خلاصه داستان قسمت ۱۴۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۴۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۴۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۴۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۴۶ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

بعد از خوش آمد گویی گلبن به اسد، خانه را بهش نشون میده و با ذوق درباره چیدمان مبل و وسایل بهش توضیح میده. گلبن به اسد میگه هان همه چیزو میخره فقط گفته ما بریم انتخاب کنیم و صفیه و هان وقتی ذوق گلبن را می‌بینند با لبخند بهش نگاه می‌کنند اما ‏اسد با کلافگی به گلبن میگه خوب حالا که هان به همه چیز فکر کرده و درباره همه چیز تصمیم گرفته خوب تو چیدمان و خرید وسایل هم خودش تصمیم بگیره حتماً بعدا هم برامون تصمیم میگیره که کی بخوابیم کی بیدار شیم. گلبن از این حرف اسد متوجه میشه که عصبانیه و از این رفتار اسد جا میخوره‌. اسد به صفیه و هان میگه آنها را تنها بگذارند تا با همدیگه حرف بزنن. صفیه قبل از بیرون رفتن از واحد بهش میگه این فکر گلبن نبود فکر ما بود همون کاریو کردیم که خانواده تو برای تو انجام دادن کسی اسلحه رو سرت نزاشته مجبور نیستی قبول کنی و از واحد بیرون میاد. گلبن به اسد میگه ما منظور بدی نداشتیم فقط من اول بهت گفته بودم که نمیتونم از خانوادم فاصله بگیرم و جدا بشم و تو هم پذیرفته بودی اسد بهش میگه اصلا تلاشی هم کردی که ببینی میتونی یا نه؟

شاید درمان تو همینه که از ساختمون بریم! بریم یه جایی دور از اینجا تو خونه ای که فقط خودمون باشیم. گلبن بهش می گه اما اینجا فقط ما با هم همسایه بودیم با هم همخونه نبودیم که اما اسد بهش میگه من کوتاه نمیام گلبن تو این زمینه و باید از اینجا بریم. اسد وقتی پیش هان و صفیه میره بهشون میگه فکر کنم تمام حرفهای منو شنیده باشیم دیگه لازم نیست دوباره بگم و از ساختمان خارج میشه بعد از رفتنش صفیه به هان میگه این چقدر بلبل زبون شده قبلاً بهش به پخ می گفتیم به خودش میشاشید الان اومده واسه من خط و نشون میکشه! سپس پیش گلبن میره تا او را آرام کند اما گلبن بهش میگه راست میگه آبجی کار ما اشتباه بود نباید تو عمل انجام شده قرارش میدادیم. هان پیش اسد میره و بهش میگه من بارها بهت گفته بودم اما تو گوش نکردی گلبن الان آمادگی دور شدن از ما رو نداره باید چند ماه صبر کنی و کم کم این کار را انجام بدی اسد به هان میگه مثل اینجی؟ ولی ببخشید رفیق من با قواعد شما بازی نمیکنم و از اونجا میره.

حکمت وقتی به هم ریختگی گلبن را میبینه ازش میپرسه چی شده؟ دوباره ولت کرده؟ گلبن  میگه نه ولم نکرده ولی با این کارهامون به زودی ول میکنه و میره سپس ماجرای واحد پایین را به پدرشان میگه. حکمت عصبانی میشه و میگه این چه کاری بوده که کردین؟ عاقبت اینجی براتون درس نشد؟ گلبن باید از اینجا بره نریمان به دانشگاه می رود و راه خودش را پیدا می کنه هان هم یجوری خودشو نجات میده اما تنها راه خوب شدن صفیه و گلبن ازدواج کردن با اسد و ناجیه. صفیه بهش میگه آهان پس بخاطر همینه میری بهشون التماس می کنی که بیان با دخترات ازدواج کنند؟ حکمت تایید میکنه و میگه از این به بعد باز هم لازم بشه باز هم همین کار رو می کنم. قبلا دخالت نکردم وضعتون این شده از این به بعد برای خوب شدن توی هر کاری می کنم. صفیه تایید میکنه و به گلبن میگه آره تو باید از این خونه بری. گلبن بهش میگه پس بهم ثابت کن که تنهام نمیزاری و باهام به اون خونه میای.

صفیه تایید میکنه و میگه آره میام واسه تو میام و از گلبن میخواد تا به مادر شوهرش زنگ بزنه و بگه برای دادن بقچه داماد به خانه ی گلبن و اسد میریم سپس به اتاقش میره و با استرس به خودش میگه حالا باید چیکار کنم حالا من چه جوری به اونجا برم؟ همان موقع توهم مادرش را می‌زند که بهش میگه گلبن به ناامیدی عادت کرده دیگه ولش کن و با خنده از اونجا میره. هان به اتاق صفیه میره و بهش میگه تو به خاطر ناجی هم نتونستی از خونه بیرون بری چرا الکی گلبن را امیدوار کردی؟ صفیه بهش میگه مجبورم باید بتونم به خاطر گلبن میتونم هان تایید میکنه و میگه میدونم که میتونی خودم با ماشین میبرمتون و خودم هم بر میگردونمتون. صفیه به اتاق گلبن میره و بهش میگه زنگ بزنه به شنور خانم. گلبن مخالفت می کنه و می گه نمیخواد آبجی همان موقع صفیه نریمان را صدا میزنه و ازش میخواد تا به شنور خانم زنگ بزنه و رو اسپیکر بزاره. صفیه به شنور خانم خبر میده که فردا حول و حوش ساعت ۲ برای آوردن بقچه دوماد به خانه گلبن و اسد میرند.

شنور خوشحال میشه و به عروس هاش میگه خواهر گلبن خیلی وسواسی نباید اتو بدم. پاشین تا خونه رو تمیز کنیم یه گرد و خاک هم نباید باشه. اسرا به دنبال شارژر میگرده که دفتر طراحی رویا نظرش را جلب میکنه و با دیدن عکسهای هان که برای ماه ها پیش است حسابی جا میخوره گلبن با اسد تو واحد پایینی قرار میزاره اسد وقتی میاد بهش میگه گلبن جان من با این موضوع کنار نمیام تلاش خودتو نکن گل و بهش میگه نه نیومدم اینو بگم گفتم بیای تا خبر بدم که فردا با خواهرم به خونه آیندمون میریم تا بقچه داماد را به مادرت بدیم، اسد خوشحال میشه و گونه‌ ی گلبن را می بوسد و گلبرن قند تو دلش آب میشه صفیه حسابی استرس فردا رو داره که نریمان سعی میکنه آرومش کنه. صفیه بهش میگه نزار گلبن چیزی بفهمه خودم خودمو آروم کنم اما گلبن که تو آشپزخونه بوده حرفهای آنها را میشنوه و به نریمان علامت سکوت نشون میده که به صفیه چیزی نگه که فهمیده. رویا برای اینکه اگه و نریمان را آشتی بده با آنها تو کافه قرار میزاره و قبل از اومدن نریمان به اگه می گه که باید چه حرف هایی به نریمان بزنه. سپس آنها با هم رو در رو میشن و رابطه شان خوب میشه و رویا از اونجا میره و بهشون میگه تو دانشگاه میبینمتون…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا