندگی زینب تقوایی و کارگردانی برزو نیک نژاد برای پخش از شبکه سه سیما ساخته شده است. این سریال هرشب ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه پخش می شود که خلاصه داستان قسمت نهم آن را در این پست می خوانید:
ناصر سینگ و مسعود به داخل خانه میروند و ناصر که از دیدن وضع خانه زندگیشان به وجد آمده است شروع به تعریف و تمجید میکند.
گوهر در خانه مشغول درس خواندن است که آرش به او پیام میدهد و درباره وضعیت خاستگاری اش سوال میپرسد و او میگوید فعلا به خاطر مشغله های کاری پدرش باید صبر کنند.
ناصر در خانه مصطفی خان به دستشویی رفته است و از تمامی وسایل شخصی و بهداشتی آن ها استفاده میکند و مسعود پس از فهمیدن این که او از مسواک مصطفی خان استفاده کرده است عصبی و کلافه میشود و از او میخواهد که بدون سر و صدا بخوابد و خودش به دست شویی میرود که ناصر در نبود او سوییچ پورش آقا مصطفی را برمیدارد.
حوریه خانم در خانه مشغول دعا و نماز و راز و نیاز میباشد که گوهر به سراغش میرود و با او صحبت میکند.
ناصر سینگ با برداشتن ماشین مصطفی خان در خیابان ها چرخ میزند و به سراغ رحیم صاحب خانه اش میرود و پز ماشین و لباسش را میدهد و به او میگوید حاضر شود و باهم سوار ماشین شوند و دور دور بروند که او میگوید مهمان دارد و نمیتواند.
مسعود در خانه غرق خواب است که با دیدن صاحب خانه ناصر سینگ تعجب میکند و متوجه میشود که او همه دوستانش را به خانه آنها آورده است که رو ترش میکند و عصبی میشود که ناصر شروع به گریه زاری و شامورتی بازی میکند اما مسعود او را بیرون میکند و در آخر ناصر میگوید که ماشین را نیز خوابونده اند و او حالش بدتر میشود.
تپلی و فرخ که همچنان مسعود را زیر نظر دارند برای اخاذی به سراغش میروند که ماشین پلیسی به سمت آنها میرود و که آن دو فرار میکنند اما مامور ها مسعود را با خود میبرند.
کریم به سراغ آقا صبری یکی از مسئولین دانشگاه که هوادار مسعود نیز میباشد به او اطلاع میدهد که مسعود را گرفته اند و از او کمک میخواهند.
مسعود در کلانتری مشغول صحبت درباره جرم و کارشان است که ناصر را میآورند و بعد از رو به رویی با مجرم او اعتراف میکند.
مصطفی خان را به اتاق عمل منتقل کرده اند که مهری با حرف ها رفتار هایش به او کلی استرس میدهد که در همان زمان پسر برادرش نیز به عنوان دکتر از اتاق عمل بیرون میآید که باعث حرص خوردن سمانه میشود.
مسعود در نهایت به کمک آقای صبری و اعتراف ناصر آزاد میشود و به دیدن پدرش میرود و حالش خوب نیست و غصه میخورد از این که کنارش حضور نداشته است و گریه میکند.
صاحب کار حوریه خانم به سراغش رفته است و بر سرش داد و بیداد میکند که گوهر با شنیدن صدایش به آنجا میرود و بعد از گرفتن زهرچشم از او به دنبال کارهای خودش میرود.
از آزمایشگاه با مسعود تماس میگیرند و میگوید جواب تست دی ان ای مثبت شده است و ناصر پدرش میباشد.