خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۳۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۳۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۳۸ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

صفیه و گلبن به این فکر می‌کنند که چجوری باید از مهمان ها پذیرایی کنند بدون اینکه چیزی کثیف بشه. هان پیش نریمان میره و ازش میپرسه که دانشگاهش چی شد نریمان به هان میگه خدا رو شکر تونستم ثبت نام کنم اما با کمک رویا اگه اون نبود نمی تونستم. او ازش میپرسه رویا برای چی؟ مگه چیکار کرده؟ نریمان بهش میگه مهلت ثبت نام دانشگاه تموم شده بود و به کمک رویا رفتیم دانشگاه و ثبت نام کردم نبودی اونجا ببینی که چی کار میکرد اون جا رو گذاشته بود روی سرش البته اینم بگم که جون بابا را هم رویا نجات داد چون ما هیچکدوم نفهمیده بودیم انگاری رویا از پنجره دیده بود و خبر داد بهمون. هان تعجب میکنه و تو فکر فرو میره سپس پیش صفیه میره و بهشون میگه که خبر دارم براتون که واستون خوشاینده بابای اسد نمیتونه بیاد اسد با مادرش دوتایی میاد خواستگاری. صفیه خوشحال میشه و خدا رو شکر می کنه که خدا به حرف دلش گوش کرده گلبن نگران میشه و به هان میگه مگه پدرش چی شده بود؟ و میخواد زنگ بزنه به اسد که هان بهش میگه چیز خاصی نیست یه خورده فشارش بالا پایین شده.

صفیه یکدفعه بهشون میگه فهمیدم باید چیکار کنیم وسایل تازه باید بخریم هم برای پذیرایی هم برای خونه مبل و پرده و از این جور چیزا. هان بهش میگه واقعا لازم آبجی این چیزا؟ صفیه تایید میکنه و میگه آره باید بری خرید برای خونه هان ناچاراً قبول میکنه. هان پیش پدرش میره و ازش میپرسه که چیزی لازم داره یا نه پدرش به هان می‌گه تو برگشتی به خونه دیگه چی می خوام؟ هان به حکمت میگه بعد از مراسم خواستگاری باید فورا عمل بشی حکمت به هان میگه تو ازم اون شب خواستی که نمیرم منم نمردم خیالت راحت. هان می پرسه که تو اون شب همه حرفای منو شنیدی؟ پدرش تایید میکنه. موقع رفتن از اتاقش ازش میپرسه تا ببیند چه چیزی لازم داره یا نه حکمت به‌ هان میگه دوست دارم برم حمام کنم دوست دارم هر وقت که خواستم بدون اجازه گرفتن دست و صورتم را بشورم. هان به طرف حمام میره و شیر آب را باز میکنه و صفیه را صدا میزند. صفیه با خودش خدا خدا می کند که شیر آب را باز نکرده باشه و وقتی می بیند که هان شیر آب را باز کرده ازش می خواد که آب را ببنده و بهش میگه اون آب کثیفه مسموم میشی.

هان برای اینکه خیال صفیه را راحت کنه از آب کمی می نوشد که باعث میشه صفیه خیلی عصبانی بشه‌ هان به صفیه میگه من غیرممکن را ممکن کردم برگشتم به این خونه چون می دونستم که کنار شماها من درمان میشم تو هم باید غیرممکن را ممکن کنی. صفیه سعی میکنه تا مقاومت کند اما در آخر هان دستان صفیه را زیر آب می گیرد صفیه توهم مادرش را می زند که او را سرزنش می کنه و ازش میخواد تا به شستن دستانش با اون آب پایان بده اما هان به صفیه میگه به حرفش گوش نکن آبجی و با من با صدای بلند بشمار و شروع می‌کنند به شمارش شستن دستاش و وقتی تا عدد چهار میشوید صفیه آب را تمیز می بیند و هان بهش میگه من بهت افتخار می کنم آبجی تو موفق شدی. صفیه به بایرام لیست خرید میده و او متوجه می شه که برای گلبن داره خواستگار میاد و حالش بد میشه که این از چشمان هان دور نمیمونه. هان به دم در خانه ممدوح خان میره و ازشون تشکر میکنه که در آن روزهای سخت پیش خانواده اش بودند و از آنها مراقبت کردن سپس هان به دم در خانه اسرا میره و بهش میگه که اسد میخواد بیاد خواستگاری گلبن.

اسرا حسابی خوشحال میشه و خدا را شکر می کنه و هان ازش میخواد تا با هم دیگه برای خرید مبلمان و وسایل دیگه همراهیش کنه. اسرا هم به رویا میگه که با همدیگه سه تایی برن اینجوری حال و هوایش هم عوض میشه رویا هم قبول میکنه. اسرا برای عوض کردن لباسش میرود که هان به رویا میگه نرو خونتون همینجا بمون اسرا ازت مراقبت میکنه. اسد با گلبن تو کافه قرار میزاره وقتی به آنجا میرسه میبینه که اسد هنوز نیومده و عصبانی میشه همون جوری که غر میزنه یک دفعه چراغ ها خاموش میشه و چند تا رقصنده شروع به رقصیدن می‌کنند. گلبن که همونجوری مات و مبهوت مونده یک دفعه خواننده مورد علاقه اش وارد میشه و شروع به خواندن میکند بعد از آن اسد وارد میشه و هم خوانی میکند سپس جلوی گلبن زانو میزنه و بهش میگه ماریا من میشی که منم تا آخر عمرم کارلوس تو بشم؟

گلبن حسابی شوکه شده و ذوق می کنم و بعد از انداختن حلقه تو انگشتش با هم دیگه شروع به رقصیدن می کنن و حسابی خوش میگذرونن. از طرفی بایرام عروسک های گلبن را نگاه میکنه و گریه می‌کند سپس عکسش را پاره میکند. آنیل هم که حسابی حالش گرفته است موهای لخت مانکنش را شانه میکند. صفیه و نریمان در حال نظافت خانه هستن که نریمان به صفیه میگه ای کاش آبجی گلبن خیلی دور نشه ازمون دلم واسش تنگ میشه. شنیدم خانه اسد خارج از شهره اینجوری دیر به دیر باید همدیگر را ببینیم صفیه با شنیدن این حرف ناراحت میشه و به فکر فرو میره. رویا به هان میگه چرا بهم گفتی که نرم بمونم؟ هان بهش میگه چون اسرا خوب بهت میرسه رویا ازش میپرسه فقط همینه؟ هان با اطمینان بهش میگه آره فقط همینه و چیز دیگه ای نیست و چیزی هم در آینده نخواهد بود و از اونجا میره…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا