خلاصه داستان قسمت ۱۳۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۳ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۱۳۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۱۳۳ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در عمارت اصلان بی عزیزه جلوی گونول می ایستد و می پرسد که چرا اینقدر از خانه خارج می شود و گونول جواب می دهد: «من تو شرکتمون استخدام شدم و مشغول به کار هستم. آزاد شاداغلو من رو استخدام کرده.» عزیزه داد می زند: «چطور جرات کردی با دشمنمون تبانی کنی؟» گونول جواب می دهد: «تو تحمل این که از زیر سلطه تو خارج بشیم رو نداری ولی من اجازه نمی دم مانع من بشی و به زندگی من حکمرانی کنی.» و از خانه خارج می شود. به هارون دستور داده می شود که دوباره سعی کند به یارن نزدیک شود و با او ازدواج کند و به این ترتیب هارون می تواند بیست میلیون دلار بدهی شاداغلوها را به شرکت بپردازد و سهامدار شرکت شود. از آن طرف یارن خداخدا می کند که هارون از ازدواج با او منصرف شده باشد و از زندگی او گم و گور شود ولی هارون که با تقشه قبلی وارد شده با هاندان تماس می گیرد و می گوید که شب برای اعلام تصمیم قطعی پیش آنها خواهد آمد. آزاد در هتل به جهان می گوید که عزیزه به او مهلت داده تا طبق قرارداد بیست میلیون دلار به صندوق شرکت آنها در عرض دو روز واریز کند واگرنه صندلی ریاست را از دست خواهد داد. فیرات که مطمئن است آنها در این مدت کم نمی توانند آن پول را جور کنند به جهان می گوید: «پسرت سرخود شده و گونول رو توی هتل استخدام کرده.» و جهان که انتظار ندارد آزاد با اصلان بی ها همکاری کند از پسرش ناامید می شود و می رود و در خانه به هاندان می گوید: «اگه هارون هم نامزدیش با یارن رو به هم بزنه عین خیالم نیست. از این همه مشکل و دردسر خسته شدم.» فیرات به گونول می گوید: «تو فکر می کنی با این کارهات عزیزه رو ادب می کنی در حالی که اصلا نمی دونی مفهوم خانواده چیه و داری به خانواده ضربه می زنی.»

ماموری که فیرات برای تحقیق در مورد هارون فرستاده بود می گوید: «خانواده هارون در این چند سال هیچ ردی از خودشون باقی نذاشتن و به زودی شاداغلوها به وسیله اون به دردسر خواهند افتاد.» بالاخره میران و ریحان از مسافرت دو روزه شان برمی گردند و وارد عمارت اصلان بی می شوند. طبق قرارشان ریحان سراغ شکران می رود و میران سراغ عزیزه. میران به عزیزه می گوید: «عمر پهلوان رو در استانبول ملاقات کردم. اون هم طبق گفته تو شهادت داد که هازار شاداغلو بعد از تجاوز مادرم رو کشته. من اون هازار رو نابود خواهم کرد ولی قبل از اون باید شهموز چوپان که شاهد ماجرا بوده رو پیدا کنم.» ریحان به میران می گوید شکران در اتاق نیست و با پدرش به خانه شاداغلوها رفته است. میران که خودش را عصبی نشان می دهد به سمت عمارت شادغلو به راه می افتد و به محض ورود با داد و بیداد به نصوح می گوید حق نداشته اند شکران را به خانه شان بیاورند. الیف از رفتار او ناراحت می شود و می گوید: «از تو بیشتر از اینها انتظار میره. اینا فقط به مادربزرگت لطف کردن.» میران می گوید: «اینا فقط بدی رو بلدن. خوبی نمی دونن.» گل گریه کنان می گوید: «تو آدم بدی هستی. دیگه نمی خوام ببینمت چون با همه دعوا می کنی.» میران ناراحت می شود و همراه شکران به عمارت اصلان بی برمی گردد. هازار به جهان می گوید: «باید چوپانی به اسم شهموز که اون شب شاهد ماجرا بوده رو پیدا کنیم.» و با او راه می افتد و عزیزه هم افرادش را می فرستد تا شهموز را پیدا کنند تا قبل از میران با او دیدار کند. نصوح که طاقت غم و ناراحتی هازار را ندارد به خودش قول می دهد که همه چیز را درست کند و سو تفاهم ها را از بین ببرد.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا