خلاصه داستان قسمت ۱۳۱ سریال ترکی دختر سفیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۱ سریال ترکی دختر سفیر را می توانید مطالعه کنید. فصل اول این مجموعه محصول سال ۲۰۱۹ در ژانر درام است و فصل دوم آن در حال پخش می باشد. نام انگلیسی این سریال The Ambassador’s Daughter است. در این سریال انگین آکیورک  Engin Akyürek ، نسلیهان آتاگل دوغلو Neslihan Atagül Doğulu، تولین یازکان Tülin Yazkan، غنچه جلاسون Gonca Cilasun و اوراز کایگیلاراوغلو Uraz Kaygılaroğlu به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر

سانجار و ناره از جوانی یکدیگر را دیوانه‌وار دوست دارند، اما پدر این دختر مخالف رابطه آن‌ها بود. ناره و سانجار تصمیم می‌گیرند فرار کنند و مخفیانه ازدواج کنند. شب بعد از عروسی سانجار گمان می‌کند ناره به او خیانت کرده‌است و حرف‌های ناره را باور نمی‌کند، لذا او را از کلبه‌شان بیرون می‌کند. ناره خود را از صخره به پایین پرت می‌کند و به سختی مجروح می‌شود. ناره بعد از آن ناپدید می‌شود و داستان آن‌ها به افسانه ای تبدیل می‌شود که ترک‌ها برایشان شعر گفته‌اند. سانجار گمان می‌کند ناره به راحتی او را ترک کرده‌است و به دنبال زندگی تازه‌ای به اروپا رفته‌است. سال‌ها بعد ناره دوباره در زندگی سانجار ظاهر می‌شود. او در لحظه‌ای که سانجار قصد ازدواج دارد، با دختر بچه ای ظاهر می‌شود و تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را آغاز کند. سانجار پس از ورود دوبارهٔ ناره به زندگی اش، دوباره بهم می‌ریزد و سعی در بیرون کردن ناره از زندگی اش دارد اما با اتفاق‌های عجیب و مرتبط بهمی که در ادامه داستان می‌افتاد ورق بر می‌گردد و سانجار به دنبال حقیقت ۸ سال پیش می‌رود.

قسمت ۱۳۱ سریال ترکی دختر سفیر

بنفشه وقتی می بیند که شکم قلابی اش لو رفته پاهای سنجر را بغل می کند و گریان به او التماس می کند که از تقصیرش بگذرد و می گوید که بخاطر علاقه اش به سنجر این حقه ها را سوار کرده. سنجر وقتی می فهمد که بچه ماهها پیش سقط شده بوده و حتی قبری هم ندارد بیشتر غمگین می شود. درست در همین لحظه قهرمان به او زنگ زده و می گوید:« میخوام قتل آکین بایدار و کشف جسدش رو گزارش بدم.» سنجر که دیگر برایش مهم نیست سکوت می کند و گیدیز که خیال می کند قهرمان با پلیس تماس گرفته سنگی را به سر قهرمان می کوبد و او را نقش زمین می کند و بعد می فهمد که قهرمان به جای پلیس با سنجر تماس گرفته بوده. گیدیز قهرمان را که بی هوش است داخل ساختمان نیمه کاره می کشد و خودش پیش سنجر که کنار خانه ی بنفشه مات و مبهوت مانده می رود و به او می گوید که نقشی در حاملگی قلابی بنفشه نداشته ولی این را می داند که صحرا خواهر آکین است و آمده انتقام برادرش را بگیرد. در ضمن می گوید:« حالا همانطور که تو قاتل آکین شدی ممکن است من هم قاتل قهرمان بشوم.» سنجر می گوید:« دوست دختر تو و زن سابق من نقشه کشیده بودن که بچه ی قهرمان رو به جای بچه ی من جا بزنن.»

در همین حال گاوروک با سنجر تماس می گیرد و به او می گوید که قهرمان زنده است و دکتر بالای سرش رفته و صحرا را هم طبق خواسته ی او به انباری در خارج شهر منتقل کرده اند تا چند روزی زندانی شود. گیدیز وقتی این را می فهمد می گوید که از صحرا خوشش آمده و نباید با او بدرفتاری کنند و ادامه می دهد:« اون حق داره بخواد انتقام برادرش رو بگیره.» سنجر داد می زند:«هم اون بود که الوان و ناره را مسموم کرده بود تا از ناره حرف بکشه. زیاد هم قابل ترحم نیست. تو هم باعث شدی خواهر اکین به ناره و دخترم نزدیک بشه و حتی تو خونشون ساکن بشه.» و جلوی چشم گیدیز به گاوروک دستور می دهد که صحرا را در تاریکی مطلق نگه دارند و این باعث خشم گیدیز می شود. سپس سنجر با ناره تماس گرفته و به او می گوید چند ماه پیش بچه ی بنفشه سقط شده بوده و همگی سرکار بوده اند و از ناره می خواهد که با ملک به خانه ی جنگلی بروند و او هم ساعتی بعد خودش را می رساند. ناره و ملک وقتی به جلوی عمارت افه اغلو می رسند جیلان و نجرت را منتظر می بینند.

جیلان گریه می کند و به ناره توضیح می دهد که آکین نقشه کشیده و بنفشه هم اجرا کرده و می خواسته بچه ی او را به جای بچه ی خودش به سنجر قالب کند و او هم که توسط قهرمان رانده شده مجبور شده با انها همکاری کند. نجرت هم می گوید صحرا از طرف آکین به بنفشه کمک کرده چون او خواهر آکین است. ناره از شنیدن این حرفها از حال می رود و وقتی به هوش می آید همراه دخترش به کلبه ی جنگلی می رود. الوان داخل عمارت شده و سراغ خالصه می رود. خالصه با دیدن او خود را به مریضی می زند چون تصمیم گرفته هر طور شده یحیی و الوان را آشتی دهد و کاری کند که سنجر و ناره ازدواج کنند. به همین منظور از الوان می خواهد که در عمارت بماند و حتی اتاق بنفشه را برای خودش و یحیی آماده کند. الوان که همین چند ساعت پیش شاهد بوده که یحیی و دودو در حال اجاره ی خانه هستند به فکر فرو می رود. سپس سراغ عمه فریده رفته و از او می خواهد روغن کشی از کیاهان را به او بیاموزد چون می خواهد از این راه برای خودش کسب و کاری راه بیندازد. در ضمن به فریده یادآوری می کند که اگر او و یحیی طلاق بگیرند دودو عروس عمارت خواهد شد. و فریده که دوست ندارد جای الوان را دودو بگیرد قبول می کند معلوماتش درباره ی گیاهان را در اختیار او قرار دهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا