خلاصه داستان قسمت چهارم سریال نجلا از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت چهارم سریال نجلا را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال نجلا سریالی است در ۱۵ قسمت که در ایام اربعین از شبکه سه سیما پخش می‌شود و داستانی پرکشش دارد. «نجلا» به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور و تهیه‌کنندگی سعید سعدی ساخته شده است. خیرالله تقیانی ‌پور، از کارگردانان جوان و شناخته شده حوزه تئاتر است که بعد از ساخت فیلم تونل، اولین تجربه سریال‌ سازی خود را نیز با نجلا تجربه خواهد کرد.

قسمت چهارم سریال نجلا
قسمت چهارم سریال نجلا

خلاصه داستان سریال

شخصیت اصلی سریال، نجلا است و قصه پیرامون عبد با بازی حسام منظور و نجلا می‌گذرد. قصه سریال نجلا ‌در سال ۵۸ می گذرد و دختری به یک پسر عاشق در آن اوضاع آشفته و نا امنی ها وعده ای می دهد که طی آن اگر پسر بتواند او را از مرز رد کند و به زیارت اربعین برسد، در قبال عشقش به او پاسخ مثبت می دهد، اما همه اینها در طول مسیر دست خوش اتفاق‌هایی می شود.

اسامی بازیگران

حسام منظور، سارا رسول‌زاده، ملیکا شریفی‌نیا، مصطفی ساسانی، سوگل طهماسبی، جواد پورزند، علی غابشی، مرتضی شاه‌کرم، وحید نفر، بدرالسادات برنجانی، محسن پوشانی، محسن سلیمانی، سجاد دیرمینا، ابراهیم گله‌دارزاده و (با هنرمندی) هدایت هاشمی، سیدمهرداد ضیایی و آزیتا حاجیان گروه بازیگران این پروژه تلویزیونی را تشکیل می‌دهند.

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال نجلا

عطا از باجه به مغازه شیرین اینا زنگ میزنه اما پدرش برمیدارد، عطا با تغییر صدا اورا به بیرون مغازه میفرستد و بعد با شیرین صحبت میکند تا درباره نجلا برای عبد بپرسد اما هنوز حرفی نزدن پدرش برمیگردد و عطا با شیرین قرار میگذارد تا همدیگرو ببینند. بعدازظهر که همدیگر را میبینند عطا به شیرین میگه که قرار است دوباره بره سرمرز و قول میده که وقتی یه پولی دستش اومد دیگه نرود، از شیرین درباره نجلا میپرسد که شیرین میگه که نامزد نداره اونی که عبد دیده خواستگار سمج نجلاست که اصلا نمیخوادش و شیرین به عطا مقداری پول میدهد که فعلا دستش خالی نباشد عطا اول قبول نمیکند اما بعدش قبول میکند. آخر شب عبد میپرسد که شیرین چی گفت و عطا میگه یه خبر خوب دارم یه بد، خوبه اینکه اون نامزد نجلا نبوده خواستگارشه که نجلا هم نمیخوادش خبر بد اینکه که چند روز دیگه محرمه باید صبر کنی تا محرم و صفر تموم بشه بعد اگه میخوای بری خواستگاری. فامیل عبد دم در خانه عطا میاد که عطا میترید و فکر میکنن که فهمیدن جنس قاچاق داریم اومدن سراغمون که عبد میگه نه فامیل منه و میرود، ازش میپرسد که چرا پیش شیخ رفتی ماجرای صمدی نگفتی بهش که ریش سفیدی کند رضایت بدهد شوهر ثریا بیاد بیرون که عبد ماجرای نجلارو میگه و میگه واسه این نمیخواستم شیخ چیزی ازین ماجرا بفهمد که فامیلش ازین خبر خوشحال میشود.

فردای آن روز عبد به سمت خانه نجلا میرود که میبیند دوباره عدنان جلو در خانه نجلاست و وقتی نجلا به داخل میرود جلوی عدنان را میگیرد و بهش میگه که چرا مزاحمش میشی و باهم درگیر میشوند که از هم جداشون میکنند. عبد و عطا با ماشین به دنبالش می افتند و در یک موقعیت عبد با ماشین آروم بهش میزند و دست و پایش را میبندد وقتی عدنان بهوش میاد دست و پایش را باز میکند و به محض اینکه ماشین می ایستد فرار میکند. فردای آن روز عبد به بیمارستان میره و به نجلا میگه که میخواد باهاش صحبت کنه باهم به حیاط میروند و بهش میگه که چرا دوباره اومدی اینجا؟ مگه حرف تو سرت نمیره؟ عبد میگه حرف تو سرم میره ولی چیکار کنم که دلم حالیش نیست و بهش میگه که از وقتی سرمو بخیه زدین و شمارو دیدم عاشقتون شدم که نجلا میگه این حرف منطقیه که هرکی من اینجا سرشو بخیه زدم و پانسمان کردم فرداش پاشن بیان خواستگاریم؟ عبد میگه من هرکسی نیستم نجلا میگه جواب من نه هست عبد میگه به این زودی جواب منو میدی اونم نه؟ نجلا میگه بزار من الان بهت بگم که من یکبار ازدواج کردم و یه بچه ام دارم، عبد میگه داری شوخی میکنی که نجلا میگه نه و میر تو بیمارستان…

 

بیشتر بخوانید:

سریال نجلا | اسامی بازیگران و خلاصه داستان و عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا