خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت هجدهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار

ملکه مادر از کاهون عذرخواهی می کند که در مراسم دیروز نتوانسته نقشه اش را عملی کند و عزت پدرش را بهش برگرداند.
کاهون آرام می شود و می پذیرد که ملکه ازش می خواهد ظرف بامبویی که در اتاق فرمانروا دیده بود را به نحوی برایش ببرد.
هاگون به دیدار ولیعهد رفته است و از این که توانست جلوی ژنرال ج هون را بگیرد، تشکر کند و بعد از آن قرص سمی که در لباس های یانگ بود را نشانش می دهد و می پرسد که آیا او می داند این چی هست یا نه…
کاهون برای فرمانروا چای می برد و قصد بیرون آمدن دارد که او ازش می خواهد تا وقتی که چایش را می خورد، کنارش بنشیند.
هاگون از حرف های ولیعهد می فهمد که او فهمیده گروه پیونگسون از این قرص مصرف می کنند و آن را از ولیعهد می گیرد تا به بازرگانان ژاپنی بدهد و درباره قرص اطلاعات بگیرد.
با خوابیدن فرمانروا، کاهون ظرف بامبو را در اتاق او پیدا می کند و به سمت اتاق ملکه می رود که دختر پیشکار اعظم یکی از بانوان قصر جلوی او را می گیرد و به اتاق خودش می برد.
او به صورت غیر مستقیم سعی می کند به کاهون بفهماند که کار هایش جان ارباب فروشنده های دوره گرد را به خطر می اندازد و یواشکی ظرف بامبویی که کاهون قایمکی زیر میز گذاشت را با یکی دیگر جا به جا می کند.
کاهون ظرف را به ملکه می دهد که او جا می خورد و می گوید یعنی واقعا همین ظرف بامبو ساده بود و متعجب است.
دختر پیشکار اعظم به کنار پدرش رفته و ظرف را بهش می دهد و می گوید کاهون در جریان هیچ مسئله ای نیست اما پدرش عصبی می گوید حتی با ندونستن هم میشه باعث مرگ یک آدم بی گناه شد.
محافظ فرمانروا او را برای دیدارش با ارباب جوان فروشنده های دوره گرد بیدار می کند و با دیدن دونه های سرخ روی بدنش می گوید بهتر است زودتر قرصش را بخورد.
فرمانروا هر چه می گردد ظرف بامبو را پیدا نمی کند و از این که دیگر محال است دموک از آن قرص بهش بدهد استرس می گیرد.
ولیعهد در حال رفتن به اتاق فرمانروا است که با محافظ او رو به رو می شود و او را به گلخانه می برد.
فرمانروا در حال بهم ریختن گلخانه است و حالش خراب است که ولیعهد به سمتش می رود و با دیدن صورتش یاد یانگ می افتد و می فهمد که دموک او را هم با قرص ها مسموم کرده است.
ایل سون کلی به ولیعهد گله می کند که چرای پای قولش نموند و زود نیامد. او اصلا وضعیت خوبی ندارد که ولیعهد بهش قول می دهد برایش قرص را پیدا کند. ایل سون از ولیعهد می خواهد که بعد از مردنش او نقاب را به صورتش بزند و قدرت را در دستش بگیرد، ولیعهد بی توجه به حرف های او به سرعت به سمت هاگون می رود تا بتواند قرص را ازش پس بگیرد.
فرمانروا در اتاقش خوابیده است که کاهون بالای سرش می رود و دلیل حال بدیه او را از محافظ می پرسد که می گوید نمی توانم چیزی به شما بگویم اما خواهش می کنم کنار علاحضرت بمانید.
ولیعهد و محافظش به عمارت دموک رفته اند تا بتوانند یواشکی قرصی را پیدا کنند و برای ایل سون ببرند، یکی از افراد دموک آن ها را می بیند و محافظ ها را صدا می کند، آن دو پا به فرار می گذارند که محافظ هاگون جلویشان را می گیرد و خثدش نیز از راه می رسد که ولیعهد با تعجب تماشایش می کند و اسمش را صدا می کند.
فرمانروا در اتاقش خوابیده و با دیدن کاهون از جایش بلند می شود که کاهون می خواهد پزشک دربار را صدا کند اما جلویش را می گیرد و می گوید چند وقت پیش بچه ای مثل شما دیدم که از دنیا رفت. فرمانروا با شنیدن این حرف می گوید این سرنوشت در انتظار منم هست و دلم می خواهد قبل از این که بمیرم به شما بگویم که بهتون علاقه مند هستم.
ولیعهد از هاگون می خواهد که برایش توضیح دهد و در همان زمان دموک اجازه ورود از هاگون را می گیرد که ولیعهد می فهمد او رئیس گروه پیونگسون است. هاگون آن ها را در اتاقش قایم می کند و دموک را به داخل دعوت می کند. دموک می گوید به این جا حمله شده و نگران شما بودم که هاگون می گوید لازم نیست نگران من باشید، گون این جا مراقبم هست. دموک در حال بیرون رفتن است که بر می گردد و می گوید من می دانم که ارباب تجار دوره گرد این جا است و از دل و جرئتش خوشم اومد که یواشکی به این جا آمده و می رود.
هاگون قول می دهد که در فرصت بهتری همه چیز را برایش تعریف کند و آن ها را به همراه گون راهی می کند تا اتفاقی برایشان نیوفتد.
گون با ولیعهد اتمام حجت می کند که این بار به خاطر هاگون کاری با شما ندارم ولی اگر یکبار دیگر تکرار کنید از جونتون نمی گذرم.
کاهون به فرمانروا می گوید من نمی توانم احساسات شما را بپذیرم و او هم می گوید من می دانم به ارباب تجار دوره گرد علاقه دارین و شروع به درد و دل با هاگون می کند و می خواهد خودش را نشان دهد که از حال می رود و همان لحظه ولیعهد قرص را به ایل سون می رساند و نجاتش می دهد.
ولیعهد، سون را در آغوشش می کشد که از پشت پرده تصویر ناواضح کاهون را می بیند.
کاهون بیرون از اتاق منتظر ولیعهد است و با آمدنش بامبو را نشانش می دهد که ولیعهد جا می خورد و یاد گذشته هایی می افتد که پدرش هم از این ها داشت و می فهمد که گروه پیونگسون با مصموم کردن فرمانروا ها روی خاندان سلطنتی تسلط میابد.
ولیعهد و کاهون مشغول حرف زدن هستند که پیشکار اعظم به سراغشان می رود و آن دو سریعا از هم جدا می شوند و می روند.
استاد اوبو عصبی‌ از این که ولیعهد و محافظش به خانه دموک رفته اند سرشان داد و بیداد می کند که ویعهد می گوید الان وقت این حرف ها نیست و گروه پیونگسون فرمانروا و تمامی دربار را مصموم کرده است، ما هم هر چه سریع تر باید این مزرعه گل را پیدا کنیم و برای قرص ها پادزهر پیدا کنیم.
فرمانروا و اعضای هیئت دربار در جلسه نشسته اند که ملکه مادر وارد می شود و می گوید قصد دارم که مراسم ازدواج فرمانروا را برپا کنم و از امروز ازدواج در این کشور ممنوع است.
دموک قصد دارد دو تا دختر از دختران افراد خودش را همسر فرمانروا کند و تاکید می کند حتما انتخاب او باید قبول شود.
ملکه مادر با ولیعهد حرف می زند و می گوید کاری که از من خواسته بودید را انجام دادم و ولیعهد هم می گوید اگر می شود من را هم سرباز مراسم بکنید تا هم بتوانم بی دردسر به قصر بیایم و هم تو چشم دموک و نیرو هاش نباشم.
ملکه نوه مشاور اعظم و کاهون را انتخاب می کند، دختر ها یکی حاضر می شوند تا به مراسم بروند.
سربازان دختر ها را به قصر می برند، استاد اوبو، ولیعهد و افسر پارک دونه دونه دختر ها را می بینند، نوبت به کاهون که می رسد، هر سه متعجب به او نگاه می کنند.
مراسم انتخاب همسر فرمانروا آغاز شده است و دختر ها هر کدام به نوبت برای ملکه مادر و چند نفر دیگر چای می ریزند و آخرین نفر نوبت به کاهون می رسد. کاهون می خواهد از چای بنوشد که از بوی آن متوجه مصموم بودن نوشیدنی ها می شود و تمامی کسانی که از آن چای خورده بودند بیهوش روی زمین می افتند. کاهون می خواهد پزشک دربار را صدا کند که دختر پیشکار اعظم می گوید اگر ببینند همه به جز تو مصموم شده اند، گردنت را می زنند، تو هم باید از این نوشیدنی بخوری یا مرگ را انتخاب کنی…
کاهون به اجبار می خورد و دختر پیشکار اعظم دوان دوان بیرون می رود و اطلاع می دهد که نوشیدنی این مراسم مصموم شده و همهمه در قصر راه می افتد

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا