خلاصه داستان قسمت ۱۰۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۰۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۱۰۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱۰۷ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

چینار با اون کمدین خیابانی حرف میزنه و باهاش آشنا میشه اون استنداپ کمدین که اسمش فرید هست از کارش و اینکه چجوری اخراج شده و به جایی رسیده که تبلیغ رستوران انجام میده به چینار میگه. در آخر چینار بهش میگه پاشو بریم یه جا من یه کاری می کنم که امشب تو روی سن نمایش اجرا کنی، فرید میگه چه جوری؟ کجا؟ چینار بهش میگه اونو بسپار به من و به طرف همون کلوپی میره که ازش اومده بود. دجله و کراج دوربینی که توی سالن تئاتر هستش را چک میکنند تا ببینن چیزی از افتادن بائلا از روی سن میفهمن یا نه. با دیدن فیلم متوجه میشن که بورجو، بائلا را مسموم کرده بود. باریش به دنبال دجله میره تا باهم دیگه به خانه برگردن باریش از دجله میپرسه روزتو چه جوری گذروندی؟ خوب بود؟ دجله بهش میگه انقدر روز بدی داشتم و سخت بود که باورم نمیشه که تموم شد بهترین قسمتش مال زمانی بود که با ایرم شام می‌خوردم. ازش میپرسه که مگه چیکار کردین که بهت خوش گذشته؟

میگه یکسری حرف های دخترونه زدیم درباره دوست پسر قبلیش با هم حرف زدیم مثل اینکه دیوانه وار عاشق همدیگه بودن باید می بودی تا میدیدی چه جوری چشماش برق میزد. سپس باریش پیش دجله میمونه، بعد از خوابیدن باریش دجله وبلاگ ایرم را که درباره اش باهم حرف زده بودن میخونه تو اون وبلاگ ایرم از زمانی که می خواست از زندگی باریش بیرون بره نوشته و از تمام احساسش نسبت به او گفته. دجله با خوندن اون وبلاگ اشک میریزه و گریه می کنه. چینار فرید را با خودش به اون کلوپ میبره فرید روی سن میره و اجرا میکنه همه کسانی که تو کلوپ هستند از استنداپ کمدی فرید خوششون میاد و شروع می‌کنند به خندیدن چینار هم شروع میکنه به فیلم گرفتن از فرید اما فرید بعد از کمی اجرا کردن خجالت میکشه و از آن جا میره. فردای آن روز چینار وقتی از خواب بیدار میشه آرزو را به زور بیدار میکنه و میگه باید بریم سر فیلمبرداری کارگردان زنگ میزنه الان اما چشمش به گوشیش میوفته و میبینه فیلمی که از فرید آپلود کرده حدود ۳ میلیون نفر دیدن و حسابی خوششون اومده و به طرف آژانس میره.

پریده در حال رفتن به آژانس هست که دکتر بهش میگه جنید دوتا از رگ های قلبش بسته است باید خیلی مراعات کنه پریده میپرسه یعنی نمیتونه بدوعه؟ دکتر بهش میگه احتمالش خیلی کمه امکان داره بمیره پریده به سرعت پیش جنید میره تا جلوی بازیشو بگیره. چینار وقتی آژانس میرسه همه از فیلمی که تو فضای مجازی گذاشته بود حرف می‌زنند و می‌گویند این پسر را از کجا پیدا کردی؟ طغرل خبر استندآپ کمدین جدید چینار را به جیدا میگه او حسابی خوشحال می شه و کنجکاو می شه و میگه این فیلمو برای من بفرست تا ببینم چیه. کراج به چینار تبریک میگه ،جیدا ازش میپرسه که بگو که باهاش قرارداد بستی؟ چینار بهش میگه خیالت راحت قرارداد می‌بندم باهاش اما امراه را صدا میزنه و بهش میگه بدبخت شدیم. او ازش میپرسه چی شده؟ چینار میگه من فقط اسم اون پسرو میدونم شماره و آدرس ازش ندارم باید بریم تا زودتر پیداش کنیم و با همدیگه به همان جایی که چینار او را دیده بود میرن و همه جا رو میگردن.

باریش و دجله به محل عکس برداری میرن قبل از شروع کردن به عکس برداری دجله پیش ایرم میره و بهش قسمتی از نوشته هاش تو وبلاگ را که پرینت گرفته میده و میگه حالا که نمیتونی باهاش حرف بزنی حداقل این نوشته را بهش بده. باریش به خاطر اینکه از اون دختر بدش میاد اصلاً عکس هاش خوب نمیشه و کارگردان بهش میگه جوری که می خوام عکستون نمیشه کمی به هم نزدیکتر بشین و حستونو به ما هم انتقال بدین. چینار و امراه بعد از کلی چرخیدن و پرس و جو کردن فرید را پیدا می کنن و چینار با خوشحالی او را در آغوش میگیره و میگه کجا بودی کلی دنبالت گشتم! و با همدیگه به طرف آژانس راهی میشن. پریده خودشو پیش جنید رسونده و میگه تو نباید این بازی را انجام بدی ممکن هستش که بمیری جنید! او بهش میگه این فرصت رو از دست نمیدم . پریده بهش می‌گه من نمیزارم بازیکنی همان موقع جیدا پیشش میره و میگه اما من میزارم پریده باهاش بحث میکنه و میگه متوجه نیستی؟

امکان داره جونشو از دست بده اما جیدا میگه اما میبینی که حالش خوبه همان موقع عوامل فریاد میزنن و میگن که زنگ بزنین به امبولانس پریده به سرعت خودشو پیش جنید میرسونه. کراج به بیمارستان رفته تا به ترخیص بائلا کمک کنه اونجا بهش میگه که دوربین های مداربسته تئاتر را دیدیم فهمیدیم بورجو مسمومت کرده بود سپس وقتی بائلا تو ماشین میشینه کیف بائلا را تو صندوق میزاره که بهش میگه از تو کیفش براش چیزی بیاره. کراج تو کیفش داروی مسموم کننده را میبینه و متوجه میشه که کار خودش بوده. چینار با امراه فرید را به آژانس می‌برن اما از همان در ورودی همه آنها را یجوری نگاه می‌کنند آنها وقتی به اتاق چینار میرن متوجه مردی میشن که اونجا نشسته. آن فرد خودشو پدر فرید معرفی می کنه و به چینار میگه من نمیزارم که فرید استندآپ‌ کمدی بشه و تمام زندگی خانواده اش را برای همه تعریف کنه. چینار بهش میگه فرید کاری که بخوادو انجام میده شما نمیتونی برایش تصمیم بگیری! اما پدر فرید مقابلش قرار میگیره و میگه من نمیزارم.

باریش و ایرم راند بعدی عکسبرداری هستند. دجله کت های آنها را دستشون گرفته که تو استراحت دجله میره پیش آنها و بهشون میگه سردتون نیست؟ نمیخوای اینا رو بپوشین؟ اما آنها میگن نه هوا خوبه لازم نیست وقتی ایرم نزدیک شدن باریش را به دجله میبینه نمیتونه طاقت بیاره و به بهانه رفتن به اونجا آنها را از هم دور میکنه. دجله در حال نگاه کردن به ژست های آنها است که یکدفعه برگه ای که به مردم داده بود که به دوست پسر قبلی اش بده را میبینه که از جیب کت باریش میوفته تو فکر فرو میره و تازه میفهمه که چرا باریش اونقدر از بازی کردن با ایرم دوری می کرد درباره‌اش عصبانی می شد حسابی حالش بد میشه و با چشمانی پر از اشک به آنها نگاه میکنه…

بیشتر بخوانید؛

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا