خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی خواهران و برادران

موقع خواب اورهان میره تو اتاب خواب که شنگول میترسه و میگه اینجا میخواین بخوابین؟ اورهان که فهمیده اون ترسیده میگه باشه من میرم بیرون میخوابم تو هم اینجا بخواب شنگول تشکر میکنه. عمر وقتی به کارواش میرسه حرف های صاحب کارشو میشنوه و متوجه میشه که سوزی خودش حقوقشو میده و فقط به خاطر اونه که اونجا داره کار میکنه عمر کلافه میشه و میگه سوسن حقوق منو میده؟ اون مرد تایید میکنه و میگه پس چی؟ یه آدم مثل تورو میخوام چیکار؟ عمر میگه پس بهش بگو پولشو بزاره تو جیبش اینجا کار نمیکنم دیگه! و میره. نصف شب اورهان صدای در میشنوه و میبینه که شنگول نیست و با ترس بیرون میره که میبینه تو حیاط نشسته اورهان میگه منو از ترس کشتی که تو! شنگول میگه هیچی یادم نمیاد، اورهان میگه اشکالی نداره طول میکشه اگه هم یادت نیومد واست از اول تعریف میکنیم، شنگول با بغض میگه تو مرد خیلی خوبی هستی آقا اورهان ولی از چیزهایی که شنیدم درباره خودم من زن خیلی بدی هستم چطور منو دوست داشتی؟ اورهان میگه تو زن خیلی خوبی بودی و هستی شنگول فقط خیلی پول دوست داشتی! شنگول با شنیدن حرف ها میگه یعنی همه ی این کارهارو واسه پول کردم؟ سپس بعد از کمی حرف زدن با همدیگه به خانه برمیگردن. فردای ان روز آسیه وقتی از خواب بیدار میشه به عمر میگه جمیله نیست یعنی کجاست؟ نکنه تولگا اومده! اگه اومده بود می فهمیدیم نه؟ عمر تایید میکنه و میگه ساکش همینجاست! سپس بیرون میرن که با آیبیکه و اوگولجان روبرو میشن. بعد از چند دقیقه جمیله میاد که آسیه میگه کجا رفتی؟ حسابی ترسیدیم که نکنه اتفاقی واست افتاده! جمیله میگه دیگه تولگا نمیتونه بهتون صدمه ای بزنه من دارم از اینجا میرگ آنها با تعجب میگن کجا؟ جمیله میگه پیش یکی از دوستای دوران پرورشگاهم تو ازمیر میرم پیشش میمونم اینجوری تولگا با شما هم کاری نمیتونه داشته باشه.

سپس از همدیگه خداحافظی میکنن و جمیله با رفتن پیش شنگول برای خداحافظی، شنگول میگه من این دخترو دوست داشتم؟ اوگولجان میگه آره مامان جون با خیال راحت میتونی بغلش کنی جمیله تعجب میکنه که اوگولجان بهش میگه من بعدا واست تعریف میکنم. سوزان میخواد از اتاق رسول بیرون بره تا به کارها برسه که رسول بهش میگه سوزان یه رستوران ایتالیایی تازه باز شده میخوام برم شب ببینم چجوریه میتونی همراهیم کنی؟ سوزان با کمال میل قبول میکنه. بعد از رفتن سوزان، رسول تو اتاقش در حال استراحته که آکیف پیشش میره و میگه بدبخت شدیم رسول! او میپرسه چیشده؟ اکیف که با آیلا نقشه کشیده میگه بیا خودت ببین سپس عکس و خبرهای آیلا را بهش نشون میده با تیتر خشونت و درگیری خانوادگی، آکیف بهش میگه اگه این خبر درز کنه به بیرون سهام شرکت خیلی افت میکنه بدبخت میشیم اونجوری! رسول میگه این خبرها چیه دیگه؟ اینو از کجا درآورده؟ همان موقع ایلا وارد اتاق میشه که رسول باهاش دعوا میکنه‌. آیلا خودشو به اون راه میزنه و میگه من خبر ندارم، اینارو کی ازم گرفته؟ واسه چی اصلا؟ من بعد از اینکه از خونه رفتی از پله افتادم پایین رفتم بیمارستان همین! الانم اومدم بگم طلاق توافقی را امضاء کردم و تا برگه را میخواد بده آکیف میگیره و پاره میکنه و میگه الان اصلا وقت طلاق نیست چون به این شایعه دامن میزنین من یه فکر دیگه دارم اونم اینکه شب باهم چهارتایی بریم برای شام رستوران اونجا خبرنگارها بیان و عکس و خبر تهیه کنن و تکذیب بشه این اخبار رسول ناچارا قبول میکنه. تو مدرسه استاد وارد اتاق میشه و به همه بچه ها کارنامه های آخر ترمشونو میده. بعد از کلاس هاریکا به خانه میره که میبینه سوزان داره لباس انتخاب میکنه میپرسه چخبره؟

سوزان میگه رسول واسه شام دعوتم کرده هاریکا خوشحال میشه و واسش لباس انتخاب میکنه. آیبیکه به آدرس محلی که باید بره کار کنه میره که میبینه خانه مادر برک هستش همان موقع برک از راه میرسه و میگه اینجا چیکار میکنی؟ آیلا از خانه ببرون میاد و میگه اومدی آیبیکه؟ آیبیکه میگه اینجا چخبره؟ آیلا میگه گفتی میخوای به جای مادرت کار کنی مادرت اینجا کار میکرد و این اواخر اینجا میموند سپس به داخل میره آیبیکه از اینکه برک بهش چیزی نگفته بود با عصبانیت از اونجا میره. بچه ها به جشن آخر ترم میرن و اونجا عمر با دیدن سوزی که خیلی خوشتیپ و خوشگل شده جا میخوره و به بهونه برداشتن نوشیدنی از اونجا میره. آسیه از آیبیکه میپرسه که دوروک را ندیدی؟ آیبیکه میگه نه ولی نترس میاد از دست نمیده این جشنو. بعد از چند دقیقه دوروک به اونجا میاد و یکی از بچه های مدرسه که از دوروک خوشش میاد میره سمتش و شروع میکنه باهاش صحبت کردن و گرم گرفتن باهاش و ازش میخواد تا آهنگی بخونه آسیه آنها را از دور میبینه و حرص میخوره و عصبی میشه دوروک وقتی میبینه داره آسیه بهش نگاه میکنه از قصد قبول میکنه و میگه حتما میخونم. کان پیش آسیه و آیبیکه میره و باهاشون گرم صحبت میشه آسیه برای اینکه لج دوروک را دربیاره با کان حسابی میگه و میخنده دوروک با دیدنش حرص میخوره. جمیله به تولگا زنگ میزنه که او با دیدن اسم جمیله رو گوشیش خوشحال میشه و کنار میزنه. تولگا ازش میخواد تا همدیگرو ببینن و حرف بزنن که جمیله میگه من دارم از استانبول میرم تولگا جا میخوره و میگه چی؟ انها سر این موضوع بحث میکنن که بعد از قطع تماس تولگا با عصبانیت به خودش میگه به حساب همتون میرسم باعث این حال من و رفتن جمیله شماهایین!…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا