خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

وقتی میران و ریان در اتاق تنها می شوند، ریان می گوید: «من یک لحظه هم به طلاق از تو فکر نکردم… سعی میکنم دلخوری هایت را رفع کنم و روی زخم هایت مرهم باشم. » اما میران با ناامیدی می گوید: «من همیشه به تو اعتماد داشتم ولی حالا نمیدانم در ذهن تو چه می گذرد. آن روز سخت ترین روز زندگی من بود در حالی که از گذشته مادرم آگاه شده بودم تو بدترین حرف ها را به من گفتی و داغونم کردی. بعد از این نمیدانم چطور به هم اعتماد خواهیم کرد. » و از اتاق خارج می شود. ریان نگران است که نکند میران را برای همیشه از دست بدهد. میران به اتاق الیف می رود و از او می خواهد که به لندن نرود. الیف تصمیمش را گرفته و در آخر از میران می خواهد بعد از رفتن او بیشتر مراقب ریان باشد و این حرف او میران را نگران می کند. همه اهل خانه خودشان را برای مراسم خواستگاری یارن آماده می کنند اما هازار از این که در مورد افتادن از پله دروغ گفته و میران را باعث آن معرفی کرده در حالی که میران برای نجات او خونش را داده بوده احساس شرمندگی می کند و خودش را سرزنش می کند.

زهرا می گوید: «باعث این دروغ من بودم و مقصر من هستم و خودم هم درستش خواهم کرد. » اما هازار می گوید: «میران پسر بدی نیست من در چشمان او رحم و شفقت را دیدم. او گول حرف های عزیزه را خورده وگرنه تا به حال من را کشته بود. » زهرا بدون این که هازار را در جریان قرار بدهد آماده می شود و به عمارت اصلان بی می رود و گل خانم هم مادرش را تعقیب می کند. جهان آزاد را به گوشه ای می کشاند و می گوید: «میدانم نگران ریان هستی که عزیزه بلایی سرش نیاورد. ما هم باید بدی هایی که در حق ریان انجام دادیم را جبران کنیم. چاره این کار این است که با الیف ازدواج کنی. در آن صورت عزیزه از انتقام خواهد گذشت. » آزاد به فکر فرو می رود. زهرا در خانه اصلان بی، به میران و ریان می گوید که او هازار را مجبور کرده بوده تا بگوید میران هازار را هل داده است. بعد هم از میران عذرخواهی می کند و می گوید: «عزیزه را بالای سر هازار دیدم که میگفت تا وقتی درد از دست دادن فرزندت را نکشی اجازه نخواهم داد از دنیا بروی و من هم ترسیدم بلایی سر ریان بیاورد. » عزیزه از پشت در گوش می دهد و ریان داد می زند: «با این کار تو کم مانده بود میران و پدرم را از دست بدهم. این دفعه نمیبخشمت. از این به بعد در زندگی من دخالت نکنید. »

زهرا از عمارت خارج می شود و میران به اتاق عزیزه رفته و درمورد صحت حرف های زهرا می پرسد. عزیزه می گوید: «درست می گوید. او تنها مادری نیست که از دخترش حمایت می کند. من هم برای حمایت از تو تهدیدشان کردم و اصلا پشیمان نیستم. » بعد از رفتن زهرا، گل خانم که در آشپزخانه پیش اسما است به بغل میران می پرد و می گوید که مادرش را تعقیب کرده و سپس با میران قایم باشک بازی می کند و در اتاق عزیزه داخل کمد او قایم می شود و عکس جوانی عزیزه را پیدا می کند. ریان کنار میران می ایستد و می گوید: «میدانم ذهنت درگیر است و نمیخواهم گل خانم باعث اذیتت بشود. » میران جواب می دهد: «وجود گل به من آرامش می دهد… بگذار هرجور که دوست دارد بچگی کند تا وقتی بزرگ شد مثل ما او را هم ناراحت خواهند کرد. » سپس هردو به دنبال گل می گردند و عزیزه با شنیدن حرف های آنها زیر لب می گوید: «حالا می توانید با هم خوش باشید. وقتی گونول و الیف را به خارج فرستادم از همانجایی که بازی نصفه مانده ادامه خواهیم داد! » میران و ریان گل را به عمارت شاداغلو برمی گردانند.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا