خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال نجلا شبکه ۳ + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت پانزدهم سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش می‌شود و داستانی پرکشش دارد. «نجلا» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و تهیه‌کنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی ‌پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال‌ سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.

قسمت پانزدهم سریال نجلا

نجلا و عمه اش به سراغ جابر می‌روند تا سراغ عبد عطا را از او بگیرند که جابر می‌گوید آن ها در همان محل قرار اول گیر بعثی ها افتادند و به ایران اخراج شدند که شیرین به عامر تیکه می‌اندازد و آن محل را ترک می‌کنند.
پدر بچه ای که نجلا به دنیا آورد قول می دهد که هرطور که شده است آن ها را به کربلا ببرد.
عبد و عطا در زندان هستند که عبد گذشته و حرف هایش را با نجلا‌ به یاد می آورد. امجد با چاقویی در دست از سلولش بیرون آمده است که عدنان از پشت به او حمله می کند و با ضربه زدن به پشتش او را بیهوش می‌کند.
جابر از نجلا می خواهد که ام شعیب و همراهانش با آن ها نروند اما نجلا می گوید صاحب آن مسیر کس دیگری است و هر کس که بخواهد می تواند بیاید.
عدنان به سراغ عبد و عطا می رود که باز از آن ها بپرسد نجلا از کدام مسیر به کربلا می‌رود که عبد حرفی نمی‌زند اما عطا پس از اینکه عدنان پایش را جا می اندازد لو می دهد که آن ها با اتوبوس رفته اند، که عبد پس از رفتن عدنان کلی بر سر عطا داد و بیداد می‌کند.
نجلا و زائران راه افتاده اند که جابر در راه متوجه ابویحیی می شود و پس از گذشت مدتی به نجلا می گوید من به جایی می روم و تا نیم ساعت دیگر برمی‌گردم اگر بعد از آن خبری از من نشد منتظر من نمانید.
عمه سلمه که به جابر شک کرده است به او می‌گوید که همراه عمو اکبر یا عامر برود اما او مقاومت می‌کند که باعث شک بیشتر عمه سلمه شود…
جابر به سراغ یحیی می رود که یحیی آمار مسیر هایی که در آن جا مامور است را به او می‌دهد که مسیر هاشمیه امن نیست و باید از مزیدیه بروند.
عطا به سراغ عدنان می رود و می گوید که عبد می خواهد مسیر رفتن آن ها را به تو بگوید اما شرطش این است که باید آن ها نیز همراهشان بروند که عدنان قبول می‌کنند و راه می افتند که در مسیر عطا و عبد با نقشه می‌توانند عبد را فراری دهند اما عطا باز هم گیر آن ها می افتد و عبد با دستبند آن ها را می‌برد.
عبد در مسیر از مردی کمک می خواهد که او را تا جایی ببرد تا جان چند نفر زائر مسیر کربلا را نجات دهد، پشت وانتی سوار می‌شود و خودش را زیر بوته های علف استتار می‌کند که در اولین مسیر تفتیش زخمی می‌شود اما می‌گوید که باید حتما به مسیرشان ادامه دهند…
زائران به محلی رسیدند تا استراحت کنند که عامر به سراغ نجلا می‌رود تا با او صحبت کند از نجلا حلالیت می‌طلبد نجلا به او می گوید می خواهد چیزی را به او بگوید و شاید دیگر هیچ وقت فرصتش پیش نیاید به عامر می‌گوید که حسین زنده است و کربلاست که می خواهم به دنبالش بروم.
عبد پس از رسیدن به محلی از ماشین پیاده می‌شود، راننده به او می‌گوید که بقیه اش را باید با پای پیاده برود، عدنان تمام مدت در تعقیب او بوده است اما بعد از پیاده شدنش او را گم می‌کند.
عبد پس از گذراندن مسیری طولانی در حالی که خسته و بی جون است به خانه ای پناه می‌برد، آن جا غذا می خورد و صاحب خانه به او می گوید استراحت کند تا بعد اذان صبح حرکت کند….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا