خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی قهرمان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۰ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان  سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی قهرمان

خلاصه داستان سریال قهرمان

فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…

قسمت ۱۰۰ سریال ترکی قهرمان

فیرات وارد رینگ می شود و مقابل مک واردی قرار می گیرد. مسابقه شروع می شود و فیرات جلو می رود و اصلا اجازه پیش روی به مک واردی نمی دهد و مقابل ضربات مشت او جاخالی می دهد و ضربه هایی محکم به بدن و سر او می زند. راند اول تمام می شود و همه از اینکه فیرات مسابقه را انقدر پر قدرت شروع کرده هیجان زده می شوند. راند بعدی باز هم فیرات با مشت هایی که مک واردی می زند او را گیج می کند و مک واردی خودش هم از این قدرت فیرات تعجب می کند. مسابقه به  آخر هیجان خودش رسیده و همه منتظر پیروزی قفقاز هستند. ظفر و کادو در گوشه ی رینگ با هیجان توصیه های لازم را به فیرات می دهند و فیرات پر قدرت ادامه می دهد تا اینکه مربی مک واردی خواستار اتمام راند می شود. همه از این بابت خوشحال می شوند و می دانند که راند بعدی پیروزی فیرات حتمی است. فیرات هم به ظفر و کادو می گوید که خوب میداند چه کار می کند و دیگر این راند راند اخرش است. اما مک واردی با شروع راند، مشت محکمی به قسمت بخیه خورده ی شکم قفقاز و بعد هم به سرش می زند که باعث می شود قفقاز گیج شده و روی زمین بیفتد. ظفر و کادو فریاد می زنند و از او می خواهند که بلند بشود. داور مشغول شمردن شماره ی پایان می شود که قفقاز دوباره سرپا می شود و مسابقه را از سر می گیرد. مک واردی بار دیگر به او ضربه ی محکمی می زند و عمدا به سمت کبد او ضربه می زند که باعث می شود باز هم فیرات روی زمین بیفتد اما زود خودش را جمع می کند و این باعث عصبانیت بیشتر مک واردی می شود… مسابقه با خستگی و هیجان زیاد تا راند هفتم پیش می رود. فیرات که خیلی خسته شده به ظفر می گوید که این راند دیگر راند آخر است. هردو مقابل هم می روند و ضربات محکمی نثار یکدیگر می کنند. مک واردی هم مشت های محکمی به سر و صورت فیرات می زند و او را گیج می کند اما فیرات او را به سمت گوشه ی رینگ می کشاند و گیر می اندازد و پشت سر هم به او ضربه های محکمی می زند. ظفر و کادو فریاد می زنند و از او می خواهند به خاطر گونش مسابقه را تمام بکند.

فیرات ضربه ی معروف ۳۲۰ خودش را به صورت مک واردی می زند و او را نقش زمین می کند. مسابقه تمام می شود و فیرات قهرمان جهان می شود. همه با خوشحالی و ذوق او را تشویق می کنند و ظفر و کادو فیرات را در آغوش گرفته و اشک می ریزند. ظفر رو به خبرنگار می گوید به خاطر این که در این راه همراه قفقاز بوده افتخار می کند و فیرات در حالی که خسته است و نفسش به شماره افتاده رو به دوربین از استاد یامان و ظفر و همه تشکر می کند و بعد رو به گونش می گوید که خیلی دوستش دارد… موقع بلند کردن کمر قهرمانی فرا می رسد و کمر را به دست فیرات می دهند. فیرات حال خوبی ندارد و مدام سرش گیج می رود اما خودش را سرپا نگه داشته است. همه منتظر او هستند اما کمر از دست او روی زمین می افتد و بعد پشت سر آن خودش هم زمین می افتد. ظفر با فورا با نگرانی به سمت او می رود و دکتر را صدا می زند. سلوی و کرم و نسلی گونش هم از تلوزیون با نگرانی این صحنه را تماشا می کنند و نمی دانند چه شده و گریه شان می گیرد. دکتر از فیرات قطع امید می کند و می گوید که تمام کرده. ظفر با گریه از فیرات می خواهد که سرپا بشود و اسم او را با گریه فریاد می زند.

ظفر و بقیه سر خاک فیرات که نزدیک مزار یامان است می روند و ظفر کمربند قهرمانی را بین دو مزار می گذارد. گونش با ماژیک روی سنگ قبر پدرش می نویسد: قهرمان قفقاز… و ظفر در دلش با فیرات صحبت می کند و می گوید: «جات خیلی خالیه داداش.. بعد از تو ماتادور بدون هیچ باختی قهرمان شد و سونا هم دیگه برنگشت. قبر کناری تورو از الان خریده که بعدها پیش تو دفن بشه… راستی من دارم بابا میشم. یه پسر که از تو دارم و یه پسرمم تو راهه. داداش گونشش اسمشو یامان فیرات گون آلتای گذاشته… با رفتن تو نیمه من رفت و با نیمه ی دیگه م سعی میکنم مواظب امانتی هات باشم… » بعد در حالی که توی حال خودش است زمزمه می کند: «مامانت کیه… بابات کیه… » گونش به ظفر خیره می شود و می گوید: «مامانم هم گونشه بابام هم. » همه با تعجب به گونش خیره می شوند و ظفر با هیجان می پرسد: «تو کی هستی؟ » گونش با جدیت می گوید: «من قفقازم.. » ظفر با خوشحالی دستان او را در دست میگیرد و مشت می کند…

پایان…
۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا