خلاصه داستان قسمت ششم سریال نوبت لیلی

سریال نوبت لیلی به کارگردانی و تهیه کنندگی روح‌الله حجازی ساخته شده است که خلاصه داستان قسمت ششم آن را در این مطلب مطالعه می کنید. این سریال هر هفته دوشنبه ها ساعت ۲۰:۰۰ از پلتفرم نماوا پخش خواهد شد.

قسمت ششم سریال نوبت لیلی

آرش از کنار مرد می رود که مشخص می شود سیمبا سگ لیلی هم کنار این مرد است.
گذشته
مردی که همایون گمان می کرد خودش است به داخل خانه رفته، بالای سر همایون چیزی می نوشد و سنگی را مقابل بینی او می گیرد و به داخل اتاقی که روح انگیز نگارگری را قایم کرده می رود و آن را بر می دارد.
همایون و آن مرد با هم رو به رو به می شوند که اول همایون به سمتش حمله می کند اما بعد از آن پا به فرار می گذارد که در حیاط مرد از دستش فرار می کند و کمی آن طرف تر روی زمین می افتد و همانجا غیب می شود.
مرد با دست خالی به کنار همان مردی که آرش الان پیشش است می رود که حسابی باعث عصبانیت او می شود اما مرد قول می دهد که کار را تمام کند.
آرش و دایه مرد حسابی با سگ اخت پیدا کرده اند که مرد از طرف خودش آن را به آرش هدیه می کند و می رود.
لیلی به بانک رفته تا صندوق امانات مادرش را بگیرد و با دیدن چیز هایی که داخلش است حسابی بهم می ریزد.
دنیای دیگر
لیلی کنار بی رخ نشسته و به حرف های او گوش می دهد…
لیلی کودک در حال یواشکی نگاه کردن داخل یک چادر است که پسر بی رخ به کنارش می رود و درباره کاغذ های نسوز و اصالت گلبادی ها حرف می زند اما لیلی آن ها را مسخره می کند و می رود.
همایون در مغازه کت شلوار فروشی به همکارش می گوید که این ماه کلا ۶ دست کت شلوار فروختیم و حسابی اوضاع کار کساد است و همه به دنبال کت و شلوار های مارک هستند نه این کار ها که دست دوز هستند و زمان این کار ها دیگر سر آمده است و مشغول حرف هستند که لیلی به داخل مغازه می پرد و می گوید کار واجب باهات دارم اما پدرش او را به پایین می فرستد تا کنار تارا باشد و او کارش که تمام شد به سراغش می رود.
لیلی و تارا از همه دری با هم حرف می زنند که برای همایون مشتری رفته است و تتوی روی دست او توجهش را جلب می کند، همایون از تتو عکس می گیرد که مرد پا به فرار می گذارد و او هم به دنبالش می دود.
لیلی با شنیدن سر و صدا بیرون می رود تا با پدرش حرف بزند که او را پیدا نمی کند اما ترمه را با همان پسری که شب عروسی تنهایش گذاشته بود، می بیند.
او را بی غیرت و عوضی خطاب می کند و می خواهد از کنارشان رد که بر می گردد و یکی تو گوش فرشید می خوابوند و می رود.
لیلی گریه کنان می دود و آخر خسته و کوفته سوار تاکسی می شود و به مسیرش ادامه می دهد.
دنیای دیگر…
لیلی کوچک با سگش سیمبا خواهرش ترمه را با یک سرباز نگاه می کند تا بفهمد که آن ها چی بهم می گویند که با صدای پارس سیمبا آن ها متوجه او می شوند و به اجبار از پشت درخت بیرون می آید.
لیلی به دفتر وکیل مادرش رفته است و می گوید من نگارگری مادرم را پیدا کرده ام. او تیکه کوچک را نشان می دهد که وکیلش آن را تایید می کند و او می گوید که باید قسمت دیگر را هم پیدا کنیم تا به وصیت مادرم عمل کنیم که وکیل سعی می کند او را منصرف کند که موفق نمی شود.
همایون پیش شخصی رفته است و عکس تتوی مردی را به او نشان می دهد که او می گوید این نقاشی طلسم است. همایون از او سوالاتی می پرسد که مرد او را برای نظریه قوانین جهان موازی مسخره می کند، همایون حسابی اذیت می شود که شروع به داد و بیداد می کند و می رود.
لیلی به خانه برگشته که ترمه را در حیاژ می بیند و به او می گوید که کاری ندارم با کی می گردی اما حق ندارین به من نزدیک بشین و بدون این که به او اجازه حرف زدن بدهد به اتاق پدرش می رود و نیمه نگارگری را به او نشان می دهد.
اتحاد تمامی اتفاقاتی که افتاده را کنار هم می گذارد و می گوید هیچ کدوم از این ماجرا ها بی ربط به این نقاشی نیست.
لیلی حرفی به او می زند که باعث عصبانیت اتحاد می شود و لیلی هر چی ازش دلجویی می کند تا کمکش کنند همایون می گوید با خواهرات تصمیم گیری کنی…
لیلی هر چهار خواهرش را دور خودش جمع می کند و ماجرا را تعریف می کند که تارا و تمنا حسابی مسخره اش می کنند و ترمه بخاطر اتفاقاتی که افتاده پشت لیلی می ماند و لیلی بخاطر این که آن ها را هم با خودش هم مسیر کند همایون را صدا می کند و کاغذ نیمه را روی آتش می گیرد و با نسوختنش همه متحیر می شوند و زندگی گلبادی ها نمایان می شود و لیلی تمام اتفاقات را به همراه جزئیات تعریف می کند.
زنی که از گذشته آمده به جایی رفته است و از مردی که آن جاست سراغ گلبادی ها را می گیرد که او می گوید همه مرده اند و زن اسطرلاب را به دست مرد می دهد که او می گوید این کار بابا عطارد است که آن جا خاک شده و این را برای یک نگارگر به اسم مصور درست کرده است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا