خلاصه داستان قسمت هفتم سریال نجلا از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هفتم سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش می‌شود و داستانی پرکشش دارد. «نجلا» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و تهیه‌کنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی ‌پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال‌ سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.

قسمت هفتم سریال نجلا

خلاصه داستان سریال

شخصیت اصلی سریال، نجلا است و قصه پیرامون عبد با بازی حسام منظور و نجلا می‌گذرد. قصه سریال نجلا ‌در سال ۵۸ می گذرد و دختری به یک پسر عاشق در آن اوضاع آشفته و نا امنی ها وعده ای می دهد که طی آن اگر پسر بتواند او را از مرز رد کند و به زیارت اربعین برسد، در قبال عشقش به او پاسخ مثبت می دهد، اما همه اینها در طول مسیر دست خوش اتفاق‌هایی می شود.

اسامی بازیگران

حسام منظور، سارا رسول‌زاده، ملیکا شریفی‌نیا، مصطفی ساسانی، سوگل طهماسبی، جواد پورزند، علی غابشی، مرتضی شاه‌کرم، وحید نفر، بدرالسادات برنجانی، محسن پوشانی، محسن سلیمانی، سجاد دیرمینا، ابراهیم گله‌دارزاده و (با هنرمندی) هدایت هاشمی، سیدمهرداد ضیایی و آزیتا حاجیان گروه بازیگران این پروژه تلویزیونی را تشکیل می‌دهند.

خلاصه داستان قسمت هفتم سریال نجلا

عبد، مصطفی و دوستش را که سوار ماشین بودن به بیمارستان میرسونه و از آنجا به خانواده خودش و دوست مصطفی اطلاع میدهد. نجلا که میاد عبد ازش حال مصطفی را میپرسد که نجلا بهش میگه حال مصطفی خوبه جراحتش سطحی بوده. فردای آن روز شیرین عمه سلیمه را به مغازه میکشاند تا با عباس که زنگ زده صحبت کند، عباس به عمه سلیمه میگه یه پسر بچه ای را دیده که حدس میزند حسین پسر نجلاست. همان شب در خانه شیخ مراسم محرم برپاشده است و آخر شب عمه سلیمه با شیخ بحث میکند تا کی و چجوری به نجلا خبر بدهند، نجلا که از پچ پچ آنها متوجه چیزی میشود ازشون سوال میکند که عمه سلیمه بهش ماجرارو میگه، نجلا شوکه میشه و از خوشحالی گریه میکند. عطا به اونجا میرود و از عصبانیتش بابت اتفاقی که واسه مصطفی افتاده به عبد میگه، عبد به عطا باید بریم دوباره مرز عطا میگه میگه چرا مگه قرار نشد آخرین سفرمون باشه؟ عبد میگه اون مال زمانی بود که به کل بازار بدهکار نبودیم عطا میگه با کدوم پول؟ عبد میگه امجد، عطا عصبی میشه میگه تو به مصطفی قول دادی که عبد میگه خودم میدونم راه دیگه ای ندارم.

فردای آن روز نجلا به مغازه پیش شیرین میرود که عباس زنگ میزند و نجلا باهاش صحبت میکند و صحت حرفشو ازش میپرسد که عباس تایید میکنه و میگه من اینجا گیر کردم زودتر بیا اینجا. عطا چند روزی از شیرین خبر نداشته که شیرین به خاطر آن از دستش عصبیه و وقتی زنگ میزنه تلفن قطع میکند عطا مجبور میشه به داخل مغازه بره تا بتواند از دلش در بیاورد و تا جایی هم موفق میشود. نجلا به خانه میرود و میگوید که میخواهد به نجف برود و عمه سلیمه میگه منم باهاش میرم، شیخ اول مخالفت میکند اما بعد که از نجلا میشنود عمو اکبر و شیربن هم میخوان به نجف بروند راضی میشود.فردای آن روز شیخ به مغازه میرود تا روز حرکتشان را بپرسد و بهشان بگوید که نجلا و عمه سلیمه هم باهاشون میاید. شب شیخ به عبادت مصطفی میرود و عبد و عطا نیز به آنجا میروند و متوجه میشوند که شیرین و نجلا میخوان به نجف بروند، عبد کلافه میشود و بیرون میاد تا از نجلا درباره سفر بپرسد و بهش میگه که خطرناک است نباید برین که نجلا میگه به تو ربطی نداره.. فردای آن زور عطا و عبد با امجد به شط میروند تا جنس های امجد را بیاورد امجد به عبد میگه که موتورشو از توقیف درآورده. امجد به نوچه اش میگه نزار عبد بفهمد که بار چیه. نجلا و عمه سلیمه و شیرین و عمو اکبر دم اتوبوس میروند تا به سمت نجف حرکت کنند که شیخ میاد میگه به دلیل نا امنی جاده ها سفر کنسل شده…

 

بیشتر بخوانید:

سریال نجلا | اسامی بازیگران و خلاصه داستان و عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا