خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۲۲ سریال ترکی خواهران و برادران

آکیف به خانه ی رسول میره وقتی میرسه میگه این شمع و گل ها چیه دیگه؟ هان؟ رسول میگه هیچی آکیف میخنده و میگه که اینطور، رسول میگه باشه بهت میگم امشب سوزان را میخوام دعوت کنم و احساسمو بهش بگم آکیف جا میخوره و میگه چی؟ همون سوزان؟ جا خوردم آخه رابطتون این اواخر خیلی خوب نبود! سپس باهم کمی صحبت میکنن. تو مدرسه امیر و دورا و اوزگه به طرف‌ آسیه اینا میرن و میگن میتونیم یه بروشور برداریم؟ سپس امیر بعد از خوندن بروشور میگه اینجا یه سطل آشغال نباید باشه؟ آسیه دلیلشو میپرسه که امیر میگه بالاخره با خوندن اینایی که نوشتین یه جایی باید باشه که حالت تهوع گرفتیم اینجارو به گند نکشیم سپس میرن. آیبیکه با برک درباره اینکه چرا رفته تو تیم دوروک بحث میکنه که برک میگه دوروک رفیق صمیمی منه در ضمن سیاست و عشق باید از هم جدا باشه! سپس برک درباره فردا که ۱۴ فوریه و روز ولنتاینه با آیبیکه حرف میزنه که او میگه نه دیگه نباید عشق و سیایت قاطی بشه فردا روز سیاسته چون رای گیریه سپس پیش آسیه میره. اوگولجان در حال آب خوردنه که امیر را میبینه و ازش دوباره عذرخواهی میکنه که امیر عصبی شده و یقه ی اونو میگیره و به دیوار میچسباند و بهش میگه عذرخواهی و متاسف بودن تو هیچ چیزیو تغییر نمیده میدونی واسه چی باید متاسف باشی؟ اینکه من نمردم و هنوز زنده ام! و تا وقتیکه اینجام عذابتون میدم! عمر اونارو میبینه و سریعا به کمک اوگولجان میره. تولگا از امیر خوشش اومده و به کافه میره تا باهاش آشنا بشه. اورهان به نمایشگاه ماشین میره و به اونی که ازش نزول گرفته بود میگه نتونستم پول این ماه را جور کنم اون مرد میگه اشکالی نداره ماه دیگه بیار ولی میدونی که به جای ۱۰هزار لیر باید ۲۰هزار لیر بیاری بدی اورهان قبول میکنه و میگه جورش میکنم و میره. اون مرد آدم هاشو میفرسته و میگه من گفتم عیبی نداره ولی برین یه گوشمالی بدین که بدونه وقتی دیر میشه عواقب داره.

تولگا با امیر آشنا میشه و میگه که منم باهاشون مشکل دارم امیر میگه نکنه تو همون تولگا معروفی! تولگا میگه معروف؟ یعنی چی؟ امیر میگه درباره مدرسه پرس و جو میکردم انگاری تو ترم گذسته یه آتش سوزی شده که عمر همه جا پر کرده کار تو بوده! تولگا میگه اینا کلا قوه تخیلشون خیلی قویه در ضمن هیچ مدرکی ندارن که بتونن ثابت کنن اصلا من کرده باشم اگه میتونن گیرم بندازن! یکی از بچه های مدرسه که پشت سر تولگا نشسته حرفاشو میشنوه تو فکر میره و از اونجا میره. موقع تعطیل شدن مدرسه اوزگه و دورا پیش سوزی و هاریکا میرن و بهشون میگن به روز بعد از مدرسه بریم بیرون باهم آشنا بشیم یه چیزی هم بخوریم انها قبول میکنن اوگولجان میاد و به هاریکا میگه برام دعا کن دارم میرم بازار سپس از اونجا میره اوزگه میگه چجوری اینو تحمل کنیم؟ دورا میگه اخه کی میتونه با اینا بپره! ولش‌کن فقط تو کلاس میبینیمش دیگه بعد از رفتنشون سوزی به هاریکا میگه چرا نگفتی دوست پسرته؟ هاریکا میگه چرا اونجوری نگاه میکنی؟ از روز اول که نباید همه چیمو بگم بپرسن میگم بهشون. اوگولجان و عمر کیسه های اسطوخودوس را خوب فروختن چندتای آخرش مونده که ۳نفر به اونجا میان و با گردن کلفتی میگن که اینجا جای ماست و باید برین و وسایلشونو بهم میریزن عمر میخواد دعوا کنه که اوگولجان جلوشو میگیره و میگه تموم سده بود دیگه بریم. عمر موقع رفتن به خانه اورهان را میبینه که دو نفر دارن کتکش میزنن او به کمکش میره و بعد از رفتنشون میپرسه اونا کی بودن؟ اورهان ماجرارو تعریف میکنه و میگه تو خودتو نگران نکن من جورش میکنم.

شب سوزان و رسول در حال خوردن شام هستن که آکیف از اونجایی که نمیتونسته جور شدن اونارو باهم تحمل کنه به نباهت ‌میگه به آیلا زنگ بزنه تا برن دنبالش و امشبو براسون زهرمار کنن. دوروک به برک و کان میگه امروز خوب رای جمع کردیم تازه یه نقشه بکر دارم که تیر خلاصیه احداث سینما تو مدرسه اونا خیلی خوششون میاد که دوروک میگه شرط گذاشتم با آسیه که اگه برنده شدم فرداشب باهم شام بخوریم اونجوری‌ شاید دوباره باهم جور بشیم واسه اینم که شده باید ببرم کان تو فکر فرو میره. زنگ خانه رسول به صدا در میاد و با آیلا و نباهت و آکیف روبرو میشه آیلا به داخل میره و با سوزان دعوا میکنه و شروع میکنه به توهین کردن سوزان با ریختن نوشیدنی رو صورت آیلا از اونجا میره. فردای ان روز تو مدرسه اون پسر که حرفای تولگارو شنیده بود میره پیش عمر و عکسی بهش نشون میده که ثابت میکنه آتش سوزی‌ کار تولگا بوده عمر میگه اینو واسم بفرست خودتم پاکش کن. عمر به دنبال تولگا تو سرویس میره و بهش ماجرای عکسو میگه اونجا تولگا بهش میگه چی میخوای در قبالش؟ عمر باهاش دعوا میکنه و میگه معلوم هست داری چی میگی؟ فقط میخوام گورتو از زندگی و مدرسه گم کنی و بری! تولگا میگه بالاخره دوباره یه راهی پیدا میکنم که از زیرش در برم ولی حوصله حرفای بابامو ندارم بگو در قبالش چقدر میخوای؟ عمر یاد حرف های اورهان و بدهیش میوفته و با عصبانیت میگه ۲۰هزارتا میخوام تولگا قبول میکنه و میره که عمر با خودش میگه فقط به خاطر عموم! کان پیش آسیه میره و درباره پیشنهاد سینما باهاش حرف میزنه. مراسم معرفی نمایندگان شروع میشه آسیه اول حرف میزنه و درباره سینما هم میگه که دوروک جا میخوره سپس بعد از تمام شدن معرفی میره پیش کان و میگه تو بهش گفتی؟ کان انکار میکنه دوروک میگه تحقیق میکنم اگه پای تو این وسط باشه واست خیلی بد میشه!

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا