خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه با نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۱۴۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال ترکی روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۱۴۲ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

صبح ایلماز به استانبول می رسد. افراد تکین پیش او آمده و مشخصات دمیر را میگیرند تا او را پیدا کنند.
دمیر و زلیخا در خانه هستند. دمیر به زلیخا پیشنهاد میدهد که به کشورهای اروپایی برای تفریح بروند. زلیخا میگوید که بهتر است آنها کلا به استانبول بیایند و آنجا زندگی کنند زیرا در چکوراوا کاری ندارند. دمیر می‌گوید که چکوراوا سرزمین آنهاست و او نمی‌تواند عمارت و مزرعه ها را رها کند و هولیا برای اداره کردن تنهایی آنجا پیر شده است.
از طرف اداره مالیات به شرکت دمیر می روند و میگویند که گزارش تخلف مالیاتی ثبت شده و آنها باید تمام مدارک شرکت را بگردند. منشی دمیر با او تماس میگیرد و موضوع را میگوید. دمیر شوکه شده و برایش سوال است که چه کسی گزارش تخلف داده است. او میگوید که خودش را سریع به آنجا می رساند. ایلماز در استانبول قدم می زند و با دیدن محل کار سابق زلیخا، یاد خاطرات قدیمشان می افتد و حسرت می خورد. او سپس به تعمیرگاه پیش دوستانش می رود و آنها از دیدن ایلماز خوشحال می شوند.

وقتی دمیر به شرکت می رسد، بازرسان تمام مدارک را با خود برده اند. دمیر دم در شرکت ایستاده و همان لحظه خطیب به آنجا می آید و به دمیر میگوید که جنگاور را در حال صبحت با رییس‌ اداره مالیات و حرف زدن در مورد دمیر دیده است و کار او بوده است. دمیر شوکه و متعجب می شود. او سوار ماشین شده و به سمت زمین های جنگاور می رود. او با دیدن جنگاور شروع به دعوا با او میکند اما جنگاور متعجب شده و می‌گوید که او کاری نکرده است. غفور نیز به آنجا می رسد و از برگشتن دمیر متعجب می‌شود. او از ماشین پیاده شده و پیش دمیر می رود و وساطت میکند تا او اسلحه اش را پایین بیاورد و به جنگاور شلیک نکند. دمیر با عصبانیت سوال ماشین می شود.
ایلماز شب با خانه تماس گرفته و با مژگان صحبت میکند و میگوید که باید چند روز بیشتر در استانبول پیش دوستش بماند. مژگان برای او ابراز دلتنگی میکند. سپس ایلماز با تکین صحبت کرده و می‌گوید که هنوز ردی از دمیر پیدا نکرده است.شب، خطیب پیش غفور آمده و غفور ماجرای دعوای جنگاور و دمیر را با جزییات برای او تعریف میکند. خطیب به غفور بابت حرفهایش پول میدهد و غفور خوشحال می شود.

در خانه دمیر، زلیخا دوباره در مورد ماندن و زندگی کردن در استانبول به او میگوید. او سپس از بودن همیشگی هولیا با آنها ایراد گرفته و میگوید که دوست دارد با دمیر تنها باشد ولی با وجود هولیا آنها در سفر نیز راحت نیستند. دمیر می‌گوید که خودش روز بعد هولیا را به طریقی به چکوراوا برمیگرداند. هولیا که حرفهای زلیخا را شنیده، با چکوراوا تماس میگیرد و از ثانیه میخواهد که فردا زنگ بزند و به دروغ بگوید که حال هامینه خوب نیست تا او به چکوراوا برگردد. او بهانه می‌آورد که حوصله اش سر رفته و میخواهد برگردد اما دمیر نمی‌گذارد. ثانیه قبول میکند.
جنگاور در خانه ماجرای آمدن دمیر و تهمت او را برای نهال تعریف میکند. نهال متعجب شده و از کارهای دمیر حرصش میگیرد.صبح ثانیه با استانبول تماس گرفته و میگوید که حال هامینه خوب نیست. هولیا به دمیر میگوید که خودش به چکوراوا برمی‌گردد و آنها بمانند. دمیر نیز قبول میکند. دمیر و زلیخا از اینکه با هم تنها هستند خوشحال می شوند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا