خلاصه داستان قسمت ۱۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۱۱۴ سریال ترکی خواهران و برادران
اورهان و بقیه به زندان رفتن و منتظر آزادی اوگولجانن و حسابی خوشحالن. شنگول در حال آماده کردن خانه شان است که پسرش میاد همه چیز تمیز باشه. صباحت به اونجا میاد که شنگول میگه امل خسته بود خوابیده روشم پتو کشیدم نمیخواد بهش سر بزنی که بیدار نشه یه وقت! و از اونجا میره. امل به ایگنور میگه کجا میریم؟ او میگه من یه خونه باغ دارم که کلی هم حیوون اونجاست حسابی خوشت میاد امل میگه خواهر و برادرم چجوری میان؟ ایگنور میگه کارهاشونو میکنم که بیان. اوگولجان آزاد میشه و همگی خوشحال میشن و اونو در آغوش میگیرن. او سراغ امل را میگیره که آسیه میگه تو خونه منتظر توعه! شنگول با ناراحتی بهشون نگاه میکنه. اونا وقتی میرسن به خونه میبینن که صباحت خوابش برده و اوگولجان میره تو اتاق تا اونو از خواب بیدار کنه و غافلگیر بشه که میبینه رو تخت خالیه! اونا شوکه میشن و میگن پس امل کجاست؟ اونا میبینن که در پنجره بازه و نردبان هم اونجاست و میگن که این اصلا عادی نیست! سپس همه جارو شروع میکنن به گشتن شنگول حسابی بهم ریخته ست و یه گوشه خشکش زده. آسیه به عمر میگه اگه کسی دزدیده باشتش چی؟ و حسابی استرس میگیرن که اوگولجان میگه اصلا این اتفاق نمیوفته به اینا چرا فکر میکنین؟ پیدا میشه. سپس عمر و آسیه به طرف ساحل و اوگولجان و آیبیکه به طرف میدان و تره بار میرن تا اونجاهارو بگردن و ببینن پیداش میکنن یا نه! ایگنور و امل به پمپ بنزین رفتن. اونجا امل میره سرویس بهداشتی و تو این فاصله شنور خواهر ایگنور بهش زنگ میزنه و میگه تو معلوم هست داری چیکار میکنی؟ برهان گفت وسایلتو جمع کردی رفتی هیچ خبریم ندادی و به تلفن هاش جواب نمیدی! ایگنور میگه دارم با دخترم میره به جای دور! ستور میپرسه منظورش چیه که ایگنور میگه امل دیگه خواهر و برادر میخواد چیکار؟
دزدیدمش دارم میبرمش دیگه پیش خودم واسش زندگی جدیدی بسازم! امل اینارو میشنوه و متوجه میشه قصد اون زن چیه و با ترس از اونجا فرار میکنه و پشت یه کامیون میره. ایگنور وقتی کمی طول میکشه میره سرویس تا ببینه چرا انقدر طول کشید که متوجه میشه اصلا امل اونجا نیست. کامیون حرکت میکنه و امل را از اونجا میبره از طرفی ایگنور هرجارو میگرده امل را پیدا نمیکنه و حسابی میترسه. آسیه و بقیه که به کلانتری رفته بودن و گزارش گم شدن امل را داده بودن! بهشون خبر میدن که یه کیف پیدا شده تو جنگل که کارت شناسایی امل ارن با عکس خانوادگیتون تو کیفش بوده! دوروک و برک و کان هم به اونجا اومدن و همگی باهم به طرف آدرس اون جنگل میرن تا همگی بگردن دنبالش. هرکی یه طرفی میره بعد از چند دقیقه ایگنور هم به اونجا میاد که عمر با کلافگی میگه اینو کی اینجا گفته بیاد؟ شنگول میگه من گفتم شاید رفته باشه پیشش. بعد از چند دقیقه شالگردن امل را عمر کنار دریاچه ای پیدا میکنه و حسابی میترسه و با داد صداش میزنه و میخواد بره تو آب که جلوشو میگیرن و مامورها به.شمگته۲ع۲میگن بیاد. شنگول و ایگنور هم در حال گشتن هستن که شنگول بهش میگه چیکارش کردی؟ ایگنور میگه نمیدونم از تو دستشویی انگار فرار کرده خودمم ساعت هاست دنبالشم! شنگول شوکه میشه و میگه واقعا امل گم شده؟ من فکر کردم پیش توعه! سپس شروع میکنه نفرین کردن خودش که چرا اصلا همچین کاری کرده سپس میگه امل را پیدا کنم دیگه نمیدم بهت ایگنور میگه ما باهمدیگه یه توافقی داشتیم! نزن زیرش! سپس باهمدیگه شروع میکنن به گشتن اما خبری از امل نیست!
برهان با شماره خواهرش به ایگنور زنگ میزنه و بهش میگه که اون دختر زینب ما نیست! این کارت علنا جرمه و کودک رباعیه٬از خر شیطون بیا پایین برگرد تاثیر نشده! ایگنور باهاش حرف میزنه و میگه نه اصلا هم جرم نیست من امل را برداشتم و میرم یه جا دور از اونجا زندگی میکنیم باهمدیگه ولی فعلا یه مشکلی پیش اومده این حل بشه میرم اون دختر بچه دیگه ماله منه امل منه! به هیچ کسی نمیدمش من میخوام زندگیشو نجات بدم از اون زندگی بکشمش بیرون واسش یه زندگی ایده آل درست کنم! آسیه که اونجا بود تمام حرف های ایگنور را میشنوه و با عصبانیت بهش میگه این حرفا چی بود که گفتی؟ تو خواهر منو دزدیده بودی؟ سپس به طرفش حمله میکنه و میگه بگو ببینم الان کجاست؟ امل کجاست؟ همه میان و آنها را از همدیگه جدا میکنن. مامورها ایگنور را با خودشون میبرن برای بازجویی کردن و به جرم کودک رباعی دستگیرش میکنن. بعد از چند ساعت کان امل را پیدا میکته و سریعا پیشش میره و به خودش میگه هوا خیلی سرده، انگاری سردت شده و کاپشنش را میندازه روش و با خودش میبرتش پیش بقیه و بهش میگه دیگه نترس من پیشتم تموم شد دیگه. عمر و بقیه با دیدن امل خوشحال میشن و اونو در آغوش میگیرن و خداروشکر میکنن. فردای آنروز در خانه شنگول اینا همگی جمع میشن که امل به شنگول میگه تو چرا منو دوست نداری زن عمو؟ شنگول میگه دوست دارم کی گفته ندارم؟ امل میگه اگه داری چرا منو به اون خانمه دادی؟ همگی شوکه میشن که اورهان میپرسه کدوم خانمه؟ امل میگه وسایلمو جمع کرد منو داد به اون زنه. شنگول ماجرارو میگه با گریه که همگی شوکه شدن و اورهان کیفشو جمع میکنه و دم در میزاره و میگه نمیخوام دیگه…
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس