خلاصه داستان قسمت سوم سریال نجلا از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت سوم سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش می‌شود و داستانی پرکشش دارد. «نجلا» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و تهیه‌کنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی ‌پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال‌ سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.

قسمت سوم سریال نجلا

خلاصه داستان سریال

شخصیت اصلی سریال، نجلا است و قصه پیرامون عبد با بازی حسام منظور و نجلا می‌گذرد. قصه سریال نجلا ‌در سال ۵۸ می گذرد و دختری به یک پسر عاشق در آن اوضاع آشفته و نا امنی ها وعده ای می دهد که طی آن اگر پسر بتواند او را از مرز رد کند و به زیارت اربعین برسد، در قبال عشقش به او پاسخ مثبت می دهد، اما همه اینها در طول مسیر دست خوش اتفاق‌هایی می شود.

اسامی بازیگران

حسام منظور، سارا رسول‌زاده، ملیکا شریفی‌نیا، مصطفی ساسانی، سوگل طهماسبی، جواد پورزند، علی غابشی، مرتضی شاه‌کرم، وحید نفر، بدرالسادات برنجانی، محسن پوشانی، محسن سلیمانی، سجاد دیرمینا، ابراهیم گله‌دارزاده و (با هنرمندی) هدایت هاشمی، سیدمهرداد ضیایی و آزیتا حاجیان گروه بازیگران این پروژه تلویزیونی را تشکیل می‌دهند.

خلاصه داستان قسمت سوم سریال نجلا

نجلا پیش شیرین میرود که در مغازه روبروی خانه شان کار میکند، آنجا باهم درد و دل میکنند و شیرین به نجلا میگه که چیکار کنم بابام اول موافق بود منو بده به عطا ولی الان میگه دختر به آدم بی پول نمیدم نمیدونم چیکار کنم که برمیگردد به نجلا میگه توهم دسته کمی از من نداریا که نجلا میگه چطور؟ شیرین بهش میگه عبد دیگه عبدم بی پوله همان لحظه عمه نجلا وارد مغازه میشود و میپرسد ماجرا چیه، نجلا می پیچونه و میرود و شیرین ماجرای عطا را به عمه اش میگوید. شب عمه اش به نجلا میگه دیگه باید از شیرین بفهمم که خواستگار داری؟ نجلا عکس های بچه اش را نگاه میکند و گریه میکند، پدرش از راه میرسد که میگه من رفته بودم شفای بچه مو بگیرم نه اینکه…و گریه میکند .پدرش بهش میگه عدنان میخواد بیاد خواستگاری که نجلا میگه من قبلا گفتم جوابمو نه و میرود. فردای آن روز عبد با ثریا به ملاقات شوهر ثریا میروند، ثریا بهش میگه که صمدی راضی نشده تا الان که عصبی میشه و بهش میگه تو برو به عبد بگو بیاد و به عبد میگه که قراد بود راضیش کنی من پشت تو درومدم که اینجا افتادم عبد قول میده که پولشو بهش میده و آزادش میکند.

فردای آن روز عبد پیش شیخ پدر نجلا میرود تا درباره نجلا باهاش حرف بزند که هنوز شروع نکرده بمبی به داخل بازار میخورد و عبد به کمک زخمی ها میرود و شیخ از دور کمک کردنش را میبیند. عدنان به بیمارستان میرود تا با خود نجلا صحبت کند نجلا بهش میگه چرا اومدی اینجا من جوابمو گفتم که میگه میخوام باهات صحبت کنم و جلوش یه انگشتر میگذارد نجلا میگه این چیه میگه از بغداد برات هدیه گرفتم نجلا قبول نمیکند و بهش میگه برو بیرون. موقع برگشت به خانه عدنان دوباره به دنبالش میرود و باهاش صحبت میکند و ازش یه فرصت میخواد نجلا تنها حرفی که میزنه بهش میگه برو ازینجا. وقتی عدنان میره عبد که از دور او را میدید، میره جلوی نجلا را میگیرد که نجلا بهش میگه تو چرا دوباره اومدی مگه نگفتم دیگه مزاحمم نشو؟ واسه چی دوباره اومدی؟ که عبد گردنبند گم شده اش را جلویش میگیرد، نجلا که گردنبند را میبیند آروم میشود و عبد ‌بعد از دادن گردنبند میرود…

 

بیشتر بخوانید:

سریال نجلا | اسامی بازیگران و خلاصه داستان و عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا