خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی داستان یک پری را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال جذاب درام در رابطه با دختری است که قصد دارد زندگی‌اش را به طریقی نادرست تغییر دهد. هنگام ارتکاب جرم نیز تصادف شدیدی کرده و ماجرا آغاز می‌شود. سریال ترکی داستان یک پری بعد از اتمام پخش سریال مستاجر بی نقص روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Alina Boz, Taro Emir Tekin, Nazan Kesal, Hazal Filiz Küçükköse, Müfit Kayacan, Mustafa Mert Koç, Tülin Ece, Baran Bölükbaşı, Kadir Çermik, Bilgi Aydoğmuş, Okan Urun, Şener Savaş, Canan Atalay, Ali Aksöz, Merve Oflaz.

هاریکا با ظفر حرف میزنه و به خاطر دخالت های بیگه حرص میخوره و از ظفر میخواد تا نزاره دخالت کنه زیاد جلوشو بگیره ظفر میگه بسپارش به من با ملیس درستش میکنیم، ملیس از پشت در حرف های اونارو میشنوه سپس جلو میره و خداحافظی میکنه ظفر میگه من میرسونمت. بیگه و اونور در حال حرف زدن هستن که بیگه وقتی ظفر و ملیس را میبینه از دور که به اونجا میان سریعا اونور را میبوسه که ملیس جا میخوره و ناراحت میشه اونور هم با دیدن ملیس شوکه میشه. آلپ به خانه ملیس میره و با مریح بحث و دعوا میکنه ملیس عصبی میشه و میگه بس کنین دیگه فردا جلسه داریم پیش پرداختو میگیریم میدم بهت تو هم میری بدهی‌تو صاف میکنی تموم شد و رفت و از اونجا میره که آلپ آروم میشه و میشینه.   ملیس و مریح فردای آن روز به طرف شرکت میرن. تو جلسه ظفر تعریف میکنه و میگه خیلی خوب پیشرفت کردین خیلی خوبه بیگه هم تایید میکنه و میگه ولی یکسری اصلاحات لازم داره و شروع میکنه بهشون گفتن که ملیس کلافه میشه و این از چشمان اونور دور نمیمونه. بیگه میگه که براتون سورپرایز دارم یکی از دوستامو که تو زمینه خودش خیلی ماهره گفتم بیاد اینجا سپس به ملیس نگاه میکنه و میگه اتفاقا تو همون دانشگاهی که تو درس خوندی درس خونده ملیس لبخند میزنه. زنگ در اتاق هتل نسلیهان زده میشه که نسلیهان میره باز میکنه که با هاریکا مادرش روبرو میشه. هاریکا سرزنشش میکنه و میگه تو اینجایی و دنیارو داره آب میبره!

اصلا میدونی چی به سر شرکت داره میاد؟ نسلیهان میگه بزار خودشون هرکاری میخوان بکنن و با آرامش بهش میگه نون میخوای؟ هاریکا عصبی میشه نون میخوام چیکار؟ و میز صبحانه را بهم میزنه و میگه معلوم هست داری چیکار میکنی؟ اصلا متوجه هستی داره چه اتفاقی میوفته؟ نسلیهان میگه آره متوجهم فهمیدم، فکر میکردم نگران حال من شده بودی اما انگاری موضوع این نبوده. تو شرکت ملیس و ظفر با مریح نشستن که بیگه یکی از دوستاشو به اسم نیل به اونجا میاره و میگه به خودم گفتم از اونجایی که نیل طراحی خونده اونم از دانشگاه ملیس میتونه خیلی خوب بهمون کمک کنه. ملیس جا میخوره که نیل ازش میپرسه شما هم، هم دانشگاهیه من بودین؟ چه سالی فارغ التحصیل شدین؟ بیگه میگه همون سالی که خودت فارغ التحصیل شدی ورودی خودته! ملیس جا میخوره و استرس میگیره که اشتباهی چیزی نگه ظفر میگه خیلی باحاله هم دانشگاهی باشین هردوتون ورودی یه سال باشین بعد همدیگرو ندیده باشین اینجا باهم روبرو شدین. مریح که قبلا درباره دانشگاهی که گفتن ملیس ازش فارغ التحصیل شده باهاش تمرین کرده اطلاعاتی میدن که نیل یکدفعه ناراحت میشه و میگه من باید سریع برم سپس به بیگه میگه میشه یه لحظه بیای! باهات کار دارم. اونا همگی جا میخورن و بعد از رفتن بیگه و نیل، ظفر با تعجب میگه الان چیشد؟ اونا هم با تعجب میگن نمیدونیم! بیگه با نیل به بیرون از اتاق میرن که نیل با بیگه دعوا میکنه و میگه خواستی بیام اینجا که منو ضایع کنی؟ مثلا الان چی دستگیرت شد؟ تو فهمیده بودی که من الکی و به دروغ گفته بودم از اون دانشگاه فارغ التحصیل شدم واسه این که منو ضایع کنی همچین کاری کردی؟

درسته من مثل شماها نیستم تو دنیای پر از پول شما نیستم اما با خود شماها سر و کله زدم و یاد گرفتم حساب این کارتو پس میدی! یکی طلبت و میره. بیگه که از این موضوع خبر نداشته شوکه میشه و سرجایش خشکش میزنه. وقتی به اتاق برمیگرده ملیس با لبخندی معنی دار بهش نگاه میکنه. بعد از جلسه بیگه به اتاق اونور میره و اونور بهش میگه میخواستی ملیس را امتحان کنی و ضایعش کنی اما موفق نشدی نه؟ حالا از بابت ملیس خیالت راحت شد؟ بیگه حرص میخوره و میگه تو چی داری میگی؟ چی میخوای بهم بگی؟ اونور بهش نگاه معناداری میکنه. بیگه به رستوران امید میره تا باهاش حرف بزنه و درد و دل کنه. بیگه بهش میگه باورت میشه اومده بود پیشم حتی حالمو هم نپرسید به جاش اومده میگه باید بازم به ظفر کمک کنی! این همه کار کردم این همه تلاش کردم که  فر به چشم بیاد؟ من انگاری هیچیم! امید میگه اگه بخوای ازشون جدا بشی و راه خودتو پیش بگیری من خیلی خوشحال میشم واست همون کاری که من کردم. بعد از کمی حرف زدن بیگه یاد پیشنهاد ازدواجی که اون مرد بهش داد میوفته و بهش میگه منم واستون سورپرایز دارم میخوام به زندگی خودم دیگه برسم. آلپ به ملیس زنگ میزنه و میگه که طلبکارم منو گرفته و میگه باید پرونده یکی از افرادشو ببری بزاری قسمت راننده هایی که استخدام شدن تو شرکت کوکسال ها ملیس میگه چجوری آخه؟ آلپ میگه باید بتونی وگرنه نمیدونم چه بلایی سرم میارن! ملیس با مریح درمیون میزاره و باهمدیگه نقشه میکشن که ملیس بعد از رفتن همه به شرکت بره و کارو انجام بده اگه داشت گیر میوفتاد بگه گوشواره شو گم کرده داشت دنبالش میگشت. ملیس به شرکت میره و پرونده را تو اتاق میزاره وقتی بیرون میاد با اونور روبرو میشه که ازش میپرسه اینجا چیکار داری؟ ملیس میگه گوشوارمو گم کردم چون هدیه مادرم بوده ارزش معنوی داره واسم آنها باهمدیگه به اتاق جلسه میرن که ملیس یواشکی میندازه اونجا. بعد از چند دقیقه پیداش میکنن و اونور او را میرسونه خونه اش. فردای آن روز ملیس به خانه کوکسال ها میره که ظفر پیش اونور که از دور ملیس را نگاه میکنه میره و بهش میگه حق با تو بود داداش من نمیتونم مثل بقیه با ملیس رفتار کنم چون واسه اولین بار بدجور عاشق شدم اونور جا میخوره……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی داستان یک پری + تصویر

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا