خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امید و ناامیدی‌ها، جنگ‌ها و تلاش‌های کارکنان صنعت سینما را به تصویر می‌کشد. سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر

باریش و آیدین با دستیارهای مدیر برنامه ها تو تراس با هم تصمیم می‌گیرند که کجا برن؟ سپس تصمیم می‌گیرند که بقیه برن و باریش وقتی کار دجله تموم شد با هم دیگه اونجا پیششون برن. کراج به باشگاه ورزشی مصطفی میره و سراغش را از مربی اونجا می گیره که ببینه اونجا رفته یا نه! اما متوجه میشه که مربی هم از او خبری نداره‌. دجله و چینار با همدیگه فکر می‌کنن که چطوری میتونن دیدم و تیمور را با هم دیگه آشتی بدن. طغرل و با عجله به اتاق جیدا میره و بهش میگه باریش و آیدین به همراه امراه و گولن و مرال میخوان برن رستوران برای اینکه دستیار شدن مرال را جشن بگیرن. جیدا بهش میگه الان جوونا میخوان برن حسابی خوش بگذرونن خوب الان چیکار کنم؟ این خبری نیست که احتیاج به گفتنش باشه و ازش می‌پرسه دیگه چه خبر!؟ طغرل بهش میگه انگاری دیدم و تیمور می خوان از همدیگه طلاق بگیرن جیدا با تعجب و عصبانیت بهش میگه همچین اتفاقی داره میوفته و تو این چرت و پرت ها را به من میگی؟

سپس با عجله پیش چینار و دجله میره و ازشون میپرسه که دیدم و تیمور واقعا میخوان از هم طلاق بگیرن یل نه؟ دجله و چینار بهش میگن نه اصلا همچین چیزی نیست جیدا میگه خوبه و میره. آیسل با مصطفی در حال دیدن سریال گودال هستند و با همدیگه پاپ کورن می خورند مصطفی به آیسل میگه که ببین امروز قراره قسمت آخر گودال را فیلمبرداری کنیم الان همه منتظره من هستم بذار من برم فیلمو فیلمبرداری کنیم اما آیسل بهش میگه نه همینجا بمون جایی نمیتونی بری. باریش از دجله میپرسه کارت تموم شد یا نه؟ او میگه فعلا آره یعنی امیدوارم که تموم شده باشه. باریش بهش میگه امشب شب خیلی خوبی میشه بریم پیش بچه ها اما دجله بهش میگه یکم اینجا بمونیم بعد بریم غروب آفتاب را نگاه کنیم. او هم قبول می کنه. آیسل برای مصطفی میز شامی چیده و بهش میگه غذای مورد علاقه ات را درست کردم و با همدیگه غذا میخورن مصطفی که مجبوره و کاری نمیتونه بکنه با او همکاری میکنه.

سپس آیسل بهش میگه درباره قسمت آخر سریال گودال برام بگو مصطفی میگه نمیتونیم این نشدنیه هیچ کس نمیتونه همچین کاری کنه فقط افراد گودال میتونن اونو بخونن اما او تتو روی گردنش را نشون میده و میگه منم جزء گودالم و به طرف سناریو میره و برمیداره، مصطفی سعی میکنه جلوشو بگیره اما موفق نمیشه. آیسل سناریو را میخونه و ناراحت میشه و میگه واقعا این اتفاق‌ها میخواد بیفته؟ مصطفی حرص میخوره و میگه این چه بلایی که سرم داره میاد؟ دجله و باریش به همراه دوستانشان در رستوران نشستن و حسابی خوش میگذرونن. دجله درباره پروژه جدید از جولیده می پرسه که او میگه خیلی خوبه از چیزی که فکر می‌کردم کارگردان خیلی بهتره از هفته دیگه هم پخش میشه خیلی استرس دارم کارگردان سریال گودال با همدیگه به کلانتری میرن تا گم شدن مصطفی را گزارش بدن مصطفی در یک فرصت موبایلشو از تو کیف آیسل برمیداره و از ویلا بیرون میزنه سپس به سرعت به کراج زنگ میزنه که کراج ازش میپرسه تو کجایی؟ مصطفی میگه منو یک طرفدار دیوانه دزدیده.

کراج ازش آدرس میخواد و بهش میگه اونجا کجاست اما مصطفی میگه نمیدونم ولی یکی از لوکیشن ها تو فیلم عشق ممنوعه هستش همان موقع آیسل تیر هوایی میزنه و بهش میگه اگه برنگردی داخل، از تمام صفحه های سناریو در فضای مجازی پخش می کنم سپس گوشی را ازش میگیره و زیر پایش خورد میکنه و به داخل میرن. کراج با کارگردان از کلانتری بیرون میرم و کراج ماجرا را به کارگردان میگه. کارگردان بهش میگه حالا باید چیکار کنیم؟ به پلیس گزارش بدیم دیگه؟! اما کراج  بهش میگه این خبر نباید همه جا پر بشه‌ یه نفر به کارگردان زنگ میزنه و میگه صفحه اول و آخر سناریو در فضای مجازی پخش شده کارگردان میگه حالا باید چه کار کنیم؟ کراج ازش میخواد تا خونسردیشو حفظ کنه و به طرف دفتر می‌روند تا درباره سریال عشق ممنوعه مطالعه کنن تا ببینن از کدام لوکیشن ها استفاده شده، پیداش میکنیم اصلا غصه نخور. چینار و آرزو در حال غذا درست کردن هستند و چینار درباره کار از آرزو میپرسه که او بهش میگه همه چیز خوب پیش میره و خیلی استرس دارم هفته دیگه میخواد بره روی آنتن نمی دونم چه جوری میشه خدا کنه که خوب باشه.

کراج به گولن زنگ میزنه و ازش می خواد تا پیشش بره گولن قبل از رفتن، به همه میگه امشب خیلی خوش گذشت بیاین هر از گاهی همین جمع همدیگر را ببینیم و خوش بگذرانیم و همه قبول میکنن. مرال تمام مدت حواسش به آیدین بوده و حس میکنه که آیدین به جولیده حس داره و حسابی به هم میریزه و حسادت می کنه. وقتی به خانه برمی گردن بعد از خوابیدن باریش میگه محل فیلمبرداری جولیده کجاست ؟ او میگه ماردین. مرال میگه میره اونجا دیگه؟ ولی دجله بهش میگه نقش جولیده تو استانبوله ولی هر از گاهی میره ماردین و برمیگرده. مرال با حرص به دجله میگه آیدین امشب خیلی حواسش به جولیده بود فکر کنم بینشون خبراییه و ازش خوشش میاد. دجله یکدفعه میگه این از کجات در اومد؟ مرال میگه همین جوری گفتم. دجله ازش میپرسه نکنه تو به جولیده حسادت می کنی؟ مرال میگه نه بابا اینو دیگه از کجا در آوردی؟

همچین چیزی نیست. فردای آن روز مرال و دجله سر میز صبحانه در حال نگاه کردن به عکس ها هستند و حسابی از شب گذشته تعریف می کنند که چقدر بهشون خوش گذشته باریش میاد و میگه روز اول کاری قرار شده همگی سر صحنه فیلمبرداری با همدیگه صبحانه بخوریم. دجله بهش میگه پس سریع برو که دیر نکنی. بعد از رفتن اون مرال بهش میگه حسودی نمی کنی که قراره کل روزو باریش با ایرم باشه؟ دجله در جواب میگه من فقط میتونم باریش را دوست داشته باشم و بهش اعتماد کنم کار دیگه ای از دستم بر نمیاد سپس به مرال میگه پاشو اینارو زود جمع کنیم که باید سریع بریم آژانس کلی کار داریم باید مانع طلاق گرفتن دو نفر بشیم…..

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا