خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی گودال

در این مطلب از سایت جدولیاب می توانید شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی گودال باشید، با ما همراه باشید. سریال گودال ( به ترکی چوقور – به انگلیسی The Pit ) توسط کمپانی Ay Yapim ساخته شده است. تیم کارگردانی آن را Sinan Ozturk و Ozgur Sevimli تشکیل داد. نویسندگی این اثر با Gokhan Horzum بود. سریال ترکی گودال Cukur یکی از محبوب ترین درام های ترکی ۲۰۱۷ است. این درام اکشن و جنایی مخاطبین زیادی را به خود اختصاص داده است. شبکه نمایش دهنده این سریال Show TV می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ آراس بولوت اینملی، دیلان چیچک دنیز، ارکان کسال، ریهان ساواش، مصطفی اوستونداگ، اونر ارکان، ارکان کولچاک کوستندیل، رضا کوجااوغلو، نبیل سایین.

قسمت ۱۱۵ سریال ترکی گودال
قسمت ۱۱۵ سریال ترکی گودال

خلاصه داستان سریال ترکی گودال Cukur

Kocovali یک خاندان جنایتکار و قدرتمند در منطقه Cukur استانبول هستند. ادریس کوکوالی بزرگ خانواده است. او برای محافظت ازا ین خانواده هر کاری می کند. ادریس چهار پسر دارد. کومالی، قهرمان، سلیم و یاماک. کومالی پسر ارشد خانواده در زندان است. قهرمان پسر دوم ادریس به جای برادرش فعالیت ها را رهبری می کند. سلیم که سومین فرزند خاندان است خیلی خوب در زمینه شغل خانوادگی عمل نمی کند. یاماک که پسر کوجک خانواده است علاقه ای به شغل خانوادگی ندارد. او زندگی کاملا متفاوتی را دنبال می کند. با ورود Vartolu که رقیب حریص و قدرتمند خاندان کوکوالی ست، مواد مخدر به منطقه می رسد. ادریس کوکوالی پیشنهاد وارتلو را برای پخش مواد مخدر در منطقه نمی پذیرد. با مخالفت خاندان کوکوالی افراد وارتلو قهرمان کوکوالی را می کشند. ادریس پس از مرگ پسرش به شدت می شکند. حال کسی نیست تا انتقام را بگیرد. قهرمان کشته شده است و سلیم قادر به گرفتن انتقام نیست. از طرفی برادر بزرگ هم در زندان است. یاماک تنها کسی ست که برای خانواده مانده است تا انتقام بگیرد. تا خانواده را روی پا کند. اما او می خواهد دور از خانواده باشد. او با دختری به نام Sena می خواهد زندگی آرامی داشته باشد. اما این امکان ندارد. صبح عروسیش، یاماک مادرش را می بیند. از داستان اتفاقات Cukur آگاه می شود. پس تصمیم می گیرد به محله خود باز گردد. او سنا را رها می کند. یاماک با رها کردن سنا به چرخه جنایت و خشونت خانواده باز می گردد.

خلاصه داستان قسمت ۱۱۵ سریال ترکی گودال

وارتولو در خرابه ای همراه مردی دیوانه است. مرد دیوانه کیسه لیموها را برداشته و آورده است او میگوید من یه بابابزرگی داریم که اون این چیزارو برام کنار سطل آشغال میذاره،بعضی وقتها میوه سبزی ،نون، اما همیشه تازشو میزاره. اون یه پسر داشته که هر سه تاش مردن خیلی غمگینه، حالا اگه ببینیش مثل کوه میمونه‌. وارتولو درمورد دوپسر دیگر آن مرد میپرسد و مرد دیوانه میگوید نمیدونه کجان ولی زن یکیش حامله روده ،فقط عروسش وبرادرش پیششن. وارتولو با شنیدن این حرفها جامیخورد و میپرسد گفتی چندتا پسر داره؟ و وقتی دیوانه میگوید ۵ تا وارتولو میگوید دلیل مرگ پسراش منم. چتو وقتی ماهسون را میبیند با نفرت میگوید همه گودال را خواهد کشت و از همین امشب همین کار را خواهد کرد. اما ماهسون میگوید این کارو میکنیم ولی نه الان الان باید فکر بلغاری ها باشیم و رو این طرف تمرکز کنیم. متین و کمال به خانه امن پیش یاماچ و جومالی و علی کمال برگشته اند. متین حرفهایی که آن روز ماهسون و چتو درمورد تولید مواد و نداشتن پول کافی میزدند در حین کتک خوردن شنیده و بخاطر سپرده است. او همه چیز را برای یاماچ تعریف میکند.

یاماچ کمی بعد از علیچو میخواهد که وارتولو را پیدا کند. جومالی با خشم به یاماچ چشم میدوزد. مرد دیوانه که خلیل نام دارد برای وارتولو تعریف میکند که حدود یک سال پیش که برای خودش مردی بوده و این گونه دیوانه و بی کس و کار نبوده در همان هتلی که جلوی آن به قهرمان حمله شد زن و بچه او هم گلوله خوردند و مرده اند.بعد آن او کم کم عقلش را از دست داده. وارتولو با شنیدن این حرفها نفسش میگیرد فریاد میزند و گریه میکند. وقتی صبح به همان خرابه برمیگردد میبیند اثری از خلیل نیست و رفته است. مکه و اجوید خانه علی چو را مثل روز اول برایش درست کرده اند. علیچو از دیدن خانه اش بسیار خوشحال میشود . او بالاخره بعد از کلی گشتن وارتولو را پیدا میکند و به یاماچ خبر میدهد یاماچ سراغ وارتولو میرود و با دیدن او میگوید اخرین بار که دیدی منو گفتی خدا لعنتتون که ببین لعنتمون کرده.خوشحالی؟ یاماچ با جدیت به او میگوید خیلی بدهکاری وارتولو. برای صاف کردن حساب اومدم. وارتولو به او میگوید زودباش بکش منو اما یاماچ میگوید نمیخوام زندتو لازم دارم. یاماچ دستش را به سمت او دراز میکند و وارتولو هم دست او را میگیرد و بلند میشود. جومالی با نفرت به او چشم میدوزد و یاد حرف مادرش می افتد که به او گفته بود هر طور شده انتقام قهرمان را بگیرد.سلیم مدام مقابل خانه ادریس و سلطان میرود و با شرمندگی آنها را نگاه میکند. ادریس او را میبیند اما در را به رویش میبندد

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
1 دیدگاه
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
امیر حسین
امیر حسین
3 سال قبل

با تشکر از شما. لطفاً این مطالب را در نظر بگیرید خانواده کوچووالی جنایتکار نیستند و تنها مافیای خرید و فروش اسلحه هستند که در کنار آن کارهایی چون نگهبانی و حفاظت از بارها و … را انجام می‌دهند. آنها آدم جمع می‌کنند یعنی با دوستی و مهربانی به مردم دوست پیدا می‌کنند و از نیروی انسانی بهره میبرند . یاماچ هرگز کسی را رو در رو نکشته است حتی کسی که خانواده‌اش را دزدیده بود. و نیز سلیم پسر دوم ادریس است و قهرمان پسر سوم او (بدون احتساب بارتلو) زیرا بیشترین ناراحتی سلیم این بود که چرا زیر… مطالعه بیشتر »

دکمه بازگشت به بالا