خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی خواهران و برادران

عمر و آسیه به خانه جمیله رفتن و حالشو میپرسن آنها میگن حالت خوبه؟ شنیدم اینجارو تولگا اجاره کرده آره؟ جمیله تایید میکنه و میگه ولی اجاره هاشو خودم میدم آسیه میگه فکر کردی با پولی که تو میگیری میتونی اجاره اینجارو بدی؟ عمر میگه حرف تولگارو باور کردی؟ همونجوری که حرف های قبلیشو باور کردی! سپس بعد از کمی حرف زدن باهاش از اونجا میرن که تولگا رفتن اونارو میبینه و تو فکر میره. وقتی بالا میره به جمیله میگه واست غذا گرفتم گفتم داری وسایل خونه را جابه جا میکنی فکر غذا نباشی. سپس وقتی میبینه جمیله پکر شده ازش میپرسه که چیشده؟ جمیله میگه تو منو نا امید نمیکنی نه؟ تولگا میگه معلومه که نمیکنم تو تنها کسی هستی که من واقعیو میشناسی جمیله ازش قول میگیره ناامیدش نکند آسیه و عمر به خانه بر می گردند و از وضعیت امل که مریض است به هم میریزن اورهان به اونجا میاد و وقتی امل را میبیند که مریض شده کلافه میشه و به خاطر وضعیتشون ناراحت میشه. عمر و اورهان وقتی از از خانه بیرون میرن هالوک صاحب جدید خانه بهشون میگه که باید یه اجاره نامه جدید وضع کنیم و اجاره را بیشتر کنیم اورهان سعی میکنه از این کار منصرفش کنه اما هالوک میگه یا باید اجاره را بیشتر کنی یا تخلیه کنی. اینجوری نمیشه اونا کلافه میشن. اوگولجان و هاریکا به سر صحنه رفتند و با پوشیدن لباس های آنها نقش سیاهی لشکر را بازی می کند بعد از تمام شدن کارشان به کافه می روند تا استراحت کند مردم از لباس های آنها خوششون میاد و باهاشون عکس میگیرن و روی میز برایشان پول می گذارند آنها خوشحال می‌شود و موقع برگشت هم لباس ها را ازشون قرض می گیرند. اوگولجان پول ها را می شمارد که هاریکا میگه اگه یک ماه هر روز هم کار کنیم پول مدرسه جور نمیشه و حالش گرفته می شود.

هاریکا وقتی به خانه بر می گرده و سوزان بهش میگه که رسول به عنوان اینکه او دستیارش شده و او نیز شریک آکیف در مدرسه ست برای ثبت نام احتیاج نیست پول بدهد هاریکا حسابی خوشحال میشه و او را در آغوش می گیرد و باور کرده که معجزه رخ داده. عمر به همراه مظلوم به مبل فروشی رفته است تا برای جابجایی دکوراسیون مشغول به کار بشن تولگا که عمر را تعقیب کرده بود به آنجا می روند و از دور آنها را زیر نظر می گیرد. سر میز شام دوروک حوصله ندارد و به اتاقش می رود در نبودش تلفنش زنگ میخورد و نباهت با دیدن اسم آسیه رد تماس می کند آسیه کلافه می‌شود و بهش پیام می‌دهد و میگه من برای تکالیف بهت زنگ زده بودم نباهت پیام را پاک میکند و وقتی دوروک برای برداشتن تلفنش به آنجا میره نگاهت از زنگ و پیام آسیه بهش چیزی نمیگه. تولگا به مغازه می رود و با عمر صحبت می کند و ازش میخواد تا درباره او و رابطه اش با جمیله دخالت نکند عمر اعتنایی نمیکنه و میگه نمیزارم جمیله را اذیت کنی و بهش صدمه بزنی انها با همدیگه درگیر می‌شود و حین درگیری وسایلی می‌افتد و می شکنند مظلوم از راه میرسه و تولگا را از آنجا بیرون می کند. عمر با دیدن اتیکت ظرف هایی که شکسته متوجه می شود که ۲۷ هزار دلار بدهکار شده سپس با کلافگی به طرف خانه برمیگرده فردای آن روز ماجرا را برای آسیه تعریف می کند آسیه از این که تولگا بهشون صدمه زده و بدهکارشون کرده عصبی و کلافه می شود عمر میگه باید به رابطه جمیله و تولگا کاری نداشته باشیم وگرنه برایمان درد سر میشود سپس ادامه میده و میگه باید این پول و هم جور کنیم وگرنه صاحب مغازه ازمون شکایت میکنه آسیه به عمر میگه برای نظافت باید به خونه ای برم امل را هم با خودم میبرم اونجا کمی گرم بشه.

دوروک قبل از رفتن به مدرسه به آسیه زنگ می زند تا برای تکلیفشان حرف بزنه اما آسیه به خاطر جواب ندادن به تماس شب گذشته اش قطع میکنه و جواب نمیده او کلافه و عصبی میشه. تو مدرسه هاریکا پیش اوگولجان میاد و بهش میگه که مادرش مشکل را حل کرده و پول مدرسه را داده اوگولجان هم حسابی خوشحال میشه هاریکا دستان او را میگیرد و پیشنهاد دوستی می دهد اوگولجان شوکه میشه و با خوشحالی قبول میکنه و باورش نمی شود. عمر آسیه و آیبیکه با تعجب به آنها نگاه می کنن. دوروک پیش آسیه میاد و باهاش بحث میکنه که چرا به تماسش پاسخ نداده او میگه به همون دلیلی که تو جواب ندادی دوروک تلفنش را نشون میده و میگه کسی به من زنگ نزده نه زنگ نه پیام و تلفنش را به آسیه نشون میده اما آسیه بهش میگه ولی من هم زنگ زدم هم پیام دادم. دروک بهش میگه تا کی میخوای این مسخره بازی را ادامه بدی؟ قبول کن که مقصر عموی تو بوده و باید بیای از من معذرت خواهی کنی و ازم خواهش کنی تا تو رو ببخشم و باهات برگردم در غیر این صورت دیگه من کوتاه نمیام تو هر موردی کوتاه اومدم تو این مورد نمیام آسیه میگه عموی منم از قصد این کار را نکرده اتفاق بوده دوروک میگه باشه پس قید نمره این درسو هم میزنیم و صفر میگیریم و با بیخیالی از اونجا میره آسیه کلافه میشه و او را پررو خطاب میکند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا