خلاصه داستان قسمت هفتم سریال باخانمان
سریال باخانمان به تهیه کنندگی زینب تقوایی و کارگردانی برزو نیک نژاد برای پخش از شبکه سه سیما ساخته شده است. این سریال هرشب ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه پخش می شود که خلاصه داستان قسمت هفتم آن را در این پست می خوانید:
فرخ، یوسف را به داخل کارگاه مسعود میفرستد تا از خانم نعیمی آدرس دندان پزشکی دختر عموی مسعود را بگیرد، منتها زن سابق او ماجرا را میفهمد و با پیجاندن گوش یوسف او را از خانه بیرون میکند.
مسعود به همراه حوریه خانم مادرش و گوهر خواهرش در حال تماشای آلبوم بچگی ها هستند و مسعود درباره گم شدن هادی و هدا سوال میپرسد که میگوید هرچقدر تلاش و پیگیری کردیم پیدا نشدند.
صاحب خانه ناصر قفل خانه را عوض کرده است و به او میگوید دیگر جایی آنجا ندارد و باید از آن خانه برود و او را راه نمیدهد.
ناصر با مسعود تماس میگیرد و میگوید هرچه سریع تر خودش را به دم خانه مادرش برساند.
مسعود به دنبال پدرش میرود و از رستوران کریم برای او غذا میگیرد. حوریه خانم با یه کاسه پفیلا به سراغ دخترش گوهر میرود تا با او صحبت کند درباره ازدواج او و مسعود صحبت میکند و میگوید تا آخر عمرش درس بخواند و با ازدواج کردنش او را تنها نگذارد.
مسعود، ناصر را به کارگاه میبرد تا او شب را آن جا بگذراند و بتواند استراحت کند.
مسعود به خانه میرود که رشیدخان میگوید بالا است و مهری و سمانه نیز به دیدنش رفته اند و با دیدن مسعود سعی میکنند با کلمه عروسک او را تیکه باران کنند و سمانه در آخر از او میخواهد که باهم خصوصی صحبت کنند و از او میپرسد که علت رفتار های این مدتش چیست و او میگوید بعدا باهم صحبت میکنیم.
ناصر که موادش را زده است در کارگاه میچرخد و برای دخترش از آنجا فرش برمیدارد تا جهدزش جور شود.
فرخ به همراه تپلی به کارگاه مسعود رفته اند تا آنجا را آتیش بزنند که ناصر متوجه سر و صدایی میشود اما فکر میکند که گربه هست و به سراغ بساطش میرود که فرخ و تپلی او را از پشت میزنند و بعد از آن فرار میکنند.
مسعود در حال بردن مصطفیخان به بیمارستان میباشد که خانم نعیمی از کارگاه با او تماس میگیرد و میگوید که آنجا را دزد زده است و مسعود پدرش را به رشیدخان میسپارد و خودش به کارگاه میرود.