خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای می باشد. در این مطلب برای خواندن خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۱۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۱۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۱۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

گونش بعد از پیدا کردن حلقه اش به کمک دوستش در کافه به طرف خانه میره. جیلان با پسرش امید شبانه به موسسه حقوقی آرمان خان میره و تا صبح همانجا می مانند تا آزرا بیاد. نگهبان اونجا نمیزاره داخل بره که ییلدریم میبینتش و با خودش به بالا میبرد تا آزرا بیاد. ییلدریم به آزرا زنگ میزنه و میگه سریع بیا آزرا میگه چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ ییلدریم میگه آره اتفاقی افتاده که خوشحالت میکنه. آزرا به دفترش میره و با دیدن جیلان خوشحال میشه. او امید را با فوندای میفرسته تا باهم پازل بازی کنند سپس به جیلان میگه که هرچی دوست داری واسم تعریف کن. جیلان میگه از همون اول بابام تو تصمیمام دخالت میکرد خرکاری میکردم میگفت چرا؟ همش میگفت چرا درس بخونی؟ چرا این کارو کنی؟ تا خواستم به خودم بیاد منو داد شوکت اونم عاشق کتک زدن منه انگار با کتک زدن من آروم میشه میخواستم بزارم برم که امید به دنیا اومد گفتم شاید پدر بشه درست بشه اما هیچ فرقی نکرد! و شروع میکنه به گریه کردن آزرا بهش میگه تو همین که اومدی اینجا سخترین راهو رفتی از این به بعدش راحته من هرکاری که از دستم بربیاد واست انجام میدم جیلان میگه دیگه میخواین چیکار کنین؟ آزرا میگه میخوام کاری کنم که رو پاهای خودت وایسی! جیلان خوشحال میشه و او را در اغوش میگیره سپس آزرا میگه من دادگاه دارم سریع میرم و میام همینجا هستی دیگه؟ جیلان لبخند میزنه و میگه جاییو ندارم که برم همینجا منتظرتونم. چولپان رو صنم آب میریزه و از خواب بیدارش میکنه و میگه تا یه ربع دیگه حاضر میشی و باهام دادگه میای میخوام کنارم باشی به عنوان شریک موسسه حقوقی جوهر. یالین با ییلدریم به رستوران میرن وباهمدیگه صبحانه میخورن سپس یالین درباره حرف هایی که دیروز چولپان بهش زده با او صحبت میکنه ییلدریم میگه میشناسمش اگه میخوای راه حلشو بدونی اینه که اصلا اعتنایی نکنی برو دنبال عشقت وگرنه دردش قابل تحمل نیست!

سنگول به آرایشگاه میره و موقع بیرون رفتن میبینه که الچین به اونجا میاد سنگول به طرفش میره و میگه من اینجارو بهت معرفی کردم دیگه نبینم بیای اینجا میتونی شوهرمو بگیری ولی جاهای دیگه را نه. جلسه دادگاه شروع میشه و آزرا میگه واقعیت گردش حساب را آلپای به موکل من که تو اون شرکت سهم داره و جزو هیات مدیره هست ارائه نداده و مدارک را به قاضی میده چولپان و الپای جا میخورن و آلپای با عصبانیت میگه میدونستم اومدین شرکتم حسابامو دزدیدین! سپس آزرا به قاضی میگه موکلم میخوام خانه پدریشو پس بگیره قاضی بعد از نگاه کردن به مدارک اعلام میکنه که تا روشن شدن حقایق خانه به سنگول تعلق داره و دادگاه به نفع آزرا و سنگول تمام میشه. آلپای با چولپان دعوا میکنه که چولپان با عصبانیت میگه دفعه آخرت باشه که چیزیو از وکیلت پنهان میکنی! آزرا به کافه سر قرار با صنم میره سپس آزرا با عصبانیت درباره بوسه اش باهاش صحبت میکنه صنم فکر میکنه ماجرای سرگن را میگه و جا میخوره و میگه اصلا همچین چیزی نیست! اما وقتی حرف های آزرا را میشنوه میفهمه که ماجرای اون شب تو کلوپ با باران را میگه آزرا او را دعوا میکنه و میگه چرا انقدر مشکل درست میکنی؟ زنش اومده منو تهدید میکنه که اگه دادگاه را برنده نشم اون عکسو پخش میکنه! این از این ماجرات اونم از ییلدریم! صنم شوکه میشه و میگه با ییلدریم چیکار کردم دیگه؟ آزرا با کلافگی میگه سرگن دیدتت که با ییلدریمی خواسته نصیحتت کنه که باهاش دعوا کردی صنم پوزخند میزنه و میگه تو حرفاشو باور کردی؟ آزرا میگه پس حرف تورو باور کنم؟ ببخشید ولی همین چند دقیقه پیش ماجرای بوسه ات با بارانو گردن نگرفتی! صنم چسماش پر از اشک میشه و میگه حالا که حرفای منو باور نمیکنی دیگه حرفی ندارم که باهات بزنم و میره. سرگن جلوی کافه صداش میزنه که صنم میگه خیالت راحت اون حرف های منو باور نکرد و میره.

ییلدریم جلوی دادگاه به چولپان میگه اگه راضی نباشین میرم گونش را از پدرش خواستگاری میکنم ولی دوست دارم طرفم شما باشین چون شما اونو بزرگ کردین سپس بهش میگه زمان خالیتونو بهم بگین و میره. صنم به دم در خانه باران میره و باهاش دعوا میکنه که چرا عکسی وجود داشته و بهش نگفته و از طرفی دست به دست کرده! او که از چیزی خبر نداره حسابی جا خورده و نمیدونه چی به چیه که بعد از فکر کردن یادش میاد و حدس میزنه که کار ریحان زنش باشه. صنم با عصبانیت بهش میگه وکیل طرف مقابلت خواهرم آزراست بهتره دنبال یه وکیل خیلی خوب باشی و میره. ریحان از دور آنها را میبینه و لبخند میزنه. آزرا حساب هایی که آلپای فرستاده را چک میکنه و متوجه میشه که به مدت ۱۰ سال تو همون روز به یک شماره شبا پول زیادی واریز میشده و به سنگول زنگ میزنه که بپرسه از چیزی خبر داشته یا نه سنگول چشمش به کادوی پسر الچین میافته و شوکه میشه سپس شروع به گریه کردن میکنه و به آزرا میگه امره پسره آلپایه فردا تولد ۱۰ سالگیشه سپس شروع میکنه به گریه کردن و تلفن از دستش میافته، آزرا تو فکر فرو میره. سنگول به طرف خانه الچین میره تا کادو را به امره بده همان موقع آلپای از اونجا بیرون میاد و باهم روبرو میشن. سنگول با دیدنش می ایستد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا