خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت پانزدهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار

ولیعهد در حال بیرون رفتن از قصر است که کاهون سر راهش سبز می شود و به او می گوید منظور یانگ جزیره کیونگی است و امیدوارم زودتر آن جا پیدا کنید.
ولیعهد بی توجه به حرف هایش حالش را می پرسد و او در سکوت می رود که فرمانروا و محافظش از دور آن ها را زیر نظر دارند.
فرمانروا عصبی به اتاقش می رود و به خدمتکار اعظم می گوید که همین الان باید به دیدار ملکه مادر برویم…
فرمانروا از ملکه می خواهد که همین الان بانو هان را به همسری اش برگزیند اما ملکه با زرنگی تمام او را آرام می کند و در آخر فرمانروا بهش التماس می کند هر طور که شده خانم هان را به همسری او دربیاورد.
هاگون با پدربزرگش حرف می زند و دموک به او می گوید که من دست تو را خونده ام و مثل احمق ها برخورد کردی…
ولیعهد قرارش را برای استاد اوبو تعریف می کند که افسر پارک به میان حرف هایش می پرد و با چرت و پرت گفتن همش استاد اوبو او را می زند و بقیه هم بدون هیچ حرفی نگاهش می کنند.
ژنرال ج هون به دیدار فرمانروا رفته است و قصد گذاشتن قرار شام با عالیجناب را دارد که استاد اوبو به میان حرف هایش می پرد و خودش او را به شام دعوت می کند و صدایی در می آورد که گویا رمزی است.
ملکه مادر از
ژنرال به دیدار مردی که همراه استاد اوبو است، رفته و او برایش توضیح می دهد که فرمانروای فعلی دروغین است و دست نشانده گروه پیونگسون است.
استاد اوبو در حال همراهی فرمانروا است و فرمانروا ازش می خواهد کمی با هم صحبت کنند. او می گوید که من شما را می شناسم ولی استاد اوبو چیزی به روی خودش نمی آورد که او را می شناسد و بهش می گوید به شما توصیه می کنم جسم و روحتون رو از آن خودتون کنید و فرمانروا هم می گوید بهتر است بیشتر از این پیش نروید و می رود.
تعدادی از اعضای گروه پیونگسون بسته ای برای عالیجناب برده اند و ملکه به کاهون می گوید که به اتاق خواب فرمانروا برود و ببیند که چه بسته ای برای او برده اند، کاهون در حال دیدن بسته است که صدای در می آید و فرمانروا کاهون را در بغل خودش قایم می کند تا پیشکار او را نبیند. بعد از رفتن پیشکار فرمانروا کاهون را بدون هیچ ماخذه ای به بیرون می فرستد.
کاهون به ملکه می گوید که چیز مشکوکی ندیدم و تنها یک گلدان ارکیده معمولی بود…
ژنرال ج هون به دیدار ملکه مادر رفته است و به او می گوید که فرمانروای فعلی، ولیعهد واقعی نیست که باعث جا خوردن ملکه می شود اما با آمدن اسم گروه پیونگسون او می گوید که دور از ذهن نیست و می پذیرد.
ژنرال ج هون به ملکه مادر می گوید که با نیرو های سواره اش می تواند به راحتی گروه پیونگسون را نابود کند و از او اجازه می خواهد.
دموک، هاگون دخترش را مامور می کند که از حرف های بین ملکه و ژنرال ج هون باخبر شود و به نظر می آید که حسابی ترسیده اند.
مردی که ژنرال را خبر کرده با استاد اوبو حرف می زن و می گوید او خاستار ملاقات با ولیعهد است که او می گوید انجام می دهم اما خودش هم علت آمدن یهویی ژنرال به پایتخت را جویا می شود که او می گوید خودم خبرش کردم و برای عالیجناب توضیح می دهم.
ولیعهد شبانه به دیدار ژنرال ج هون رفته است و او می گوید که هر چه سریع تر باید تمامی اعضای گروه پیونگسون کشته شوند اما استاد اوبو مخالف او است و می گوید از بین رفتن این گروه باید با درایت باشد و با حرف هایشان اجازه تصمیم گیری درست به او را نمی دهند و حسابی گیجش کرده اند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا