خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال نجلا شبکه سه + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش میشود و داستانی پرکشش دارد. «نجلا» به کارگردانی خیرالله تقیانیپور و تهیهکنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.
- قسمت چهاردهم سریال نجلا
شیرین با نجلا در راه کربلا صحبت میکند که چگونه عاشق نجلا شده است و از این که چگونه دلباخته عطا شده است می گوید که پدرش هم صندلی جلو مینی بوس نشسته است و گوش میدهد.
عمو اکبر از آقا یحیی می خواهد بایستد تا نماز بخوانند که با دست دست کردن های یحیی به ایست بازرسی میرسند که ماموران آن ها را پیاده میکنند و بعد از شک کردن به شیرین می خواهد او را بگردد که عمو اکبر به سمتش حمله میکند و ماموران او را دستگیر میکنند بعد از بی تابی کردن های بسیار یحیی که با بعثی ها هم دست است با دزدین طلا های عمه سلمه عمو اکبر را آزاد می کند.
عطا و عبد بعد از گذشتن از مسیر های طولانی بلاخره سوار یک ماشین میشوند و به مسیر دیوانیه میروند که در میان راه گیر عدنان می افتند و به پایگاه بعثی ها میروند. عدنان بعد از پرسیدن سوال هایی از عطا و عبد آن ها را به زندان میبرد تنها قصد او دانستن مسیری است که آن ها رفته اند تا به آن ها برسد.
امجد پا پی عدنان می شود که عبد را ببیند اما او آن را زندانی می کند و می گوید که تا زمانی که کارش با او تمام نشود او حق ندارد که آن ها را ببیند...
آقا یحیی آن ها را به محلی که می خواهد می رساند و آن ها به خانه ام شعیب میرود که میفهمند زنی زائو منتظر دکتر است که نجلا از راه رسیده است، عمه سلمه و شیرین به کمک نجلا می روند که سلمه او را میبیند که طلاهایش دست ابویحیی است او را بی شرف خطاب می کند و با چوب به سمتش حمله میکند.
پس از به دنیا اومدن بچه سلمه و شیرین به سراغ نجلا می روند و ماجرایی که پیش آمده است را برای او تعریف میکنند و نجلا می گوید کار عامر است و به سمت خانه می دود، همه به عامر شک دارند و او را مقصر خطاب می کنند و می گویند که تقصیر او است و او با بعثی ها هم دست است.
جابر از راه می رسد که متوجه صدایی از صندوق مینی بوس میشود و آن را باز میکند و بعد از فراری دادن یحیی به داخل میرود و اظهار میکند از چیزی خبر ندارد و با فیلم بازی کردن برای آن ها خود را بی گناه نشان میدهد و به قصد کشتن یحیی به سمت اتوبوس میرود که فرار او را نیز طبیعی جلوه دهد.
زائران به سمت خانه زائو میروند تا برایش اسم انتخاب کنند و در گوشش نماز بخوانند، نجلا می گوید که اسمش را حسین بگذاریم و به یاد پسرش گریه میکند.
جابر به سراغ یحیی میرود و با او صحبت میکند و میگوید این بار میبخشتش اما اگر تکرار کند خودش او رو میکشد و سرش را بیخ تا بیخ میبرد و به او میگوید برگردد و دیگر به دنبالشان نرود…