خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی تو در بزن + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی تو در بزن (تو در خانه ام را بزن) را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی تو در بزن به تهیه کنندگی شرکت  MF Yapım از شبکه Fox TV پخش می شود و کارگردانی آن به عهده کارگردان مشهور و خوشنام ترک اوندر میهلار Ender Mıhlar میباشد. هانده ارچل و کرم بورسین که نقش های اصلی داستان را به عهده دارند مهمترین دلیل جذابیت این سریال است. ( Sen Çal Kapimi ) یا همان تو در خانه ام را بزن شنبه ها از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ترکیه به مدت ۱۳۰ دقیقه از شبکه فاکس پخش میشود.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی تو در بزن
قسمت ۱۰۰ سریال ترکی تو در بزن

خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی تو در بزن

پنج ماه گذشته و ادا و سرکان میرن پیش دکتر برای سونوگرافی. دکتر میگه از همه نظر سالمه و اگه بخواین میتونم جنسیتشو بهتون بگم. سرکان دوست داره بدونه ولی ادا میگه ندونیم تا روز زایمان. ادا و سرکان درباره وضعیت کار کردن ادا باهم بحث میکنن که ادا میگه زیادی شلوغش میکنی من خوبم مشکلی ندارم میخوام کارارو زودتر پیش ببرم بعد زایمان استراحت کنم، سرکان میگه زودتر پیش ببری یعنی چی؟ اینجوری به خودت صدمه میزنی. ملو و بوراک نشستن در حال بستنی خورردن هستن که ملو میگه قرار برم یه سر بزنم به خانواده ام، بوراک میگه نمیخوای منو با خانوادت آشنا کنی؟ ملو میپیچونه و میگه مسیر دوره فقط خستگی داره بخوای بیای تا اونجا و حرفو عوض میکنه که بوراک میگه این بحث هنوز تموم شده که ملو میگه آره بعدا حرف میزنیم پاشو بریم. سرکان از عکس سونوگرافی عکس گرفته و به انگین میگه به نظرت جنسیتش چیه؟ و بهش میگه یه راهی پیدا کن بفهمیم دختره یا پسر؟ انگین میگه خب به ادا بگو میخوای بدونی که سرکان میگه ادا دوست نداره بدونه میگه سورپرایز بشه واسمون. انگین میره پیش دوست های پارکش و بهشون روش های سنتی میگن که اگه ترشی بخوره دختره اگه شیرینی بخوره پسر و روش هایی دیگه از قبیل این . ادا و ملو با آیفر تو حیاط خانه نشستن و درباره بوراک حرف میزنن و آیفر میگه باید تست بگیریم ازش ببینیم آدم درستیه تو رابطه یا نه و براشون توضیح میده.

سرکان پیش ادا میره که بعد از چند دقیقه آیدان و سیفی میان و برای ادا شیرینی و ترشی میارن که ادا از جفتش میخوره که سرکان از این سر درگمی کلافه میشه. آیدان میگه یادگار خانم قرار فردا بیاد منو از تو خواستگاری کنه که سرکان مخالفت میکنه ولی ادا خوشحال میشه و راضیش میکنه.بوراک تو کافه نشسته و میخواد نتایج را ببیند که تو دانشگاهی قبول شده یا نه؟! ملو پیشش میره و باهم میبینن که قبول شده با ۷۵% بورسیه که کرم ناراحت میشه و میگه ۲۵% دیگه را چیکار کنم؟ ملو میگه ما کمکت میکنیم ولی کرم زیربار نمیره و میگه به کسی چیزی نگو سال دیگه دوباره باید شرکت کنم، بوراک از ملو میشنوه و میره با کرم حرف میزنه تا متقاعدش کنه بره دانشگاه. مراسم خواستگاری آیدان برگزار میشه و یادگارخانم یه انگشتر خانوادگی را بهش میده. شب ادا و سرکان از حرف ها و رفتار کیراز متوجه میشن که داره حسودی میکنه به بچه تو شکم ادا. فردای آن روز بوراک میره کافه که آیفر و ملو اولین تست که خوردن بامیه ست را انجام میدن. اول بوراک نمیخورد ولی بعدا که ناراحتی ساختگی ملو را میبینه میخوره و میگه فقط به خاطر تو. ادا و سرکان به شرکت میرن و بعد از چند دقیقه اردم میاد تو که سرکان میگه چرا اومدی اینجا؟ اردم میگه گفتم شاید دلتون تنگ شده. همه بهش یه چیزی یگن که بره ولی انگین ماجرایی را میگه که اون شرکت ماله پدر اردم و در واقع مال اردمه پدرش گفت در ازای کار تو ملکم، اردم را هم به کار بگیرین یه چیزی یاد بگیره. بعد از مدتی ادا میره پیش دکترش. وقتی ادا به شرکت برمی گرده، میره بهش میگه دکتر گفته بچه مون پسره. سرکان جا میخورد و میگه مطمئنی؟

شاید اشتباه گفته چون بچه پریل را هم میگفتن دختره ولی پسر شد، ادا میگه سرکان دکتر بهم گفت بچه پسره. سرکان ذوق میکنه و قربون صدقه ادا و بچه تو شکمش میره که یکدفعه کیراز میاد داخل اتاق و میگه مامان بابا من یه تصمیمی گرفتم. ادا و سرکان میپرسن چه تصمیمی؟ کیراز میگه من میخوام با جان ازدواج کنم مثل خاله بازی، ادا و سرکان جا میخورن و میگن این چیه که گفتی؟ یعنی چی؟ سرکان میگه دیگه این حرفو نمیزنی. کیراز میگه چرا؟ ما تصمیم گرفتیم‌. جان پیش پریل و انگین میره و میگه مامان بابا من میخوام با کیراز ازدواج کنم. آنها هم شوکه میشن و میگن این حرفو از کجات درآوردی؟ اصلا امکان نداره و با جان میرن پیش سرکان و ادا‌. به محض ورود به اتاق سرکان به انگین میگه به پسرت ازدواج کردن یاد دادی؟ از اونجایی که خیلی ازدواجی و به چیز دیگه ای فکر نمیکنی جزء ازدواج این چیزارو تو بهش یاد دادی، انگین میگه یجوری میگه انگار فقط من ازدواج کردم. سر این موضوع باهم کل کل میکنن. جان میگه من و کیراز میخوایم بریم خونه خودمون پریل میگه بله که میشه کیراز بیاد خونه ما، ادا هم میگه جان هم میتونه بیاد خونه ما ولی جان و کیراز میگن ما خونه واسه خودمون میخوایم. سرکان میگه من درستش میکنم و با انگین و بچه ها میرن به خانه آیدان خانم و ماجرارو بهشون میگن. آیدان میگه من ازشون مواظبت میکنم خیالتون راحت. کیراز و جان با سیفی میرن پیش کرم و به کرم میگه ما میخوایم ازدواج کنیم کرم میخنده و میگه میدونین ازدواج چیه؟ آنها میگن آره یعنی تو یه خونه باهم زندگی کردن اینجوری میتونیم کلی باهم بازی کنیم. کرم با سوخی میگه عروسیتون کی هست؟ جان میگه دربارش فکر نکرده بودیم کیراز میگه من انگشتر ندارم حالا چیکار کنیم؟ کرم و سیفی میخندن.

کرم در حال پول جور کردن است که بتونه به دانشگاه بره. جان در حال گشتن تو خونه است که یه انگشتر پیدا میکنه و میره میده به کیراز. آیدان دنبال انگشترش میگرده ولی هرچی میگرده پیدا نمیکنه، به سیفی میگه تا بگرده و در آخر به کمال و یادگار خانم خبر گم شدن انگشتری که یادگار خانم بهش هدیه داده بود را بهشون میده و کمال به مادرش میگه نگران نباش من پیداش میکنم. سیفی و آیدان فکر میکنن که احتمال داره کرم برداشته باشه که با پولش بره دانشگاه. بوراک پیش کرم میره و بهش میگه من پول دانشگاهتو میدم کرم اول قبول نمیکنه ولی بعد میگه به یه شرط پولشو بعدا بگیری ازم بوراک قبول میکنه و میگه ولی به کسی چیزی نگو بین خودمون باشه. آیفر و ملو قصد دارن بوراک را امتحان کنن به خاطر همین ازش یکسری کارها میخواد بکنه و در آخر بوراک سربلند از امتحان بیرون میاد.  سرکان از خواب بیدار میشه میبینه ادا نیست و به شرکت میره میبینه اونجاست. ازش میخواد بره خانه از تو خانه تمام کارهاشو بکنه ولی ادا میگه من همینجا راحتم. سرکان میگه تو برو خونه از اونجا کار کن منم به جاش تو انتخاب اسم دخالت نمیکنم، ادا میگه قبول میخوام اسمشو بزارم شین تو زبان چینی یعنی قلب سرکان قبول نمیکنه ادا هم همونجا میمونه و هندزفری میزاره تو گوشش و کاراشو میکنه، سرکان به اردم میگه بره یه کاری کنه تا ادا اونجا نمونه. اردم به بولدوزر میگه بیاد زمینو بکنه برای فاضلاب، اینترنت قطع میکنه ولی ادا همونجا میمونه و نمیره.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا