خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) + پخش آنلاین
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده است.
قسمت ۱۱ سریال ترکی اوچ کوروش
وقتی رسیدم خونه یه معجزه اتفاق افتاد. مامانمو دیدم خوده خودش بود! باورم نمیشد، بهش گفتم هرکاری از دستم بربیاد انجام میدم تا دیگه از پیشم نری بعد با خوشحالی به طرف جسد همون آدم رفت و کارت شناسایی خودمو باهاش عوض کردم بعد هم آتیشش زدم اینجوری ردم گم شد و فکر میکنن که من مرده ام روی جنازه ام سه تا سکه انداختم و عکس گرفتم. پدر کارتال با شنیدن این حرفها با گریه و ناراحتی از اون رستوران بیرون میره. فرهان به دنبالش میره که او با عصبانیت بهش میگه تو چطور تونستی اون آدم هارو بکشی!؟ طاهر و مرصاد چه گناهی داشتن که کشتیشون؟ چطور اینجوری شدی که میتونی به راحتی آدم بکشی؟ فرهان میگه اونا هم تقصیر داشتن همشون سکوت کردن و هیچی نگفتن، پدر کارتال سرزنشش میکنه که فرهان بهش میگه بالاخره من این کارو میکنم شماها چی؟ چیکار کردین؟ خود تو چیکار کردی عمو؟ ببین به چه روزی افتادی! اصلا شبیه اون مرد هستی؟ پدر کارتال عصبانی میشه و تو گوشش میزنه و از اونجا به طرف پاتپق خودش زیر پل میره. وقتی به اونجا میرسه کارتال را میبینه که اونجا نشسته. کارتال بهش میگه بابا، فرهان دوست دوران کودکیمو یادته؟ اون مرده! پدر کارتال میخنده و میگه پس مرده! کارتال جا میخوره و میگه چرا میخندی؟ پدرش با عصبانیت بهش میگه برو از اینجا! گمشو میخوام تنها باشم. همان موقع به کارتال زنگ میزنن و خبر میدن که شاهین را گرفتن و تو کلانتریه.
افه در حال فکر کردن درباره معماست که زنگ خانه اش را میزنن، افه با باز کردن در با باتو روبرو میشه که او بهش میگه اومدم بهت بگم به کمکت مسعود را بازداشت کردیم و اومدم به نوبه خودم ازت معذرت خواهی کنم به خاطر حرف هایی که بهت زدم افه بهش اعتنایی نمیکنه و میخواد درو ببنده که باتو میگه واست پرونده ای را که خواستی آوردم افه کمی نرم میشه و به داخل میره. کارتال به طرف کلانتری میره که یکی از نوچه های مسعود جلوی در جلوشو میگیره و میگه اول خودت مارو لو دادی بعد اومدی دنبال داداشت؟ کارتال که از چیزی خبر نداره میگه من همچین کاری نکردم من فقط اومدم اینجا خراب کاری داداشمو جمع کنم و برم به منم ربطی چطور لو رفتین او بهش میگه اگه اینطور نیست پس بایه کیف پول پیش آقا چیکار داشت؟ خودم حسابتو میرسم و از اونجا میره. کارتال با شنیدن این حرفها از رفتن به تو منصرف میشه و تو ماشین منتظرش میمونه. وقتی شاهین میاد باهاش حرف میزنه و میگه دیگه رفتی تو تیم اون؟ با اون معمله میکنی؟ شاهین میگه اونجوری که فکر میکنی نیست داداش. کارتال میگه داداش؟ چرا فقط زمانی که کارت گیر میکنه داداشت میشم؟ با اون همه پول گرفتنت و گفتن با مسعود همدستی! سپس بهش میگه تا زمانی که عقلت سرجاش نیومده برادری به نام کارتال نداری و از ماشین پرتش میکنه بیرون و میره، شاهین با خودش میگه کتک خوردم که نفروشمش بعد اینجوری میکنه! افه با باتو در حال حل کردن معما هستن که افه خیلی با سردی باهاش رفتار میکنه. باتو کلافه میشه و میگه از کارات هیچی به من نمیگی بعد دارم از اداره اطلاعات میدزدم واست که هرلحظه امکان داره لو برم و از کار اخراج بشم بعد تا یه سوال ازت کردم اینجوری با آدم رفتار میکنی! افه او را در آغوش میگیره و باهم خوب میشن.
فردای آن روز پدر کارتال در اتاقش به حرف های فرهان فکر میکنه و سازشو برمیداره تا کمی بنوازه اما یکدفعه به طرف پنجره اتاقش پرت میکنه. همه از صدای شکستن شیشه به طرف اتاقش میرن. کارتال سعی میکنه به داخل میره اما پدرش سمت او هم وسیله ای پرت میکنه که بهشون میگه چیزی نیست آروم بشه میرم بهش سر میزنم. عمه نریمان به کارتال میگه شاهین نیست کارتال بهش میگه خودم خونه راهش ندادم تا وقتی آدم نشده نمیتونه بیاد اینجا بفهمم راهش دادین از شما هم ناراحت میشم! سپس ماجرای دیشبو تعریف میکنه و میگه نمیدونم چجوری اطلاعاتو پیدا کردن دستگیرشون کرده بودن نریمان میگه اون روزی که افه اینجا بود با سیستم یه کارهایی میکرد شاید اون برداشته! کارتال عصبی میشه و به روشن و شسو و کونیالی میگه باید افه را از این محله بیرون کنیم چجوریشو نمیدونم!
سپس نقشه ای میکشد و بهشون میگه باید با گوشی افه به اون پسره که همش بهش کمیسر میگه بفرستیم کونیالی میخنده و میگه هنوز تو اون عصر گیر کردی؟ سپس نرم افزاری را بهش نشون میده که خودش جمله ای را میگه و همون جمله را روی فرد دیگه ای گذاشته و بهشون میگه ما فقط به یه فیلم کوتاه از افه احتیاج داریم! همان موقع افه از راه میرسه که آنها با شنیدن صداش میخندن و میگه خودش اومد. کارتال با افه صحبت میکنه و میگه راه گم کردی این موقع صبح اومدی؟ افه بهش میگه دنبال اردمم رفتم قهوه خانه ولی کسی ازش آمار بهم نمیده کونیالی از فرصت استفاده میکنه و ازش فیلم میگیره. کارتال بهش میگه شاید احساس خطر کردن نگران نباش من میرم باهاشون حرف میزنم تو همینجا باش. کارتال تو میره و با همان نرم افزار به باتو زنگ میزنن. کارتال بهش میگه برو تو دفتر مسعود و رمز کامپیوترشو میگم بازش کن باتو که فکر میکنه افه ست میگه واسه چی؟ کارتال میگه باز دلیل خواستی؟ کارتو بکن و تلفنو قطع میکنه. لیلا با بی اعتنایی از خونه بیرون میره که افه میگه چرا سر صبحی بد رفتاری میکنی؟ دلیلش چیه؟ من که دستتو پانسمان کردم تو خونه امم خوابیدی باز چیشده؟ لیلا میگه فکر کردی من کیم که پول میزاری بالا سرم و میری؟ افه بعد از کمی بحث کردن باهاش شب قرار میزاره تا باهمدیگه درست و حسابی حرف بزنن….