خلاصه داستان قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۱۸ سریال ترکی خواهران و برادران

شنگول تو خونه به امل که داره کارتون میبینه نگاه میکنه و میره پیشش و ازش عذرخواهی میکنه به خاطر کاری که کرده همان موقع اورهان میاد خونه و با شنیدن عذرخواهیش میره پیشش و میگه دیدی الان مچتو گرفتم اگه چیزی یادت نمیاد چجوری داری معذرت خواهی میکنی؟ و باهاش دعوا میکنه که صباحت میاد و میگه من واسش توضیح دادم. شنگول از خانه میخواد بره که اورهان جلوشو میگیره و میگه کجا داری میری؟ سپس شنگول شروع میکنه دعوا کردن که وقتی انقدر ازم متنفرین چرا میخواین برگردم؟ سپس غر میزنه که اورهان ازش معذرت میخواد و میگه برگره خونه و باهم به داخل میرن. تو مدرسه استاد شروع میکنه به پخش کردن عکس های بچه ها. اول عکس های اوگولجان و هاریکا پخش میشه سپس عکس های آسیه که کان گرفته آسیه به یکی از عکساش میگه این خیلی خوبه بهترین ژستیه که تا حالا گرفتم دوروک یاد خاطره ای از خودش و آسیه میوفته که باهم عکس میگرفتن و به آسیه میگه چقدر زود بهترین عکسمونو یادت رفت! سپس عکس های پروژه تولگا و دوروک پخش میشه که تولگا عکس خودش را به عنوان ادم بد گرفته سپس عکس نقاشی هایی محو از برک در حال خراب و شکستن چرخ قدیر و عمر، از دوروک در حال بردن سر عمر تو کاسه توالت و اوگولجان وقتی دستبند به دست در حال رفتن به کلانتریست نشون میده و میگه اینا هم آدم های خوب این دنیا هستن که همش تظاهره، همگی بهم میریزن و دوروک میخواد باهاش دعوا کنه که بقیه جلوشو میگیرن. بعد از تمام شدن کلاس عمر و آسیه به انبار میرن تا جمیله را با خودشون به خانه خودشون ببرن. تولگا تو سالن آنها را میبینه و به جمیله میگه کجا میری؟ چخبره اینجا؟ جمیله میگه من دیشب سعی کردم که بهت بفهمونم ولی نشد من خونه را تخلیه کردم و میرم خونه آسیه اینا.

تولگا جا میخوره ک میگه یعنی چی؟ سپس میخواد جلوشونو بگیره که عمر میگه مگه نمیشنوی؟ نمیخواد با تو بمونه مگه زوره؟ حتما باید کتک بخوری بفهمی؟ تولگا میگه تو چرا انقدر مخالفی با ما؟ به تو چه ربطی داره اخه؟ جمیله میگه به عمر ربطی نداره این خواسته منه! و به عمر میگه بریم از اینجا. نباهت و اکیف به خانه آیلا میرن و نباهت کیسه یخ میزاره رو صورتش تا باد نکنه و ازش میپرسه چیشد؟ آیلا میگه حالم خوب نبود خواستم نوشیدنی بخورم حالم خوب بشه یخورده که نفهمیدم چیشد از پله ها افتادم پایین! اکیف بهشون میگه که سوزان به کار برگشته باید ببینید که با رسول چقدر نزدیکه! سپس به آیلا میگه من یه نقشه ای دارم بعد از رفتن رسول اینجوری شدی آره؟ الان میریم بیمارستان هرچی سرت اومده میندازی گردنش تا بازی شروع بشه. اورهان در خانه سند ازدواج و آلبوم عکس هاشونو میاره و به شنگول نشون میده و میگه بیا اینارو ببینیم تا نگی الکی داریم بازیت میدیم! شنگول با دیدن عکس ها خوشحال میشه و خوشش میاد. اوگولجان و آیبیکه به خانه برمیگردن که شنگول بهشون میگه تو این مواقع من کاری میکردم؟ اوگولجان از فرصت استفاده میکنه و میگه آره همیشه دو تیکه برش کیک و بورک تو خونه بود، آیبیکه بهش طعنه میزنه و میگه بس کن دیگه! صاحب خانه زنگ میزنه به اورهان و میگه اگه تا ۴۸ ساعت کرایه را ندی با حکم تخلیه میام! سوزی آسیه و جمیله را به محله شون میرسونه تا به خانه برن سپس عمر را به کارواش میرسونه تا کارش را شروع کنه. اونجا سوزی با صاحب کار عمر حرف میزنه و میگه نباید اصلا بفهمه که حقوقشو من میدم باشه؟ او تایید میکنه و میگه ولی نفهمیدم چرا اینکارو میکنی! سوزی میگه همینجوری که او بهش میگه آره منم از هیچی خبر ندارم و میخنده.

اورهان غذا درست میکنه که شنگول میگه بچه ها هم غذا نداشتن بریز واسشون ببرم همگی با تعجب به هم نگاه میکنن که شنگول میگه چیشد؟ چرا اینجوری نگاه میکنین؟ اورهان میگه آخه قبلا به اون بچه ها اهمیت نمیدادی شنگول میگه آخه واسه چی؟ مگه باهاشون چه مشکلی داشتم؟ اورهان میگه این واسه ما هم سوال بود. نباهت و آکیف جلوی در بیمارستان منتظر آیلا هستن. آکیف از هوش آیلا مدام تعریف میکنه که نباهت میگه کجا باهوشه؟ اگه باهوش بود اون شوهر به اون خوبیو از دست میداد؟ ایلا از بیمارستان بیرون میاد و میره سوار ماشین میشه و بهشون میگه آکیف هرکاری که گفتی انجام دادم دیگه نمیدونم چی میشه خوب پیش میره یا نه! اوگولجان و آیبیکه تو حیاط بهم دیگه میگن که مامان رفت برای بچه ها غذا برد این دیگه تهش بوده! سپس اوگولجان میگه اگه دعا کنم همینجوری مامان بمونه اشتباه میکنم؟ آیبیکه میگه نمیدونم منم داشتم به همین فکر میکردم . تولگا با یه دسته گل همان موقع به اونجا میاد که اونا با دیدنش شوکه میشن اوگولجان به طرفش میره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ و ازش میخواد از اونجا بره جمیله بیرون میاد و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ و ازش میخواد از اونجا بره اما تولگا سعی میکنه راضیش کنه تا باهم حرف بزنن اما جمیله نمیخواد و بقیه پشت جمیله را میگیرن عمر به آیبیکه زنگ میزنه و میگه چرا ازم سراغی نمیگیرین؟ آیبیکه ماجرارو میگه که عمر سریعا به همکارش میگه جاشو پر کنه و به اونجا میره. او جلوی تولگارو میگیره و در اخر تولگا میگه باشه میرم ولی سری بعدی که بیام خونه را رو سرتون خراب میکنم. دوروک تو یه فرصت میره تو اتاق کان تا عکس های آسیه را کپی کنه واسه خودش که میبینه تو اون فایل یه فیلم میبینه و میخواد ببینه که کان میبینه فیلم درگیری آکیف و پدر آسیه ست و سریعا لپ تاپ را میبنده و باهاش دعوا میکنه و بعد از رفتن دوروک نفسی راحت میکشه‌….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا