خلاصه داستان قسمت ۱۲۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۲۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۲۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۲۳ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اینجی بعد از فهمیدن ماجرای ناجی حسابی به هم میریزه و به طرف خانه می رود تا وسایلش را جمع کند و از اونجا بره. هان به دنبالش می رود و سعی می کنه جلویش را بگیرد و باهاش حرف بزنه اما هر بار که به اینجی نزدیک میشه و مانعش می شود اینجی یه سیلی بهش میزنه. اینجی به خانه میره و وسایلش را جمع میکند. هان که حسابی ترسیده او را التماس می کنه تا یک بار دیگه بهش فرصت بده و جایی نداره وقتی میبینه اینجی نظرش تغییر نمی کند بهش میگه من نمیزارم جایی بری، اینجی ازش میپرسه نمیذاری؟ مثلا میخوای چیکار کنی؟ منو هم تو موتور خونه زندانی کنی؟ هان بهش میگه من همه تلاشمو کردم این کارهایی را که بابات نتونست انجام بده انجام بدم و در مقابل همه اتفاقات بد از تو محافظت کنم. هان بهش میگه یادت میاد اون روزی رو که ماجرای زباله ها را فهمیدی بهم گفتی هر اتفاقی بیفته هرچقدر هم ترسناک من ترکت نمیکنم و پیشت میمونم؟!

اینجی بهش میگه تو حق نداری جوری رفتار کنی که دلم به حالت بسوزه و تقصیرارو بندازی گردن من چون در هر حالت من میرم. هان دستش را میگیرد و بهش میگه حتی اگه تو غلط را هم فراموش کنی و بخوای بری من نمیزارم و از پیشت جایی نمیرم هان بهش میگه اگه این دفعه بری دیگه دنبالت نمیام اینجی بهش می‌گه نیا دنبال من نیا و میخواد بره که هان بهش میگه تو گردنی مادرتو نمیخوای ببری؟ هر چی باشه شاید دفعه آخری باشه که اینجا هستی! اینجی به طرف حمام میره تا گردنبند رو از اونجا برداره که هان از فرصت استفاده کرده و وارد اتاق می شه و در را قفل می کند. اینجی بهش میگه داری چیکار می کنی؟ تو نمیتونی منو اینجا زندانی کنی! هان بهش میگه اینجی تو الان خیلی عصبانی هستی فکر می کنی که میتونی بری و ازم دور بشی ولی نمیشه من و تو عاشق همیم و بارها امتحان کردیم ولی نتونستیم از هم دور بمونیم.

اینجی با حالتی جدی بهش میگه این دفعه خیلی فرق میکنه چون هانی که روبروم ایستاده را اصلاً نمی شناسم. اینجی از آن ترسیده و به طرف در میره تا در را باز کنه اما هان جلویش را می‌گیرد و اینجی داد میزنه می‌گه تو نمیتونی من‌و اینجا زندونی کنی تو نمیتونی مثل ناجی با من رفتار کنی تو عاشق منی. صفیه و گلبن پایین راه پله ایستادند و به حرف های آنها گوش می دهند و حسابی ترسیدن. گلبن از ترس گریه میکنه و به صفیه میگه آبجی چه اتفاقی داره میوفته؟ چی شده؟ هان داره با اینجی چیکار میکنه؟ بعد از مدتی نریمان و پدرشان حکمت خان هم پیش آنها میرند و بهشون میگن این سروصدا مال چیه؟ چی شده؟ صفیه به همشون میگه حق ندارین بیاین بالا همینجا وایمیستین تا من برم ببینم چه اتفاقی افتاده! صفیه بالا میره و از پشت در حمام به هان میگه این راهش نیست هان! از سر و صدا همه الان می فهمند زشته این در رو باز کن. هان بهش میگه نه آبجی نمیتونم باز کنم اگه باز کنم اینجی میره، اینجوری بره من میمیرم نمیتونم بدون اون.

صفیه بهش میگه تو درو باز کن اینجی قول میده به حرفات گوش بده اینجی تا میبینه حواسش پرته ظرفی از آنجا برمیداره و تو سر هان می زنند که باعث میشه ظرف بشکنه و هان روی زمین بیفته. اینجی گریه می کنه و کلید را بر می‌دارد و با باز کردن در فرار میکند. هان سعی میکنه تا جلویش را بگیرد و مانع شود اما به خاطر سرگیجه که داره نمیتونه. اینجی به نریمان و گلبن میگه این خونه درست بشو نیست ولی شما خوب میشین از این خونه فرار کنین تا دیر نشده جون خودتون و زندگیتون رو نجات بدین. صفحه وقتی التماسهای هان را میبینه که هیچ تأثیری روی اینجی نداره بهش میگه بزار بره اگه میخواد بره بزار زودتر بره. اینجی به صفیه میگه تو چجوری تونستی ساکت بمونی؟ هنوز که هنوزم داری طرفداری برادرتو می کنی؟ چه شکلی می تونی کاری که با ناجی کرده را فراموش کنی و باز هم ازش محافظت کنی؟ صفیه عصبانی میشه و بهش میگه ساکت شو نمیخوام چیزی بشنوم از طرفی گلبن می پرسه چه اتفاقی افتاده مگه؟ هان چیکار کرده؟

اینجی رو به صفیه میگه تو میتونی ساکت بمونی اما من نمیتونم و تمام ماجرای حبس کردن ناجی تو موتور خونه را میگه و می‌گه من نمیتونم تو این خونه بمونم نه من نمیتونم بخشی از این دیوونگی بشم و از خانه می زنه بیرون. هان به جای خالی اینجی نگاه میکنه سپس مثل دیوانه ها شروع به خندیدن می کند. ناجی از پنجره اینجی رو میبینه که با حالی بد از ساختمان بیرون زده و میخواد سوار ماشینش بشه به خاطر همین پیشش میره و اجازه نمیده رانندگی کنه و بهش میگه با این حالت هر جا که میخوای بری خودم میبرمت خیالت راحت به کسی چیزی نمیگم. حکمت به هان نگاه می کنه و می گه تو چیکار کردی؟ پسرم من تو رو اینجوری بزرگ کردم که یه آدم مریضو تو موتور خونه و زنتو تو حمام زندونی کنی؟ هان که حسابی حالش بده با عصبانیت بهش میگه مگه چه شکلی منو بزرگ کردی؟ اصلاً کاری کردی؟ وقتی منو زنت انداخت تو موتورخونه و زندانیم می کرد بدون آب و غذا تو کجا بودی؟ چیکار کردی؟ تو هیچ وقت هیچ کاری نکردی حواست به ماها نبوده پس حق نداری از من حساب پس بگیری.

هان به طرف موتور خونه میره و روی کف زمین می خوابد. حکمت با شنیدن حرفها دلش میشکنه و ناراحت میشه. تو مسیر اینجی از ناجی میپرسه هان چیکارتون کرد؟ اذیتتون کرد؟ ناجی میگه نه اصلا اذیتم نکرد ولی همه چیزهایی که تو ذهنته را هان اونجا تجربه کرده اینجی میپرسه یعنی چی؟ ناجی براش تعریف میکنه که مادر هان چجوری شکنجه اش میداده و در ادامه میگه اینارو نمیگم که ببخشیش اون تصمیم خودنه ولی میخوام بگم من از اونجا خلاص شدم ولی هان هنوز موفق نشده خلاص بشه. اینجی دلش می سوزد ولی بهش میگه نه نمیتونم همه کارهایی را که میکنه را ببخشم. ناجی ماجرای زباله هارو میگه، اینجی تعجب میکنه که از کجا میدونه و ناجی ماجرای محافطت کردن هان از او را در دیدار اولشان را برای اینجی تعریف میکنه و اینجی تو فکر فرو میره. صفیه و گلبن به اتاق هان میره تا برای اینکه هان بیشتر ناراحت و کلافه وسایل مربوط به اینجی و وسایلی که برای بچه گرفتن بودن را جمع میکنن. هان تو موتور خانه تمام مدت کابوس مادرش و اینجی را میبینه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا