خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۳۴ سریال ترکی خواهران و برادران

سوزان و آکیف به داخل خانه میرن و شیشه های خورد شده را جمع میکنن سوزان مدام غر میزنه که آکیف میگه من تعجب کردم که چجوری نیومده تو خونه با ماشین! سوزان میگه قبلا این کارو هم کرده بود یادت نیست؟ داشت زیرم میگرفت اگه عمر نبود معلوم نبود چه بلایی سرم اومده بود شاید الان مرده بودم! تو هم اونموقع خیلی سفت و سخت پشت زنت درومدی! دوروک در خانه ست که زنگ خانه زده میشه و با باز کردن در با آیلا و مادرش روبرو میشه آیلا به دوروک میگه فکر کنم چون معده اش خالی بود نوشیدنی خورد بهش نساخته دوروک مادرشو به اتاقش میبره تا استراحت کنه. اوگولجان و عمر باهم به دنبال هاریکا میگردن اما پیداش نمیکنن عمر به سوزی زنگ میزنه و میگه وقت داری؟ سوزی میگه آره واسه تو وقت دارم اگه میخوای قرار بزاری، عمر میگه نه راسیتش یه کاری داشتم باهات دنبال هاریکا میگردم پیدا نمیکنم خواستم بپرسم تو میدونی کجا رفته؟ اگه وول داشته باشه کجا میره؟ سوزی میگه معلومه آرایشگاه عمر میگه آدرس اونجارو داری؟ سوزی میگه آره الان واست میفرستم. عمر به طرف آرایشگاه راهی میشه. هاریکا کارهایش تو آرایشگاه تموم میشه و به موبایل فروشی میره و آخرین مدل گوشی را برای خودش برمیداره و میخره سپس به فروشنده میگه تا سیم کارتشو تو گوشی جدیدش بندازه. عمر به آرایشگاه میره که مسئول اونجا بهش میگه هاریکا خانم سه ساعت پیش کارهاش تموم شد از اینجا رفتن عمر با کلافگی از اونجا بیرون میره و میگه داری چیکار میکنی تو؟ کجایی؟ و هرچی زنگ میزنه به هاریکا میبینه تلفنش خاموشه. هاریکا به فروشگاه لباسی میره و شروع میکنه به انتخاب لباس ها. او بین دوتا کت میمونه که فروشنده اونجا ازش تعریف میکنه و میگه به زیبایی مثل شما جفتش میاد هاریکا از تعریفاش خوشش میاد و میگه باشه جفتشو برمیدارم.

موقع حساب کردن اون پسر پول های تو کیف هاریکارو میبینه و به بهانه‌ای بیرون میره. او بیرون از مغازه به هاریکا میگه بزار کمکتون کنم و پاکت هارو میگیره سپس او را به طرف کوچه خلوتی میبره یکدفعه کیف را میخواد ازش بگیره که هاریکا مقاومت میکنه در آخر سنگی برمیداره و تو سر اون پسر میزنه و باعث میشه بیهوش بشه و روی زمین بیوفته هاریکا شوکه میشه و میترسه و نمیدونه باید چیکار کنه. همان موقع عمر به هاریکا زنگ میزنه که هاریکا با دیدن اسم عمر سریعا جواب میده و میگه یه اتفاق خیلی بدی افتاده عمر میگه چیشده؟ کجایی الان؟ هاریکا لوکیشن را واسش میفرسته. عمر به اونجا میره و با دیدن اون پسر روی زمین شوکه میشه و میگه تو چیکار کردی؟عمر نبض اون پسرو میگیره و میگه هنوز زنده ست! هاریکا میگه پس ولش کن بیا بریم تا کسی نیومده عمر میگه چی میگی؟ بریم از خونریزی میمیره! سپس یه تاکسی میگیره و باهمدیگه به بیمارستان میرن. سوزان و آکیف تو خونه هستن و سوزان با استرس میگه چرا خبری از این دختر نیست؟ ۵ ساعته رفته هنوز نیومده! آکیف میگه حتما پیش دوستاشه حواسش به گوشیش نیست سوزان میگه ایشالله که همینجوریه. تو بیمارستان عمر با دیدن خریدهای هاریکا حرص میخوره و میگه خدایا بهم صبر بده چجوری ۲۶ هزار لیر خرج کردی تو این چند ساعت؟ هاریکا میگه تازه این پسر اگه این کارو نمیکرد میخواستم چیزهای خوشگل تری هم بگیرم اما نشد عمر میگه پس باید برم دست و پاشو ببوسم! عمر لباس هارو برمیداره تا بره پس بده که هاریکا بهش میگه یکیش خیلی خوشگله میشه اونو نگه دارم؟ اما وقتی قیافه غضبناک عمر را میبینه میگه خیلی خوب باشه نخواستم! عمر با کلافگی از اونجا میره. اون پسر پیش هاریکا میره و میگه اونقدرها هم محترم نیستی! هاریکا میگه ببین کی این حرفو داره میزنه! تو دزدی میخواستی پول منو بدزدی! اون پسر میگه پس واست یه خبر بد دارم اگه ۲۰ هزارتا بهم ندی ازت شکایت میکنم.

هاریکا میخنده و میگه انگاری ضربه ای که زدم زیادی خوب بوده مخت تاب برداشته! یه قرون هم بهت نمیدم همون موقع اون پسر پلیس را صدا میزنه و میگه من از این خانم شکایت دارم. هاریکا به بازداشتگاه می افته از کلانتری به سوزان زنگ میزن و خبر بازداشتی هاریکارو میدن که او حسابی حرص میخوره و میگه این چه دختریه که نصیب من شده! سپس با آکیف به اونجا میرن. سوزان با دیدن هاریکا سرزنشش میکنه و از طرفی هاریکا پرو بازی درمیاره و میگه باشه اصلا واسم کاری نکن سوزان قبول میکنه و از اونجا بیرون میره. آکیف میخواد بره که هاریکا عمو صداش میزنه و میگه منو از اینجا بیارین بیرون! آکیف میگه چرا بیارم؟ اگه بیای بیرون به ضرر خودمه چون نمیخوای ما همدیگرو ببینیم! هاریکا میگه دیگه باهاتون کاری ندارم قول میدم آکیف قبول میکنه. عمر با پس دادن لباس ها پولو میگیره و حساب میکنه و میبینه که هنوز ۱۶هزا تاش کمه همون موقع صاحب کارش زنگ میزنه و میگه کجایی؟ عمر میگه دارم میام و با ناچاری به اونجا میره و میگه اینم پولتون ولی ۱۶هزا تاش کمه. پسرعموم پولو تا دیده از خود بیخود شده رفته خرج کرده اون مرد میگه باشه دفعه آخرت باشه پولو از خودت دور میکنی جونتو بده ولی پولو نه! سپس میگه یه سفته ۱۶ هزارتایی امضاء میکنی خورد خورد پولو پس میدی عمر قبول میکنه. فردای آن روز عمر به دم در خانه هاریکا میره و میگه خواهر دزدمم اومد اومدم ۱۶هزا تایی که کش رفتیو بگیرم هاریکا میگه اونو من خرج موهام و آرایشگاه کردم واسه خودم برنداشتم که! عمر با کلافگی قبول میکنه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا