خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۱۳ سریال ترکی حسرت زندگی

طاهر وقتی با خانواده اش میره خانه به دختر و پسرش میگه گوشیتونو بدین به من. اونا جا میخورن و میگن کدوم گوشی؟ طاهر میگه خودم دیدمشون تو مجلس داشتن عکس میگرفتن! سپس گوشی هاشونو بهش میدن که طاهر به زنش شوکران میگه تو گرفتی؟ او میگه آره النگوهامو فروختم خریدم الان همه دارن طاهر سرشون داد میزنه و میگه مگه من نگفتم نباید همچین چیزی داشته باشین؟! و شروع میکنه به شکوندن گوشیشون. عمر تا صبح نقاشی میکشه تا ذهنشو آروم کنه که حاجی میگه هنوز نخوابیدی؟ بیا پایین چای دم کردم عمر میره پیش پدرش. آنها باهم چای میخورن و باهم شروع میکنن به حرف زدن عمر درباره نساء و حس ناراحت و غم و دلتنگی بچه هاش میگه که نباید اینجوری بزرگ بشن ذهنم بهم ریخت حاجی باهاش حرف میزنه و سعی میکنه آرومش کنه سپس بهش میگه اگه دیروز جلوی اون همه مهمون اگه بهت میگفت منصرفشو جلوی همه میزاشتی میرفتی؟ عمر ساکت میشه که حاجی میگه یعنی انقدر نفست شیطانی شده؟ عمر میگه اینا واسه قبل از انگشتر کردن تو دستم بود. فردای آن روز عمر میره نون بخره و میره طبق عادت تو ساحل قدم بزنه که غمزه را میبینه و باهم دوباره کمی صحبت میکنن و عمر میگه بهتره نبینیم همو غمزه میگه منم همینو میخوام ولی نمیشه چون تو یه محل زندگی میکنیم البته فعلا! و ثریا هم فامیل ماست میگی چیکار کنم؟ برم زیر زمین؟ و باهم بحث میکنن که ثریا بهش زنگ میزنه و عمر به غمزه میگه بره چون ثریا و خواهرش دارن میان اینجا غمزه عصبی میشه و با کلافگی میره.

ثریا میرسه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه قدم میزدم و باهم میشینن و صحبت میکنن غمزه از دور میبینتشون و گریه میکنه و میره. شوکران بچه هارو میبره مدرسه و تو مسیر بهشون میگه که مگه نگفتم جلوی پدرتون دستتون نگیرین؟ سپس یکدفعه چشمش به دامنش میوفته و میگه چرا این اینجوریه؟ انقدر کوتاهه؟ و میگه درست کن خودتو و آنها میرن. ثریا و عمر میرن به دم در خانه مادر غمزه و بهشون طبق رسمشون خوراکی میدن غمزه با دیدن آنها به بهونه دیر شدن سرکارش میره از خونه بیرون. امینه به مادرش میگه واست یه کار پیدا کردم نگهداری از بچه ست بعد از اینکه از مدرسه اومدم برو ببین چجوریه او خوشحال میشه و قبول میکنه. نساء به خانه اون خانم میره و باهم درباره کاری که باید بکنه حرف میزنن. امینه دوباره تو خونه با بچه ها سر و کله میزنه و نمیتونه از پسشون بربیاد که گریه اش میگیره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا