خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۱۷ سریال ترکی خواهران و برادران

جمیله با گریه تو خانه نشسته که تولگا با پیترا به اونجا میره، جمیله با دیدنش میگه داری منو میترسونی! تولگا میگه چرا؟ واست پیتزا گرفتم! جمیله میگه منو اینجا حبس کردی گوشیمو هم گرفتی فکر کردی عادیه؟ تولگا میگه فقط میخواستم حرفامو بشنوی، جمیله میگه مگه زوریه؟ من نمیخوام دیگه به حرفات گوش کنم! انها باهم بحث میکنن و تولگا با عصبانیت میگه اخه چرا؟ من نمیخوام تو منو ترک کنی! سپس ازش میخواد پیتزا بخوره ولی جمیله میگه دیگه نمیتونی وادارم کنی به کاری! میتونی روزها منو ایتجا حبس کنی ولی بدون با این کارهات دیگه نمیخوام حتی یه کلمه ازت بشنوم! فردای ان روز شنگول برای خرید رفته بوده بیرون که دو نفر ترک موتور بهش حمله میکنن تا کیفشو بدزدن شنگول مقاومت میکنه که در آخر پرت میشه رو زمین و سرش میخوره به سنگ. مردم جمع میشن و اونو به بیمارستان میبرن. اورهان و بچه هاش در حال صبحانه خوردنن که بهش زنگ میزنن و خبر میدن که تصادف کرده. انها به بیمارستان میرن که میبینن شنگول حافظه اش را از دست داده انها جا میخورن و میگن یعنی چی؟ دکتر میگه دچار فراموشی شده، شنگول اصلا اونارو نمیشناسه همگی از این وضعیت تعجب کردن و آیبیکه همه را برایش معرفی میکنه ولی شنگول فقط نگاهش میکنه. دکتر به اورهان میگه هر هفته باید بیاد ویزیتش کنم جلسات روانشناسی هم باید بیاد اورهان میگه مطمئنین که واقعیه فیلم بازی نمیکنه؟ آخه زن من یخورده زرنگه این اواخر میونه مون شکرآب بود شاید این کارو کرده که اوضاعو درست کنه! دکتر میگه با توجه به آزمایش ها حقیقت داره! برک در حال رفتن به مدرسه ست که ایلا ازش میپرسه شنگول خانمو ندیدی؟ رفت واسه صبحانه خرید کنه هنوز نیومده هرچی زنگ میزنم برنمیداره! سپس به برک میگه تو برو دیگه دیرت نشه. کان در حال دیدن عکس هاییه که از آسیه گرفته و دوروک با دیدن او کلافه میشه.

دوروک با طعنه میگه نکنه دلت تنگ شده واسش! کان میگه باید تحویل بدیم امروز دارم انتخاب میکنم از بینشون دوروک با دیدن عکس ها میگه نه از هیچ کدومشون خوشم نیومد میدونی اونجوری که منو نگاه میکرد عکس میگرفتم ازش به تو نگاه نمیکرده واسه همین به اندازه اونا قشنگ نشده! سپس عکس های تو گوشیشو نشونش میده و میره کان با خودش میگه از نظر تو اینجوریه ولی از نظر من خیلی نگاهشو دوست دارم سپس فلش را برمیداره و میره. شنگول به همراه بقیه به طرف خانه راهی میشن تو مسیر اوگولجان به مغازه ها و خیابون ها اشاره میکنه و میگه چیزی یادت نمیاد؟ شنگول میگه نه. آنها به خانه شان میرسن که آیبیکه میگه اینجارو یادت هست؟ شنگول سر تکون میده که ایبیکه میگه خونه ماست دیگه! سپس اورهان خونه عمر اینارو نشون میده که شنگول میگه چرا اینجا زندگی میکنن؟ اورهان میگه وقتی پدر و مادرشونو از دست دادن تو گفتی بیان اینجا چون نمیزاشتی بیان تو خونه بمونن! شنگول سرشو پایین میندازه و به داخل میرن. اونجا شنگول میگه از کجا معلوم شما دارین راستشو میگین؟ ایبیکه و آسیه واسش عکس های خانوادگی میارن و میگن ببین ما باهم یه خانواده ایم! شنگول خیالش راحت میشه سپس اورهان میگه شما برین من به صباحت میگم با امل بیان اینجا شما برین به درساتون برسین اونا میرن.  جمیله کیفشو تو انبار مدرسه پنهان میکنه و از تولگا قایم میکنه. سپس وقتی از انبار بیرون میاد با تولگا روبرو میشه تولگا بهش میگه ما دیشب حرف زدیم دیگه الان به توافق رسیدیم دیگه نمیری دیگه اره؟ جمیله ازش پنهان میکنه و میگه آره نمیرم دیگه از اون خونه سپس بعد از کمی حرف زدن تولگا گونه اش را میبوسه و میره. سوزان پرقدرت به شرکت برمیگرده و با خودش میگه از این به بعد میبینیم کی قوی تره کی باهوش تر! تازه بازی داره شروع میشه!

آکیف با دیدنش میگه سوزان جون چقدر خوشگل شدی! اینجا چیکار میکنی؟ عادت کردی دیگه هی باید بیای اینجا، سپس ازش میخواد بره که سوزان بهش طعنه میزنه که شاید ایندفعه در رفته باشی ولی سری بعدی گیرت میندازم! بین بحث انها رسول میاد و اکیف میفهمه که سوزان دوباره سرکار برگشته و رسول فهمیده که زیر سر آیلا بوده نه سوزان! رسول به سوزان پیشنهاد میده که قبل از کار برن صبحانه بخورن سوزان با کمال میل قبول میکنه و باهم میرن اکیف حرص میخوره. بچه ها به مدرسه میرن و ایبیکه گوشی مادرشو روشن میکنه تا به خاله اش خبر بده که حال مادرش خوبه اما متوجه میشه که شنگول اصلا پیش خواهرش نرفته بوده! سوزان و رسول به طرف خانه آیلا میره و رسول به داخل پیش آیلا میره و میگه اگه این طلاق نامه را امضاء نکنی با مدرکی که ازت دارم به راحتی میتونم بفرستمت تو زندان سپس ویس را واسش پخش میکنه آیلا حسابی جا میخوره سوزان که از پشت در حرف های آنها را میشنوه لبخند میزنه و میره سوار ماشین میشه. صباحت از شنگول میپرسه واقعا مارو یادت نمیاد! شنگول میگه هرچی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد صباحت میگه پس یادتم نیست که باهم قهر بودیم! او میگه نه، شنگول ازش میپرسه بیا بشین دلیلشو واسم تعریف کن. آیبیکه ماجرارو برای برک تعریف میکنه که برک جا میخوره و میره به مادرش زنگ میزنه و میگه شنگول خانم رفته خونشون گفتم زنگ بزنم خبر بدم. بعد از قطع تماس آیلا که نوشبدنی زیاد خورده و حالش خوب نیست از پله ها پایین میوفته. عمر و اسیه پیش جمیله میرن او همه چیزو واسشون تعریف میکنه که عمر و آسیه بهش میگن ما بهت کمک میکنیم خیالت راحت‌ با اومدن تولگا اونا میرن. سوزی پیش عمر و اسیه میره و بهش میگه اگه کار بخوای یکیو میشناسم که نیرو میخواد واسه کارواشش اگه میخوای بعد مدرسه ببرمت اونجا اونا خوشحال میشن و عمر تایید میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا