خلاصه داستان قسمت ۱۴۱ سریال ترکی دختر سفیر

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴۱ سریال ترکی دختر سفیر را می توانید مطالعه کنید. فصل اول این مجموعه محصول سال ۲۰۱۹ در ژانر درام است و فصل دوم آن در حال پخش می باشد. نام انگلیسی این سریال The Ambassador’s Daughter است. در این سریال انگین آکیورک  Engin Akyürek ، نسلیهان آتاگل دوغلو Neslihan Atagül Doğulu، تولین یازکان Tülin Yazkan، غنچه جلاسون Gonca Cilasun و اوراز کایگیلاراوغلو Uraz Kaygılaroğlu به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۱۴۱ سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر

سانجار و ناره از جوانی یکدیگر را دیوانه‌وار دوست دارند، اما پدر این دختر مخالف رابطه آن‌ها بود. ناره و سانجار تصمیم می‌گیرند فرار کنند و مخفیانه ازدواج کنند. شب بعد از عروسی سانجار گمان می‌کند ناره به او خیانت کرده‌است و حرف‌های ناره را باور نمی‌کند، لذا او را از کلبه‌شان بیرون می‌کند. ناره خود را از صخره به پایین پرت می‌کند و به سختی مجروح می‌شود. ناره بعد از آن ناپدید می‌شود و داستان آن‌ها به افسانه ای تبدیل می‌شود که ترک‌ها برایشان شعر گفته‌اند. سانجار گمان می‌کند ناره به راحتی او را ترک کرده‌است و به دنبال زندگی تازه‌ای به اروپا رفته‌است. سال‌ها بعد ناره دوباره در زندگی سانجار ظاهر می‌شود. او در لحظه‌ای که سانجار قصد ازدواج دارد، با دختر بچه ای ظاهر می‌شود و تصمیم می‌گیرد زندگی جدیدی را آغاز کند. سانجار پس از ورود دوبارهٔ ناره به زندگی اش، دوباره بهم می‌ریزد و سعی در بیرون کردن ناره از زندگی اش دارد اما با اتفاق‌های عجیب و مرتبط بهمی که در ادامه داستان می‌افتاد ورق بر می‌گردد و سانجار به دنبال حقیقت ۸ سال پیش می‌رود.

قسمت ۱۴۱ سریال ترکی دختر سفیر

سنجر یحیی را به گوشه ای می کشد و او را سرزنش می کند که چرا مخفی کاری می کند و دروغ می گوید. یحیی که می بیند همه چیز لو رفته می گوید: «من از هیچی خبر ندارم. ناره اون  فیلم رو به من داد و ازم خواست  تا سکوت کنم و اطلاعات بیشتری هم به من نداد.» سنجر به زور جلوی عصبانیتش را می گیرد و سراغ مادرش می رود. خالصه از او در مورد ناره می پرسد و سنجر جواب می دهد: « از ناره خبری ندارم. شاید دیگه عشق ما به پایان رسیده باشه و اون رفته باشه.» خالصه پسرش را نوازش می کند و می گوید: «من وسیله ای هستم تا شما دو تا رو به هم برسونم. به زودی مشکلات تموم میشن. » سنجر در راهروی بیمارستان با الوان رو به رو می شود و به او می گوید: «ناره این دفعه بهم گفت دیگه منتظرم می مونه. تا حالا هرگز چنین چیزی بهم نگفته بود و می رود تا دنبال ناره بگردد.

موگه که از گدیز خبر فرار ناره را شنیده سراغ برادرش می رود و گدیز با گریه می گوید: «من تنها کسی بودم که درکش می کردم. ناره هم اینو می دونست. اون سنجر رو از زندان آزاد کرد. دخترش رو به اون سپرد و رفت. » سپس هر دو به شرکت پیش چلبی می روند تا سراغی از ناره بگیرند. آنها در بیمارستان ها و هتل ها دنبال ناره می گردند ولی خبری از او نیست. ناگهان سنجر وارد شرکت می شود و مستقیم به سمت سفیر چلبی می رود و گلوی او را فشار می دهد و داد می زند که با ناره چه کرده. موگه و گدیز از او می خواهند که سفیر را رها کند چون همگی از صبح دنبال ناره هستند. در همین حال یکی از دوستان موگه از بیمارستان به او خبر می دهد که زنی غرق  شده در دریا را از آب بیرون کشیده اند که شبیه ناره است. سنجر داد می زند: «می دونم به خاطر پول بلایی سر دخترت آوردی.» گدیز می گوید: «بهت گفته بودم اگه مجبورش کنی بلایی سر خودش میاره.» سنجر بیشتر نگران می شود و می پرسد چه اتفاقی افتاده و چه بلایی سر ناره آورده اند.

او به سفیر می گوید: «اگه بلایی سر ناره اومده باشه مرگت حتمیه.» و با عجله به سمت بیمارستان می رود. گدیز و سفیر هم دنبال او راهی بیمارستان می شوند. در بیمارستان برای شناسایی جسد به سنجر می گویند که باید نسبتی با او داشته باشد. سنجر سکوت می کند و چلبی می گوید: «شوهر دخترم اینجاست. گدیز ایشیکلی.» سنجر با ناباوری به گدیز و سفیر خیره می شود و گدیز مجبور می شود برگه ازدواج را نشان مامور بدهد. سنجر برگه را می گیرد و می فهمد که آنها همین امروز ازدواج کرده اند. و با خشم به گدیز نگاه می کند و به سفیر می گوید: «دخترت رو به خاطر پول به گدیز فروختی!» و سفیر می گوید: «معلومه که گدیز لیاقت دختر منو داره.» سنجر مانع ورود گدیز به سردخانه می شود و خودش برای شناسایی می رود. زن غرق شده با وجود شباهت زیادی که به ناره دارد ناره نیست و گدیز با فهمیدن آن نفسی به راحتی می کشد و سنجر مشت محکمی به صورت او می زند و می رود. او برای ناره پیغام می گذارد و می گوید: «همه چیزو می دونم. لطفا من و دخترت رو تنها نذار. هر جا هستی بگو بیام سراغت و به خونه برت گردونم. »

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا